آنچه در افکار عمومی دنیا به نام «ابرقدرت» شناخته میشود، درواقع ترکیبی پیچیده از خشونت نظامی، تحمیل اقتصادی، مداخله سیاسی وتخریب فرهنگی است که باپوششهای فریبندهای مانند دفاع از«حقوق بشر» یا «دموکراسی» مشروعیتیافته و بهصورت سیستماتیک اجرا شده است. در قرن گذشته، آمریکا نه تنها بهعنوان یک کنشگر فعال بلکه بهمثابه طراح و مجری اصلی جنگها، بحرانها و توطئههای جهانی عمل کرده است؛ از کودتای ۲۸ مرداد در ایران تا طرحهای براندازی در آمریکای لاتین، از نسلکشی در گواتمالا تا بمباران هیروشیما و استفاده از سلاحهای شیمیایی و میکروبی در آسیا. روایت آمریکا، روایت تسلطی است که با بمب آغاز میشود، با رسانه تداوم مییابد و با تحریم و فقر پایان میپذیرد؛ آن هم در حالیکه رسانههای جهانی، این اقدامات را با واژههایی بیطرفانه یا تحریفشده مانند «مداخله بشردوستانه»، «مبارزه با تروریسم» یا «نظم نوین جهانی» تزیین میکنند.
بررسی مستندات افشا شده از منابع غربی و اعترافات مقامات آمریکایی، نشان میدهد سیاست خارجی این کشور در دهههای اخیر، نه بر پایه دیپلماسی یا اخلاق جهانی بلکه براساس منطق «قدرت مطلق» و «منفعت حداکثری» بنا شده است. ابزارهای این سیاست، صرفا تانک و هواپیما نیست، بلکه نهادهایی مانند صندوق بینالمللی پول، شرکتهای چندملیتی، هالیوود، رسانههای فراملی و سازمانهای اطلاعاتی نیز در این ماشین سلطه مشارکت فعال دارند. از نگاه منتقدان، آمریکا تنها کشوری در تاریخ است که هم از بمب اتم استفاده کرده، هم دهها آزمایش هستهای در جزایر اقیانوس آرام انجام داده، هم کودکان ناقصالخلقه بهجا گذاشته و هم در پشت پرده ترور دانشمندان، تحریم غذا و دارو، قاچاق انسان و شکنجههای سازمانیافته در زندانهایی مانند گوانتانامو و ابوغریب ایستاده است. همه اینها در حالی است که واشنگتن همچنان در مجامع بینالمللی، خود را مدافع حقوق بشر معرفی میکند و با ژست اخلاقمدارانه، ملتهای دیگر را به پاسخگویی فرا میخواند. در ایران نیز تجربه مواجهه با آمریکا تنها به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یا سقوط هواپیمای مسافربری محدود نمیشود بلکه طی دهههای گذشته، ترور دانشمندان، اعمال تحریمهای فلجکننده، ترویج آشوبهای داخلی، طراحی جنگهای نیابتی و جنگ ترکیبی رسانهای، بخشی از پازل فشار مستمر واشنگتن علیه استقلال ملی جمهوری اسلامی بوده است. این گزارش مقدمهای است بر بازخوانی یکی از تاریکترین پروندههای تاریخ معاصر؛ پروندهای که نه فقط بهخاطر تعداد قربانیان بلکه بهسبب استمرار سیاستهای خشونتآمیز با پوششهای مدرن، شایسته توجه و افشاگری دوباره است.
از داکوتا تا عراق
نخستین لکه سیاه این تاریخ خونین در منطقه «Wounded Knee» در داکوتایجنوبی رقم خورد؛ جایی که ۳۰۰ بومی سرخپوست بهدست ارتش آمریکا قتلعام شدند. از آن زمان به بعد، روند مداخله آمریکا در آمریکای لاتین، شرق آسیا، خاورمیانه و آفریقا ادامه یافت؛ روندی که با شعار «امنیت جهانی» اما با واقعیت «دشمنسازی» و «تسلیحاتفروشی» همراه بود. در کنار قتلعام ۳۰۰ بومی، حضور آمریکا در مناطق دیگر نظیر شیلی، نیکاراگوئه و پاناما در قرن بیستم با جنایاتی مشابه ادامه یافت. در شیلی، آمریکا با سازماندهی کودتای ۱۹۷۳، دولت قانونی سالوادور آلنده را سرنگون کرد و رژیم نظامی پینوشه را بر سر کار آورد؛ رژیمی که طی سالهای بعد، هزاران نفر از مردم بیگناه را زندانی، شکنجه و اعدام کرد.براساس اسناد منتشرشده در مجله آمریکایی «کانتر پانچ»، فقط بین سالهای ۱۸۹۰ تا ۲۰۰۱ بیش از ۱۳۰ مورد مداخله نظامی و اطلاعاتی مستقیم توسط آمریکا ثبت شده است. از مداخله در چین در سال ۱۸۹۴ و تسلط بر فیلیپین، تا اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ و افغانستان در سال ۲۰۰۱، هر عملیات با هزینه سنگین جانی و انسانی برای کشور میزبان همراه بوده است. در حمله به فیلیپین (۱۹۱۰-۱۸۹۸)، آمریکا بیش از ۶۰۰ هزار کشته داشت. در جنگ ویتنام، بین یک تا دو میلیون کشته، هزاران نفر مجروح و صدها هزار کودک ناقصالخلقه حاصل استفاده از تسلیحات شیمیایی، بمبهای ناپالم و مواد سمی بود. حتی پس از خروج ارتش آمریکا از آن کشور، عوارض ژنتیکی ناشی از این جنگ همچنان بر نسلهای بعدی باقی مانده است.
تسلیحات اتمی؛ ابزار قدرت یا ابزار جنایت؟
آمریکا نه فقط نخستین کشور استفادهکننده از بمب اتم است بلکه پس از هیروشیما و ناکازاکی، در جنگهای دیگری نیز از مواد رادیواکتیو و بمبهای اورانیومی استفاده کرده. در حمله به عراق در سال۱۹۹۱، تنها جنگندههای آمریکایی از حدود یک میلیون گلوله اورانیوم تخلیهشده استفاده کردند که آثار مخرب آن تا سالها بعد در نوزادان ناقصالخلقه عراقی و حتی در سربازان آمریکایی مشهود بود. به گزارش مستندهای رسمی، در جریان آزمایشهای هستهای آمریکا در جزایر اقیانوس آرام، ۶۷ بمب اتمی و هیدروژنی در فاصله ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۸منفجر شد. قربانیان این انفجارها نه فقط ساکنان جزایر بلکه سربازان آمریکایی نیز بودند که بدون اطلاع کافی از آثار مرگبار تشعشعات، در معرض مستقیم آن قرار گرفتند. در گزارشهای سازمان ملل آمده که برخی از بازماندگان، بهعنوان«حیوانات آزمایشگاهی انسانی»برای بررسی اثرات پرتوها استفاده شدند.
ماشین جنگ و تجارت مرگ
آمارها نشان میدهند نیمی از سلاحهای هستهای موجود در جهان متعلق به آمریکاست. پنتاگون با بودجهای بالغ بر هزار میلیارد دلار، همچنان بزرگترین صادرکننده جنگ و مرگ در جهان محسوب میشود. به ازای هر یک دلار هزینهشده برای صلح توسط سازمان ملل، ۲۰۰۰ دلار صرف «حفظ جنگ» از سوی کشورهای غربی بهویژه آمریکا میشود. پس از فروپاشی شوروی، پنتاگون با خلاء «دشمن» مواجه شد و مأموریت هالیوود آغاز شد تا موجوداتی مانند مریخیهای قاتل یا دشمنان خیالی جدید خلق شوند. در دهه ۹۰، صدام حسین جایگزین شوروی شد و پس از ۱۱ سپتامبر، مسلمانان و جهان اسلام هدف قرار گرفتند.
نظم نوین یا بینظمی سازمانیافته؟
نظم نوین جهانی که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تبلیغ میکرد، برای کشورهای آمریکای مرکزی بهمعنای «گرسنگی، فقر، بیعدالتی، کودتا و سرکوب» بود. در گواتمالا، نیکاراگوئه، السالوادور، بولیوی، پاناما و بسیاری دیگر از کشورهای منطقه، مداخلات مستقیم و غیرمستقیم آمریکا منجر به نابودی اقتصاد محلی، گسترش فساد و بیثباتی سیاسی شد.
در گواتمالا، فقط بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۳ بیش از ۴۴۰ روستا در جریان عملیاتهای نظامی ارتش به پشتیبانی آمریکا کاملا نابود شدند. زنان مورد تجاوز قرار گرفتند، کودکان زنده زنده سوزانده شدند و عملیاتهای «زمین سوخته» با هدف ایجاد رعب و وحشت در میان جمعیت بومی، بهطور گسترده اجرا شد. در پاناما حمله سال ۱۹۸۹ با عنوان «بازگرداندن دموکراسی» بیش از ۲۰۰۰ کشته بهجای گذاشت. این عملیات، آزمایشگاهی برای جنگندههای F-۱۱۷ بود و پاناما، صحنه مانور قدرت آمریکا در منطقه شد. در بولیوی، با حمایت سازمان سیا، ارتش به ابزار سرکوب مردم تبدیل شد و نرخ مرگومیر نوزادان به بالاترین سطح رسید. در مکزیک، نیمی از خاک آن کشور با عنوان «مشیت الهی» و با جنگ و غارت به خاک آمریکا ملحق شد. در السالوادور نیز، گردان معروف «آتلاکتال» که توسط مستشاران آمریکایی آموزش دیده بود، بهطور مستقیم در قتلعام صدها کشاورز و غیرنظامی در جریان جنگهای داخلی شرکت داشت. بنابر اسناد منتشرشده، این واحد نظامی در بمباران هوایی، آتش زدن روستاها و قتلعام خانوادگی نقش کلیدی ایفا کرده است.
میدان آزمایش تسلیحات ممنوعه
بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی با بیش از ۲۱۰ هزار کشته تنها آغاز بود. در کرهشمالی و چین، آمریکا از سلاحهای میکروبی و ویروسی استفاده کرد. در جنگ کره، آمریکا متهم به استفاده از جنگافزارهای میکروبی و باکتریایی شد. ۳۸ خلبان آمریکایی اسیرشده در چین اعتراف کردند که مقادیر زیادی از حشرات آلوده به میکروبهای کشنده را بر فراز کرهشمالی و چین پخش کردهاند. این عملیات بخشی از برنامه جنگ میکروبی ارتش آمریکا بود که با همکاری دانشمندان ژاپنی جنگ جهانی دوم طراحی و اجرا شد. در اندونزی، با توطئه جنسی، فشار اقتصادی و حمایت از ارتش، دولت مستقل «سوکارنو» برکنار شد و میلیونها نفر در سرکوبهای دهه ۱۹۶۰ کشته شدند. این کشور به یکی از مثالهای بارز پروژههای براندازی سیا بدل شد.
ایران؛ کودتا، تحریم و ترور
نخستین نقطهعطف جنایات آمریکا در ایران کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود؛ کودتایی که با طراحی مستقیم سازمان سیا و حمایت مالی و لجستیکی از دربار پهلوی، دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد. پس از انقلاب اسلامی، آمریکا از آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران در سال ۱۳۵۹، به پشتیبانی تمامعیار از صدام حسین پرداخت و در ادامه در جنگهای خلیجفارس، مستقیما علیه ایران اقدام کرد؛ ازجمله در حادثه سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرباس در سال ۱۳۶۷. در جریان جنگ تحمیلی، آمریکا با ارائه اطلاعات دقیق ماهوارهای به ارتش بعث عراق، در طراحی حملات شیمیایی علیه نیروهای ایرانی و شهروندان کرد عراق نقش مؤثری ایفا کرد. طبق گزارشهای موجود، بمبهای شیمیایی مورد استفاده در سردشت، حلبچه و فاو، با مواد اولیه تأمینشده از شرکتهای غربی و با نظارت سازمانهای اطلاعاتی آمریکا ساخته شده بودند. تحریمها، حملات سایبری، حمایت از فتنههای داخلی و ترور دانشمندان هستهای، بخشی دیگر از جنایات علیه مردم ایران محسوب میشود.
سلطه بیصدا
در کنار جنگها و کودتاها، جنایات آمریکا در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، چهرهای پنهانتر اما مخربتر از سلطهطلبی این کشور را نمایان میکند. گزارشهای رسمی وزارت آموزش این کشور نشان میدهد که سطح خشونت، مصرف مواد مخدر و آمار بارداری نوجوانان در مدارس، در طول دهه ۹۰ میلادی چند برابر افزایش یافته است. «انقلاب جنسی» دهه ۶۰ و فروپاشی نهاد خانواده نه فقط جامعه آمریکا بلکه فرهنگ جهانی را نیز تحت تأثیر قرار داده است. همچنین در حوزه اقتصاد، آمریکا با اعمال سیاستهای تعدیل ساختاری از طریق صندوق بینالمللی پول، کشورهایی نظیر آرژانتین، یونان و پاکستان را در دهههای اخیر به مرز فروپاشی اقتصادی رسانده است. این سیاستها که با نام «اصلاحات ساختاری» تحمیل میشوند، در عمل موجب تعطیلی صنایع بومی، افزایش بیکاری و تورم شدید شدهاند. در حوزه حقوق بشر، زندانهای مخفی، شکنجه، تبعیض نژادی، سرکوب اعتراضات داخلی و قاچاق انسان، از جنایات داخلی آمریکا علیه شهروندان خود است. همچنین سیاستهای زیستمحیطی مخرب، آزمایشهای هستهای، آلودهسازی منابع طبیعی و عدم پایبندی به توافقهای زیستمحیطی، نمونههایی از بیتوجهی این کشور به سلامت جهانی است.
ابرقدرت جنایت
آنچه در این گزارش آمده، تنها بخشی از کارنامه سیاه این قدرت جهانی است؛ کشوری که با ابزار جنگ، فریب، تحریم، رسانه و اقتصاد، بر جهان چنگ انداخته و از ویتنام تا عراق، از شیلی تا پاناما، از گواتمالا تا خیلی از کشورهای دیگر، فقط خون، فقر و نفرت بر جای گذاشته است. بیدلیل نیست که رهبر انقلاب در سال ۱۳۸۸ فرمودند: «اگر بخواهیم برای جنایات آمریکا فهرست درست کنیم، یک کتاب میشود.» امروز ملتها بیش از هر زمان دیگر نیاز دارند این تاریخ تاریک را بشناسند، از آن عبرت بگیرند و در برابر بازتولید سلطه، هویت و استقلال خویش را حفظ کنند. مبارزه با نظام سلطه، نه نفرت از ملت آمریکا بلکه مقاومت در برابر یک امپراتوری بیرحم، فاسد و ضدانسانی است که اگر مهار نشود، آیندهای تاریکتر برای جهان رقم خواهد زد.