آغوش باز خانواده، گوشه رینگ مشکلات

این روزها فیلم سینمایی «سالن ۴» به کارگردانی حسین ترک‌جوش و تهیه‌کنندگی روح‌الله حجازی در حال اکران است. این فیلم برای اولین‌بار در بخش ویژه چهل‌و‌سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. داستان این فیلم در جنوب شهر روایت می‌شود و درباره سعید به‌عنوان خلافکاری است که به‌دلیل خطاهای مختلف تحت تعقیب پلیس و دیگر خلافکاران است.
این روزها فیلم سینمایی «سالن ۴» به کارگردانی حسین ترک‌جوش و تهیه‌کنندگی روح‌الله حجازی در حال اکران است. این فیلم برای اولین‌بار در بخش ویژه چهل‌و‌سومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. داستان این فیلم در جنوب شهر روایت می‌شود و درباره سعید به‌عنوان خلافکاری است که به‌دلیل خطاهای مختلف تحت تعقیب پلیس و دیگر خلافکاران است.
کد خبر: ۱۵۲۶۲۹۳
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ
 
او از خلاف کردن و چرخه بی‌پایان این سبک زندگی خسته و در عین‌حال برای خروج از کشور در جایی مخفی شده است، تا این‌که اتفاقی مربوط به خانواده‌اش موجب می‌شوداز مخفیگاه خود خارج شود و درصدد انتقام برآید. موضوع این فیلم به نوعی یادآور نقش خانواده برای گذر از بحران است. سالن ۴ از ۲۳ مهر روی پرده سینماست و متأسفانه تبلیغات خوبی برای آن اتفاق نیفتاده و بسیاری حتی از موجودیت این فیلم روی پرده خبر ندارند. اکران این فیلم موجب شد که با حسین ترک‌جوش، کارگردان این فیلم صحبت کنیم که در ادامه از نظر می‌گذرانید:
آغوش باز خانواده، گوشه رینگ مشکلات

چه تجربه یا موضوعی شما را به ساخت اولین فیلم بلندتان سوق داد؟
من در جنوب شهر و در محله‌ای زندگی کردم و بزرگ شدم که اتفاقاتی نظیر آنچه در فیلم رخ می‌دهد از نزدیک مشاهده کردم. طرح فیلم سالن ۴ به شش تا هفت سال پیش برمی‌گردد که بعد از نوشتن، دنبال جذب سرمایه بودم تا این اتفاق افتاد و با پدرام افشار و بعد هم با سرمایه‌گذار صحبت کردیم. من به طرح این فیلم براساس پرتره یک آدم واقعی رسیدم که با او در ارتباط بودم و از او درباره سرگذشتش می‌پرسیدم. او بعد از سال‌ها از خلاف‌های بزرگ و کلان خسته شده بود و می‌خواست توبه کند. 
 
همکاری شما با آقای حجازی به عنوان تهیه‌کننده که خودشان کارگردان هستند و حساسیت‌هایی در رابطه با ساخت فیلم دارند، چطور رقم خورد؟ 
وقتی روزهای اول درباره این سوژه با آقای حجازی صحبت کردم، برای‌شان جذابیت داشت که قرار است فیلمی را تهیه کند که از چارچوب فکری خودش دور است. خوشبختانه ایشان این ریسک را کرد و پای کار آمد. قبل از آن نیز ایشان فیلم‌های کوتاهم را دیده بود و شاید همه اینها باعث شد که بپذیرند و کار را با هم پیش ببریم. تعاملاتم با آقای حجازی بیشتر حول توضیح سوژه و ضرورت کار کردن آن بود؛ زمانی که به بحث تولید رسیدیم، باز هم این تعاملات ادامه داشت تا به ساخت فیلم رسیدیم. 
 
با توجه به این‌که فیلم زندگی یک شخص واقعی را روایت می‌کند؛ تا چه اندازه براساس واقعیت و چقدر براساس داستان و جهان فکری خودتان پیش رفتید؟ 
ما ۲۰ تا ۳۰ درصد زندگی این شخص را در فیلمنامه آوردیم و بقیه آن مربوط به قصه‌گویی بود که باید داستان با زبان سینما روایت می‌شد. از ابتدا هم می‌دانستم قصه کامل آن شخص روی کاغذ اتفاق خوبی را رقم نمی‌زند و در صحبت‌هایی که با پدرام افشار داشتیم به این نتیجه رسیدیم که قصه به‌طور کامل باید شکل سینمایی به خود بگیرد. از طرف دیگر روح‌الله حجازی نیز به‌عنوان مشاور کنارم بود و مشاوره‌های فیلمنامه‌ای که می‌داد، واقعا خیلی به ما کمک کرد.
 
مفهوم انتظار در فیلم خیلی پررنگ است؛ نه فقط شخصیت اصلی یعنی آقای کی‌مرام، بلکه زنان و شخصیت‌های دیگر دنبال یک اتفاق هستند تا خودشان را از آن طبقه اجتماعی و شرایطی که در آن گرفتارند، بالا بکشند اما زمان آن مشخص نیست و بلاتکلیفند. 
در فضای جنوب شهر، این انتظار همیشه بوده وهست و شخصیت‌هایی که آنجا زندگی می‌کنند، واقعا هیچ ایده‌ای در مورد فردای خودشان ندارند و همیشه در انتظارند که ببینند چه می‌توانند انجام دهند تا خودشان را از منجلابی که در آن قرار گرفته‌اند، بیرون بکشند. این برگرفته از زیست خودم و شناخت عیان از شخصیت‌هایی بود که در این محله‌ها زندگی می‌کردند. سعی کردم با بازیگران صحبت کرده و متقاعدشان کنم و در اصل این بلاتکلیفی را نمایش دهم. 
 
رابطه بین آدم‌های فیلم پر از ترس و میل به دیده شدن است؛ یعنی شخصیت اصلی هم نمی‌خواهد دیده شود، هم جایی تصمیم می‌گیرد دیده شود و دیگر برایش اهمیت ندارد چه می‌شود. برای ترسیم این احساسات پیچیده چطور با آقای کی‌مرام هم‌نظر شدید؟
شخصیت اصلی زمانی کنش اصلی را شروع می‌کند که بحث خانواده یا ناموس مطرح می‌شود. میلاد خیلی همگام با من، نویسنده و تهیه‌کننده کار بود و سعی می‌کرد بیشتر بشنود و دریافت کند تا این‌که ایده‌های عجیب و غریب بدهد. شخصیت سعید بعد از یک انتظار؛ یعنی وقتی خسته شده و می‌خواهد از ایران برود، به اینجا می‌رسد که دوباره کسی که در زندگی‌اش بوده و دوستش داشته، برمی‌گردد و می‌بیند به کمک نیاز دارد. آنجاست که دوباره برای نجات خانواده و عشق خود برمی‌گردد و پیامد رویارویی با آدم‌هایی که قصد جانش را دارند نیز برایش مطرح نیست. 
 
این فیلم به‌هرحال به نوعی یادآور ارزش نهاد خانواده در جامعه است؛ به‌عبارتی شخصیت اصلی تناقضی بین میل به فرار از کشور به خاطر جرم‌هایی که مرتکب شده و حفاظت و حمایت از خانواده دارد. 
بله، اکثر فیلم‌هایی که امروز در جامعه می‌بینیم، متناقض با نهاد خانواده است. واقعیت این است که وقتی اسم فیلم اجتماعی می‌آید، انگار می‌رویم که صرفا شاهد یکسری بدبختی باشیم و متأسفانه پیام چندانی برای مخاطب که آن را دریافت کند و به فکر فرو برود، ندارد. اتفاقا در اتاق فکری که داشتیم، بحث خانواده برای ما حائزاهمیت بود؛ به این دلیل که می‌خواستیم خلاف این رودخانه شنا کنیم و فیلم اجتماعی بسازیم که پیامی برای مخاطب و حتی آن خلافکاری که فیلم را می‌بیند، داشته باشد و از دیدن آن تکانی بخورد و از خلاف‌هایی که انجام می‌دهد، متأثر شود و بداند در چه راهی قدم می‌گذارد. برای ما این پیام خیلی مهم بود و حتی یک دیالوگ داخل فیلم گذاشتیم که سرگرد به سعید می‌گوید: «‌تو به‌خاطر دوست داشتن خانواده‌ات به این روز دچار شدی» و او نیز می‌گوید: «اسم خانواده منو نیار!» 
 ‌
چطور برای نقش اصلی(سعید)، میلاد کی‌مرام را انتخاب کردید؟
میلاد کی‌مرام در گذشته چنین فضایی را لمس، درک و بازی کرده است. می‌دانستم خودش در انزلی در محله‌ای زندگی کرده که با این شرایط به‌طور کامل آشناست و روز اولی که با یکدیگر در رابطه با شخصیت سعید صحبت داشتیم، به توانایی‌اش برای ایفای این نقش اعتماد داشتم. او در این رابطه صحبت کرد که دوست ندارد نقشی که بازی می‌کند شبیه دیگر شخصیت‌هایی باشد که در گذشته مخاطبان از او دیده‌اند. خوشبختانه در این رابطه به تعامل خوبی رسیدیم و فکر می‌کنم در میان فیلم‌های سینمایی که میلاد تا به‌حال کار کرده، سالن ۴ جزو بهترین‌ها بوده است. 
 
همکاری با آقای قصابیان به‌عنوان شخصیت بازپرس چطور رقم خورد؟
آقای قصابیان سر یکی دو تا کار بودند و لطف داشتند. زمانی که قرار گذاشتیم، آمدند دفتر، گفتند فیلمنامه را خواندم و خیلی دوست دارم. باعث افتخارم بود که بتوانم با بزرگمردی مثل ایشان کار کنم. راجع به قصه صحبت کردیم و خودشان هم خیلی از این می‌ترسید که شبیه پیمان معادی در «متری شیش و نیم» نشود اما متقاعدش کردم که شکل قصه و شخصیت به چه نحوی است و فرق می‌کند. خوشبختانه ماحصل نقش هم خیلی خوب درآمده و دوست‌داشتنی است. بالاخره او مأموری است که به‌دلیل داشتن گذشته‌ای شبیه نقش اصلی، از عاقبت کار باخبر است و نگاهش نسبت به شخصیت اصلی برادرانه است. 
 
طراحی صحنه و قاب‌بندی‌ها‌، خیلی حال و هوای خاصی دارد؛ بعضی جاها انگار شخصیت اصلی - میلاد کی‌مرام - و دیگران در جایی گیر افتاده‌اند که راه فرار ندارند. ترسیم این فضا به چه نحوی بود؟ 
وقتی در فضای نئوکلاسیک قدم برمی‌دارید، به‌طور قطع ماحصل آن باید روبه‌روی دوربین دیده شود. حتی صحنه و میزانسنی که چیده می‌شود نیز باید به فضای نئوکلاسیک نزدیک باشد. هرچه داخل این فیلم می‌بینیم مثل فضای پلیس امنیت، نمود بیرونی و واقعی دارند و با تحقیق و مشاهده این فضاها را در فیلم نشان می‌دهیم. بر همین اساس تعداد فضاهای بسته‌ و نورهای سرد بیشترند. به‌عبارتی انگار فضا در حال خفه کردن شخصیت‌های داستان است. 

از ابتدا خودتان چنین ایده‌ای برای طراحی صحنه داشتید یا در مسیر فیلمبرداری و تدوین به آن رسیدید؟
شاید در ابتدا این تصور را داشتم که فیلم باید هایپررئال و مستندگونه‌تر باشد اما براساس صحبت‌هایی که با دوستانم از جمله مشاورم روح‌الله حجازی داشتم، به این نتیجه رسیدیم که از فضای دیگر فیلم‌های اجتماعی دور باشد.
 
این فیلم به‌رغم این‌که به مفاهیم خوبی اشاره می‌کند و به نظر خوش‌ساخت است اما تبلیغات خوبی به آن ندادند؛ حتی بعضی نمی‌دانند چنین فیلمی روی پرده سینما هست. چرا صدایی از این فیلم درنمی‌آید؟
وقتی یک فیلم مستقل ساخته شده و سرمایه‌گذارهای مستقلی داشته، در بحث تبلیغات معمولا با مشکل مواجه می‌شود، چون برای تبلیغات باید هزینه کرد. سینمای مستقل همچنان مهجور و مظلوم است و کسی به آن نگاه خاصی ندارد؛ مگر این‌که فیلمساز وابسته به نهاد یا سازمانی باشد یا این‌که پولی داشته باشد که در زمینه تبلیغات مجازی و‌... سرمایه‌گذاری کند. هرچقدر برای تبلیغات سرمایه‌گذاری کنیم، ۱۰ برابر آن برمی‌گردد اما سرمایه‌گذاران ما بودجه اضافه بر سازمان برای تبلیغات نداشتند و کسی هم در این رابطه به ما کمک نکرد. بنابراین ما سعی کردیم در شبکه‌های مجازی سر و صدایی داشته باشیم و تبلیغات فیلم هم دهان به دهان میان مردم بچرخد. 
 
شما بعد از این فیلم باز هم فیلمی در این فضا می‌سازید یا خیر؟...
من طرح یک فیلمنامه را دارم به نام «عفت» که قصه‌ای زنانه است. قصه عفت راجع به خانم خلافکاری است که اتفاقاتی برایش رقم می‌خورد و قصه‌ای اجتماعی است. 

خانواده؛ مأمن آدم‌ها 
حسین ترک‌جوش درباره فیلم سالن ۴ به جام‌جم گفت: پیام اصلی این فیلم خانواده‌گرایی است. به عبارتی خانواده باعث می‌شود که افراد در شرایط سخت کنار هم بمانند. دوم این‌که سال‌هاست از بحث ناموس‌پرستی دور شدیم. سینمای اجتماعی ما سال‌هاست در این زمینه قهرمان زیادی نداشته است. درست است که شخصیت اصلی این فیلم خلافکار است اما مخاطب با او همذات‌پنداری می‌کند و متوجه می‌شود که او از سر ناچاری دست به کار خلاف زده است. در واقع شخصیت اصلی، سعید یک قیصر مدرن محسوب می‌شود و فیلم ادای دینی به سینمای آقای کیمیایی دارد.
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها