آنچه در جنگ ۱۲ روزه شاهد بودیم، صرفا نبردی نظامی نبود بلکه تقابل روایتهایی بود که هرکدام برای تصرف ذهن مخاطب میجنگیدند؛ جنگی که نشان داد صحنه نبرد فقط در آسمان و زمین نیست، بلکه در ذهن و رسانه نیز جریان دارد و رژیمی که از هر تلاشی فروگذار نکرد تا با دستکاری روایتهای مختلف و دروغافکنیهایش، جنگ روانی به راه اندازد. رژیم غاصبی که تلاش میکند پشت نقاب رسانهای،حقیقت راپنهان کند اما پشت پرده این دروغپردازی سازمانیافته چیست؟ چه تکنیکهایی به کار گرفته میشود تا جانی، مدافع جلوه کند و قربانی، متهم! در خصوص این موضوع و با علی انتظاری، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو پرداختهایم.
دروغپردازیهای سیستماتیک رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۲ روزه را چگونه تحلیل میکنید؟
در مورد دروغپردازی سیستماتیک رژیم صهیونیستی، نکات مختلفی قابل طرح است. از جمله اینکه اساسا این رژیم بر پایه دروغ بنا نهاده شده و با استفاده از ابزارهای مختلف، دروغهایی را به مردم دنیا تزریق میکند. یکی از مهمترین این موارد، بزرگنمایی واقعیت هولوکاست و نپرداختن به تاریخ آن و یهود است؛ اقدامی که با هدف خاموش کردن انگیزهها، روحیات و نگرشهای ضدیهودی و ضدصهیونیستی در جهان صورت گرفته و نیازمند بررسی چندلایه و دقیق است. وقتی این نوع دروغپردازی به صورت سیستماتیک و ترکیبی انجام میشود، درواقع با جنگ روایتها مواجهیم؛ جنگی که فراتر از عملیات نظامی است. جنگ ترکیبی به این معناست که تنها عملیات نظامی در جریان نیست بلکه عملیات روانی و جنگ شناختی نیز در حال وقوع است. هدف اصلی این اقدامات، کاهش تابآوری مردم از سوی رژیم صهیونیستی است.
این رژیم از چه تکنیکهایی برای دروغپردازیهایش استفاده میکند؟
رژیم صهیونیستی به حدی دروغها را برجسته و مهم جلوه میدهد و چهرهای حق به جانب به خود میگیرد که بسیاری از افراد به راحتی آنها را باور میکنند؛ ادعایی که مطرح میکنند مبنی بر اینکه «اهداف جنگی ما صرفا نظامیها هستند»، در حالی که بسیاری از مردم عادی نیز به شهادت رسیدهاند. اگر به بیمارستانها و آرامستانها مراجعه کنید، خواهید دید که تعداد زیادی از قربانیان، مردم غیرنظامی هستند. این رژیم با استفاده از تمام ابزارهای ارتباطی و رسانهای تلاش میکند با بهرهگیری از شگردهای هنری و علمی، کلیشهسازیهایی انجام دهد تا روایت خود را به عنوان روایت غالب در ذهن مخاطب تثبیت کند. این مسأله در سایر زمینهها نیز مشاهده شده است؛. برای مثال پیش از حمله به غزه، کلیشههایی درباره فلسطینیها ساختهاند تا آنها را تروریست معرفی کنند. این تصویرسازی به قدری برجسته شده که تروریست بودن خود اسرائیل به حاشیه رفته است. رژیم صهیونیستی از مکانیسمهای روانشناختی پیچیدهای استفاده میکند تا بتواند ادعاهای ناحق خود را در ذهن مخاطب تثبیت کند و با این روش، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهد.
این تصویرسازیها چه تأثیری بر افکار عمومی دارد؟
اکنون تنها جنگ رسانهای در جریان نیست بلکه جنگشناختی نیز از مدتها قبل آغاز شده است؛ به ویژه از سوی هالیوود که با تصویرسازیهای خاص، برداشتهایی از مردم دنیا ارائه میدهد از جمله تخریب چهره عربها نزد ایرانیها و بالعکس. این روند از مدتها پیش آغاز شده و باید دروغپردازی سیستماتیک را در همین چارچوب تحلیل کرد. این فرآیند، در چارچوبی مبتنی بر دانش علوم اجتماعی، علوم شناختی و علوم محاسباتی اتفاق میافتد. دشمن با استفاده از کلان دادههایی که خود ما تولید میکنیم از طریق تلفنهای همراه، جستوجوها، سفرها و تعاملات روزمره به نیازهای روانشناختی و عاطفی ما دسترسی پیدا و آنها را تحلیل میکند. در واقع ما مکانیسمهای روانشناختی خود را ناخواسته در اختیار دشمن قرار میدهیم. این اطلاعات، با اتکا به پشتوانه علمی دانشگاههای معتبر جهان مانند دانشگاه هاروارد، مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
رژیم چه اهدافی را از این رویکردها دنبال میکند؟
تصویرسازیهای رژیم با دو هدف اصلی همراه است. نخست اینکه ما نیز همراهی کنیم و بگوییم در اینجا غیرنظامیان نیز هدف قرار گرفتهاند و صرفا نظامیان مورد حمله نبودهاند اما این رویکرد را ما در اینجا به صورت ضمنی پذیرفتهایم که نظامیها غیر از مردم هستند؛ و این اشتباه رسانهای است که ما نیز ناخواسته به آن دامن میزنیم. در بسیاری از مواقع دشمن ما را در موقعیت آچمز قرار میدهد و این موقعیت طراحیشده توسط خود دشمن است. بنابراین ما باید هوشمندانهتر و دقیقتر رفتار کنیم. مگر نظامیان ما غیر از مردم هستند؟ در واقع نظامیان برخاسته از دل مردمند. برای مثال، سردار سلیمانی یک نظامی بود اما آیا جدای از مردم بود؟ این افراد از مردم و برای مردمند و قشری متمایز و جدا از سایر اقشار جامعه نیستند. وقتی رژیم چنین ادعایی میکند و ما نیز آن را استدلال میکنیم، یعنی ناخواسته پذیرفتهایم که نظامیان از مردم جدا هستند. بنابراین باید در نوع واکنش و نحوه بیان این موضوع، دقت و احتیاط بیشتری داشته باشیم. در اینجا ضمن تأکید بر این نکته که تقسیمبندی نظامی و غیرنظامی در چنین شرایطی چندان معنا ندارد و باید نشان داد که نظامیان نیز از مردم هستند، در عین حال باید رنج و مظلومیت غیرنظامیانی که در نقاط مختلف به شهادت رسیدند نیز به درستی و با دقت نمایش داده شود.
هدف آنها از تفکیک جنگ دولت و مردم چیست؟
هدف آنها این است که مردم خود را کنار بکشند. به همین دلیل این جنگ را جنگ مردم نمیدانند بلکه جنگ دولتها معرفی میکنند.این روایت در چارچوب همان داستانی قرارمیگیردکه فرض میکندمیتوان وارد جنگی شدو به مردم آسیبی نرساند و دولت را از مردم جدا کرد. بنابراین این ادعا که غیرنظامیان در امان هستند وهدف اصلی صرفا اماکن نظامی است، گفتمانی است که در قالب جنگ میان دولتها مطرح میشود. همانطور که میبینید، وقتی در غزه دست به کشتار میزنند، از این جنایتها ابراز خوشحالی میکنند؛ و همینطور زمانی که سراغ ایرانیها میآیند نیز همین رفتار را دارند. آنها بدون توجه به واقعیتها میخواهند چنین روایتی را مسلط کنند اما این موضوع باید با دقت و هوشمندی مورد تحلیل قرار گیرد چرا که این جنگ، واقعا جنگ دولتها نیست. هدف آنها صرفا دولت نیست بلکه هدف اصلیشان سرزمین، تمدن، تجزیه ایران و تسلط بر مردم ایران است. چنانکه در جنگ غزه نیز نشان دادند چگونه مردم مستقیما هدف حملات آنها قرار گرفتند.
جنگ شناختی هدف مهم رژیم صهیونیستی
علی انتظاری، جامعهشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی میگوید: «مهمترین هدف اسرائیل در این جنگ، روایتها و جنگشناختی، ضربه زدن به تابآوری مردم و کاهش آن است. در واقع تلاش میکند کاری کند که اگر بار دیگر وارد عملیات نظامی شد، مردم مانند ابتدای امر پای دفاع از کشورشان نایستند و احساس کنند که این وضعیت برایشان هزینهبر است؛ رفاه، آسایش و آرامششان مختل میشود و خواهان پایان سریع آن شوند.»
وی می افزاید: «هم اسرائیل و هم تمام رسانههای غربی تلاش میکنند این جنگ را به عنوان نبردی میان دو دولت جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل جلوه دهند و این پرسش را مطرح کنند که مردم چه گناهی کردهاند؟ به عنوان مثال، شبکه بیبیسی به شدت به این موضوع دامن میزند و میگوید هم ایران و هم اسرائیل دولتهایی ایدئولوژیک هستند. یعنی حتی حاضرند دولت اسرائیل را از این منظر زیر سوال ببرند تا بتوانند این جنگ را به عنوان جنگی میان دولتها توجیه کنند. در حالی که اسرائیل بدون پشتوانه دولتهای غربی به ویژه آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی مانند انگلیس، فرانسه، آلمان و... نمیتوانست چنین اقداماتی انجام دهد. رسانههای بیگانه به نوعی تلاش میکنند این واقعیت را پنهان کنند و جنگ را صرفا به نزاعی میان دولتها تقلیل دهند.»