گنجینه دوران اسلامی از زمان ایجاد موزه ایرانباستان تاکنون جابهجاییهایی را داشته است، در واقع زمانی که موزه ایرانباستان به کوشش آندره گدار سال 1316 ایجاد شد در آغاز طبقه اول موزه به بخش ایران پیش از اسلام و طبقه دوم موزه به بخش پس از اسلام اختصاص یافت، اما بتدریج با گسترش کاوشهای باستانشناختی و ازدیاد روزافزون آثار در موزه ایرانباستان این موزه طی چند مرحله، از نظر کمی و کیفی تغییراتی یافت و درحد فاصل سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۰، علاوه بر تعویض ویترینهای موزه، نوسازی سیستم گرمایشی و سیستم برقی موزه، واحدهایی تحت عنوان انبار و گنجینه در زیر موزه، ساخته و اضافه شد.
در سال ۱۳۷۵، آثار دوران اسلامی، رسما از موزه ایرانباستان جدا شد و به ساختمان مجاور موزه که از سال ۱۳۳۷ با هدف احداث موزه مردمشناسی ساخته شده بود، انتقال یافت. این موزه از سه طبقه تشکیل شده بود که در طبقات دوم و سوم آن به معرفی آثار مختلف هنر اسلامی براساس موضوع و دوره میپرداخت و اشیای متنوعی در معرض دید عموم قرار گرفته بود.
در طبقه اول موزه دوران اسلامی، سالن اجتماعات و نمایشگاه موقت در نظر گرفته شد و در طبقه دوم نمایش اشیاء به صورت موضوعی بود که گنجینه قرآن، نسخ خطی (شامل کتب علمی، ادبی و تاریخی) و موضوعاتی چون نقاشی و خوشنویسی، ادوات و ابزار کتابت، وسایل روشنایی، ابزار نجوم، ابزار پزشکی و هنرهایی چون سفالگری، فلزکاری، منسوجات و... را دربرمیگرفت.
در طبقه سوم ، اشیاء براساس سیر تاریخی و با تکیه بر تزئینات معماری به نمایش گذاشته شده بود. بیشتر این اشیاء در پژوهشها و حفاریهای علمی باستانشناسی به دست آمده است، اما به گفته کارشناسان موزهداری ساختمان موزه دوران اسلامی که سال 75 گشایش یافت استانداردهای لازم را نداشت، به طوری که سیستم برق آن چندان قابل اطمینان نبود و احتمال اتصال و آتشسوزی وجودداشت و نورپردازی روی اشیاء به گونهای بود که نمیتوانست رضایت مردم و بازدیدکنندگان را جلب کند، همچنین ناکارآمدی سیستم تهویه و... باعث شد تا بازسازی این موزه مورد توجه قرار گیرد و موزه در زمان بازسازی به حال تعطیل درآید.
آنچه مسلم است موزه دوران اسلامی از چند جنبه مهم است؛ یکی اینکه 14 قرن تمدن اسلامی را معرفی میکند و با توجه به چنین رسالتی یک موزه تخصصی به حساب میآید و تنها موزهای است که تمام وجوه تمدن اسلامی و دوره اسلامی را معرفی میکند.
اهمیت دیگرش این است که بزرگترین موزه اسلامی در کشور به حساب میآید که مورد توجه گردشگران داخلی و خارجی است و چون به نوعی زیرمجموعه موزه ملی است الگویی برای موزههای دیگر به حساب میآید.
همچنین از آنجا که این موزه بازسازی شده در نتیجه بسیاری از آن توقع دارند که یک موزه روزآمد باشد و نسبت به موزه ایرانباستان که قدمتش بیش از 70 سال است از آخرین فناوریها برای تاثیرگذاری بر مخاطب استفاده کند.
سیما رادمنش - گروه فرهنگ و هنر
بحران مدیریت در موزهها
مریم پورصالح / کارشناس موزه ملی تاریخ علوم پزشکی
امروزه موزهها در دنیا با رویکردی چندوجهی به زبان مشترکی برای همه مردم جهان تبدیل شدهاند، درحالی که ما در ایران به عنوان مکانی برای پرکردن اوقات فراغت از آن یاد میکنیم.
موزهها، مکانهایی فرهنگی استکه باید برای حضور همه اقشار جامعه آمادگی داشته باشند. بدون شک ایجاد فضایی علمی، فرهنگی و آموزشی نیازمند یک مدیر فرهنگی موفق است که در بین مهارتهای یک مدیر فرهنگی نیز جای خالی مهارت تفکر استراتژیک و هدفگذاری ثابت و بنیادین در موزههای کشور به چشم میخورد.
در شرایط کنونی، مدیریت موزهها به گونهای است که مدیران این مجموعههای فرهنگی بدون توجه به مهارتهای لازم در پستهای غیرتخصصی قرار گرفتهاند و پس از مدت زمان کوتاهی به دلیل عملکرد ضعیف یا برخی ملاحظات غیرمرتبط با فرهنگ تغییر میکنند و در مهمترین موزه ایران در طول چهار سال، پنج مدیر یکی پس از دیگری بدون توجه به عواقب آن میآیند و میروند.
فراموش نکنیم حضور یک مدیریت فرهنگی کارآمد امکان تبدیل یک موزه را به برندی جهانی فراهم میکند و سهم بسزایی در توسعه صنعت گردشگری دارد، ولی متاسفانه شاهد هستیم با همین تغییرات یکشبه، موزه آبکار به موزه نیمقرن کودکی تبدیل میشود که البته حتی طرح محتوایی مشخصی هم ندارد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد