در آستانه «روز محیط‌بان»، ۴ نگهبان طبیعت از گوشه‌وکنار ایران در گفت‌وگو با «جام‌جم» از مشکلات شغلی خود می‌گویند

مدافعان بی‌دفاع طبیعت

می‌گوید از رئیسش پرسیده پاسخ سؤالاتم را بدهد یا نه، جواب گرفته: «محیط‌بان حق مصاحبه ندارد.» چند ثانیه سکوت می‌کند، بعد با تردید می‌پرسد: «اگر حرف بزنم اسمم که جایی برده نمی‌شود؟» سوال سه نفر دیگر هم همین است و وقتی مطمئن می‌شوند نام‌های‌شان امن می‌ماند، شروع می‌کنند به گفتن‌‌؛ از تجهیزات فرسوده، کمبود نیرو، مشکلات روحی، از حقوقی که با بیش از ۲۰‌سال خدمت به آخر ماه نمی‌رسد و از قانونی که حمایت نمی‌کند.
می‌گوید از رئیسش پرسیده پاسخ سؤالاتم را بدهد یا نه، جواب گرفته: «محیط‌بان حق مصاحبه ندارد.» چند ثانیه سکوت می‌کند، بعد با تردید می‌پرسد: «اگر حرف بزنم اسمم که جایی برده نمی‌شود؟» سوال سه نفر دیگر هم همین است و وقتی مطمئن می‌شوند نام‌های‌شان امن می‌ماند، شروع می‌کنند به گفتن‌‌؛ از تجهیزات فرسوده، کمبود نیرو، مشکلات روحی، از حقوقی که با بیش از ۲۰‌سال خدمت به آخر ماه نمی‌رسد و از قانونی که حمایت نمی‌کند.
کد خبر: ۱۵۲۵۰۷۱
نویسنده فریبا نباتی - گروه جامعه
 
این گزارش، روایت چهار محیط‌بان از شمال، جنوب، شرق و غرب ایران از سختی‌های کارشان است‌‌؛ آنها که در خط‌مقدم حفاظت از طبیعت ایستاده‌اند، با کمترین پشتیبانی و بیشترین خطر. 
 
روایت اول، خلأهای حقوقی
۴۷ سال دارد و ۲۸‌سال درکوه و جنگل‌های شمال ایران درقامت محیط‌بان مشغول کار بوده است. روایت او از سختی‌های شغلی‌اش فقط رنج یک محیط‌بان نیست‌‌؛ نشانه شکاف میان قانون و واقعیت میدانی است. خلأهای حقوقی و بی‌توجهی سازمانی، او و همکارانش را از دو جبهه در معرض تهدید قرار داده است‌‌؛ طبیعت در خطر و سیستمی که نمی‌بیند: «بزرگ‌ترین مشکل ما امنیت است. درگیری تقریبا هر روز پیش می‌آید، چون متخلفان همیشه مسلح هستند اما وقتی آسیب می‌بینیم حمایت کم و با تأخیر است. ‌سال ۹۳ در درگیری با شکارچی متخلف زخمی شدم؛ شاهد هم داشتم، شکارچی را معرفی کردم اما خیلی زود آزاد شد.ازآن حادثه ۴۰ساچمه در پایم ماند اما دیه‌ام را‌سال۱۴۰۰،یعنی هفت‌سال بعد پرداختند، زمانی که رسما دیگر ارزش مالی سابق را نداشت. حمایت از محیط‌بان نه در مراجع قضایی و نه در سازمان خودمان محقق نمی‌شود. برای هر پرونده‌ای که می‌نویسیم و صورتجلسه می‌کنیم، باید حضوری در دادگاه توضیح دهیم، انگار همیشه اشکالی در کار و رفتار ما هست و این خیلی آزاردهنده است.»
 او از قانونی می‌گوید که بیش از حمایت، بازخواست می‌کند. از گلوله‌ای که اگر شلیک نشود کشته می‌شوند و اگر شلیک کنند محاکمه: «وقتی با متخلف برخورد می‌کنیم، از ما شاهد می‌خواهند. شاهد در کوه و بیابان از کجا پیدا می‌شود؟ همکاران ما را هم به‌عنوان شاهد قبول ندارند. در درگیری‌ها اسلحه داریم اما تا بخواهیم ثابت کنیم طبق قانون به‌کارگیری سلاح از آن استفاده کرده‌ایم و طرف قصد جان ما یا همکارمان را داشته، باید حداقل یک‌سالی گوشه زندان بمانیم.»
 
روایت دوم، کمبود نیرو و تجهیزات
۴۴ساله است و بیش از نیمی از این عمر را مشغول به محیط‌بانی در دشت‌های شرق ایران بوده. می‌گوید کمبود تجهیزات و استفاده از ابزارهای فرسوده هر روز جانی را به خطر می‌اندازد: «یکی ازسختی‌های کارما، تجهیزات فرسوده و ناایمن است. اسلحه من برای ۲۵‌سال پیش است وگاهی موقع استفاده گلوله‌ گیرمی‌کند ونمی‌توانم ازآن استفاده کنم. جلیقه ضدگلوله ما هشت کیلو وزن دارد، نمی‌شود در کوه و دشت آن را حمل کرد؛ سنگین است و فرصت دفاع را از ما می‌گیرد. بیشتر بچه‌ها نمی‌پوشند چون عملا به درد نمی‌خورد. سازمان برای این‌که از هزینه‌ها کم کند، جلیقه ارزان خریده و حالا می‌گوید اگر نپوشید و حادثه‌ای رخ دهد، شهید حساب نمی‌شوید! انگار فقط می‌خواهند بگویند تجهیزات را فراهم کرده‌اند.»
موتورها و خودروهایی که استفاده می‌کنند فرسوده‌اند، دوربین دید در شب ندارند و گاهی هزینه سوخت و تعمیر هم از جیب خودشان است: «کمبود تجهیزات کار ما راسخت کرده؛ هرخرابی، زمان وهزینه‌ای هنگفت می‌برد،درحالی‌که وسعت منطقه و کمبود نیرو، وظایف مارا دوبرابر می‌کند.خیلی وقت‌ها برای تأمین هزینه‌های سوخت و تعمیر خودرو و موتورها مجبوریم به طرفداران محیط‌زیست رو بیندازیم!» سطح مناطق تحت حفاظت ۱۲‌درصد از مساحت کشور است و حدود ۳۶۰۰ محیط‌بان در آن فعال هستند،درحالی‌که براساس استاندارد بین‌المللی برای پوشش کامل مناطق حفاظت‌شده به دست‌کم۱۲هزارنفرنیاز است.این کمبودنیروی انسانی،حفاظت از منابع طبیعی وحیات‌وحش رابادشواری‌های جدی روبه‌رو کرده است.این محیط‌بان می‌گوید:«ما درپاسگاه شش نفریم که سه نفرشان همیارند.همیار ضابط نیست،حق درگیری با شکارچی ندارد و فقط مسئولیت خدمات ونظافت کمپ وپاسگاه رابه عهده دارد. درهرگردش حداقل باید سه نفر محیط‌بان با هم باشند اما ما از یک محیط‌بان و دو نفرهمیاراستفاده می‌کنیم.استفاده ازهمیار درگشت‌ها تخلف است اما چاره‌ای نداریم.»
 
روایت سوم، حقوق کم و بیمه کمتر
محیط‌بان بخشی از مناطق جنوب در آستانه پر کردن ۳۰‌سال سابقه است اما می‌گوید دریافتی‌اش کفاف زندگی را نمی‌دهد. حقوق‌شان ناکافی است و حداقل دستمزد را دریافت می‌کنند. اضافه‌کاری پرداخت نمی‌شود و بااین‌حال هزینه بخشی از تجهیزات را خودشان می‌پردازند: «درحالی‌که به‌خاطر سابقه بیشتر از بسیاری محیط‌بانان شرایط بهتری دارم حقوقم به ۲۵میلیون هم نمی‌رسد. ما کاملا درگیر کارمان هستیم و نمی‌توانیم شغل دومی داشته باشیم. تازه بخشی از سابقه‌ام هم رد نشده، چون اوایل کار شرکتی بودم و کسی نگفته بیمه ندارم. فکر می‌کردم در سازمان دولتی کار می‌کنم و همه چیز طبق قانون است. بعد از بازنشستگی هم وضعیت همین است. همکاران بازنشسته ما ۱۸‌میلیون حقوق می‌گیرند؛ مبلغی که کفاف زندگی‌شان را نمی‌دهد. سختی کار هم به ما تعلق نمی‌گیرد، چون شغل ما را جزو مشاغل سخت حساب نکرده‌اند.» او هم مانند همکار شمالی‌اش از فراموش‌شدن یک بخش مهم در شرح وظایف محیط‌بانان می‌گوید:«یک شرح وظایف دوازده‌گانه برای ما در نظر گرفته‌اند ازجمله‌‌ جلوگیری از ورود احشام، جلوگیری از شکار و صید و ورود غیرمجاز اما هیچ‌کدام از این ۱۲‌تا شامل اطفای حریق نشده است. یکی از دغدغه‌های اصلی ما اطفای حریق است، به‌ویژه در تابستان که باید برای خاموش‌کردن آتش‌سوزی جنگل‌ها تمام‌وقت آماده باشیم. این موضوع در این‌سال‌های خشکسالی به‌شدت مهم شده اما نه شرح وظایف داریم و نه تجهیزاتش را.»
 
روایت چهارم، نبود خدمات روان‌درمانی

۳۰ساله است و پنج‌سال سابقه محیط‌بانی دارد در منطقه‌ای کوهستانی در غرب ایران‌‌؛ جایی که صدای تیراندازی بخشی از شب‌هایش شده: «اوایل فکر می‌کردم کار محیط‌بانی یعنی تماشای طبیعت. بعد فهمیدم یعنی نگهبانی از چیزی که هر روز زخمی‌تر می‌شود. ما در پاسگاه فقط چهار نفریم. گاهی بین ما و متخلف سرتاپامسلح، فقط چند متر فاصله است. اینجاست که می‌فهمم جانم را کف دستم گذاشته‌ام  و سر کار آمده‌ام.» او ازفاصله زیاد محل کار تا خانه، دوری از خانواده و خستگی روحی می‌گوید و از نبود خدمات روان‌شناسی برای محیط‌بانان: «دوری از خانواده از سختی‌های کار ماست. ۲۴ ساعت کار می‌کنیم و ۴۸ساعت استراحت داریم. وقتی به مأموریت می‌روم وبرمی‌گردم، از خانه تا پاسگاه، ۱۰ساعت در جاده‌ام.یعنی آن ساعتی که باید استراحت کنم درراه می‌گذرد.خیلی ازهمکاران به‌خاطر دوری ازخانواده و درگیری‌های هر روزه با متخلفان دچار مشکلات وخستگی روحی و روانی می‌شوند اما سازمان برای ما خدمات روان‌درمانی ندارد.» 
چهار محیط‌بان از چهار سوی ایران، با روایت مشترک‌شان از شغلی گفتند که بیش از هر چیز، آزمون عشق و تاب‌آوری است، نگهبانان طبیعت که نامی از آنها نیست اما بودن‌شان ادامه حیات این سرزمین است.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها