این عمارت با نوع معماری خاصاش نهتنها نواها، بلکه سازهای استادان ایرانزمین را در آغوش گرفته و هرروزه این آغوش را گستردهتر میکند تا بتواند مرجع و گنجینهای از موسیقی ایران باشد؛ مرجعی با عنوان موزه موسیقی.
موزه موسیقی ایران که پس از یک دوره بازسازی کار خود را از آبان 88 آغاز کرده تاکنون توانسته بخش اعظمی از سازهای موسیقی ایران را در ژانرهای سنتی، کلاسیک و نواحی و حتی کتابهای موسیقی و آثار صوتی و تصویری را به نمایش بگذارد.
این موزه همچنین با گستردهکردن فضاهای خود از جمله دایرکردن استودیو و سالنی برای برنامههای موسیقی درصدد است نقشی تاثیرگذار در روند فعالیتهای موسیقی کشور داشته باشد براین اساس با علی مرادخانی مدیر موزه موسیقی ایران در زمینه این موزه و همچنین اتفاقات مهم موسیقی در زمان مدیریت چهارده ساله او در مرکز موسیقی ارشاد گفتوگو کردیم.
چه سازهایی در موزه موسیقی وجود دارد و متعلق به چهدورهای است؟
در موزه، سازهایی از اواخر دوره زندیه تاکنون وجود دارد. در واقع موزه موسیقی دارای گنجینهای از سازهای استادان بزرگ موسیقی ایران است که البته باید در زمینه گنجینههای موزه جمعآوریهای گستردهای صورت گیرد، چرا که امکانات گنجینهای موسیقی ایران بسیار پراکنده است و باید آنها را جمعآوری و در موزه نگهداری کنیم، اما به طور کلی هماکنون نزدیک به 3000 ساز در موزه وجود دارد و همه آرزوی ما این است که تمام سازهای قدیمی و متعلق به پیشکسوتها و رخ در نقاب خاککشیدهها در کشور به موزه بیاید که البته این مورد بستگی به ورثه و خانوادههای موزیسینها دارد تا سازهای هنرمندان کشور را به موزه بسپارند.
نگاه و هدف ما در موزه موسیقی کاملا فرهنگی و تمام قصدمان این است که همه سازها را بدرستی در موزه و کنار هم نشان دهیم که در این خصوص نیازمند کمک هستیم.
هماکنون مجموعه گنجینه ما روزبهروز در حال کاملترشدن است و بزودی با توجه به وسیعشدن سالنها و امکانات موزه تصمیم داریم در بخش موسیقی نواحی، سازهایی را جمعآوری و بخش عمدهای از سازهای خوب کشورمان را به موزه وارد کنیم.
در همه موزهها بخش گنجینه آثار همیشه پنهان است و به مناسبتهای خاص به نمایش در میآید. آیا موزه موسیقی نیز دارای سازهایی خاص در گنجینه است؟
پنهان بودن یا نبودن به خیلی موارد بستگی دارد، ما تابلوهایی در موزه داریم که شاید مردم آنها را ندیده باشند مثل تابلویی از استاد صبا که ممکن است در ویژهبرنامهای که مرور و نگاهی به آثار او باشد این تابلو را نیز رونمایی کنیم تا همه علاقهمندان بتوانند از نزدیک آن را ببینند یا حتی سازهایی از مناطق جنوب ایران در انبار موزه هست که بازهم میخواهیم در یک زمان مناسب و در یک چیدمان جدید آن را ارائه دهیم. البته این موضوع درتمام موزهها مرسوم است که یکسری آثار را دور از چشم مردم نگه میدارند و در یک شرایط ویژه آن را نمایش میدهند.
همه موزههای دنیا نمایشگاههای دورهای برگزار میکنند یا نوازندههای داخلی و خارجی برنامههایی را در آن اجرا میکنند. شما نیز یک کنسرت پژوهشی با حضور هنرمندان فرانسه، سوئیس و ایران برگزار کردید، اما چرا چنین برنامههایی هیچگاه درموزه موسیقی تداوم نیافته است؟
این موارد فعالیتهای میدانی است که باید برای نتایج آنها بررسیهای مختلف صورت گیرد. من معتقدم برای انجام هر کاری باید تاثیرش را در جامعه سنجید ما اگر قصدمان برگزاری برنامههای موسیقی در موزه باشد باید ببینیم آیا واقعا در روند موسیقی کشور تاثیری میگذارد یا خیر و اگر تاثیر بگذارد قطعا آن را انجام خواهیم داد. به عنوان مثال ما در موزه ملی رم به مدت یک ماه نمایشگاه داشتیم که بسیار تاثیرگذار بود یا در کرهجنوبی بهواسطه حضور چند هنرمند توانستیم در زمینه شناخت موسیقی ایران قدمهایی برداریم.
اما به طور کلی میتوانیم از طریق موزه موسیقی کارهای وسیعتر در حوزه عملی ـ تربیتی و ایجاد فهم مشترک انجام دهیم که امیدوارم بضاعتمان به حدی برسد که بتوانیم کارهای خوبی انجام دهیم البته خوشبختانه موزه موسیقی به نسبت بسیاری از مکانهای دنیا حرفهای زیادی برای گفتن دارد، ولی برای رسیدن به نقطه مطلوبتر باید تلاش کرد.
موزه در چه بخشهایی با کمبود آثار مواجه است؟
مشکل کلی ما در زمینه موسیقی، کمبود آثار مکتوب است و در این بخش کاملا فقیر هستیم. هماکنون کتابهایی در موزه موسیقی چاپ شده، اما ایران با این همه پهناوری در مباحث فرهنگ و هنر به خصوص موسیقی چیز زیادی ندارد که باید در این زمینه پژوهشگران و استادان را کمک کنیم که کارهای پژوهشی انجام دهند.
در بخش آثار مکتوب چه بخش از پارتیتور (مجموعه کامل نتهای یک اجرا) قطعات به موزه سپرده شده است؟
ما در این بخش از شاهین فرهت کمک گرفتهایم که یک بانکنت از مجموعه نتهایی را که موجود است داشته باشیم. من از سال 69 تا 83 که در مرکز موسیقی بودم، میخواستم از تمام اجراها یک بروشور و پوستر را آرشیو کنند که بتوانیم سندی از اجراهای موسیقی در ایران داشته باشیم البته این اتفاق افتاد، ولی متاسفانه بعد از پایان دوره مدیریتیام متوجه شدم که تمام آنها توسط شخصی دور ریخته شده و فقط تعجبم از این بود که چرا هیچ کس به آن شخص نگفته بود اینها همه اسناد موسیقی کشور هستند. باوجود این توانستیم بخشی را از تالار وحدت جمعآوری کنیم و حتی از زمان راهاندازی موزه از همه استادان و هنرمندان خواهش کردم هر چه پوستر، بروشور و سند در زمینه موسیقی دارند در اختیار موزه قرار دهند.
ناگفته نماند ما اکنون در حال فراهمکردن مجموعهای از استاد اسماعیل مهرتاش (موسیقیدان فقید ایران) هستیم به طوری که توانستیم پوستر یکی از اجراهای این استاد برجسته را داشته باشیم که این خود نشان از آن دارد که در زمان مهرتاش پوستر هم برای ایشان چاپ شده که این جای بسیار خرسندی است.
آیا ارکسترهای ما، آرشیوی از نظر صوتی و حتی پارتیتوری دارند؟
من سال 69 و در زمان ورودم به مرکز موسیقی ارشاد بازدیدی از کتابخانه ارکستر سمفونیک کردم و با چیزی که مواجه شدم کوهی از پارتیتور، کتاب و... بود انگار یککامیون باری در آن کتابخانه روی هم خالی کرده بود. با سروسامان دادن و مرتبکردن آنجا کتابخانه ارکستر سمفونیک به معنای واقعیاش شکل گرفت البته فریدون ناصری که آن زمان رهبر ارکستر سمفونیک تهران بود بخشی از آثار خودش را نیز به این کتابخانه آورد حتی پارتیتورهای آثارش را نیز کپی کرد و در کتابخانه آرشیو کرد. با تمام این تفاسیر باید بگویم خوشبختانه در این زمینه غنی هستیم و در سطح خوبی قرار داریم.
موزه موسیقی از نظر آرشیوی یک منبع موسیقایی کشور است و همه توقع دارند سازها و آثار مکتوب در یک شرایط خوب به نمایش دربیایند. بر این اساس موزه موسیقی چقدر در این زمینه استانداردهای لازم را دارد؟
با توجه به کوچک بودن فضای موزه به نسبت کل موسیقی کشور تلاش کردیم ازهمه امکانات و فضاهایی که داریم به بهترین شکل ممکن استفاده کنیم و حتی اتاقهای اداری موزه را به گونهای طراحی کردیم که در صورت نیاز آنجا را به بخشی از موزه تبدیل کنیم و بتوانیم در آنجا سازها را نیز نمایش دهیم. از سوی دیگر تلاشمان براین است که درکنار سازها سیستمهای صوتی را تعبیه کنیم تا بازدیدکنندگان علاوه بر دیدن سازها بتوانند صدای آنها را نیز بشنوند.
با توجه به اینکه این موزه تمام ابعاد موسیقی کشور را شامل میشود آیا قصد ندارید موزه صبا را در کنار این موزه قرار دهید؟
من همیشه اعلام کردهام که حاضرم برای احیای موزه صبا کمکهای لازم را انجام دهم. موزه صبا از نظر ساختمانی با مشکلات عدیدهای روبهرو بود، اما خوشبختانه بازسازی شد و فعالیتش را از سر گرفت، اما این مساله که زیرمجموعه موزه موسیقی باشد قابل اجراست که البته این موضوع با تصمیم دوستانمان در دفتر موسیقی امکانپذیر خواهد شد.
من معتقدم همین که استاد صبا یک چنین مجموعهای را در اختیار ارشاد گذاشته بسیار با اهمیت است و به نظر میرسد این مسائل با مدیریتهای دولتی زیاد سازگار نیست و از آنجا که موزه صبا درآمدی برای خود ندارد به نظرم وزارت ارشاد میتواند در تفاهمی با شهرداری آن را به این بخش واگذار کند تا ما نیز بتوانیم در این مجموعه برنامههای خوبی را برایش ایجاد کنیم.
قصد ندارید سازهای کشورهای دیگر را نیز به موزه وارد کنید، یعنی یک بخش بینالمللی هم در موزه وجود داشته باشد؟
از ابتدا باید دید چه نگاهی بر روند موزه موسیقی حاکم است. یک زمان نگاه وسیع است و همه ابعاد فرهنگی و هنری جهان را در برمیگیرد و زمانی دیگر نگاه فقط به فرهنگ بومی است. ما در موزه موسیقی هدفمان این است که ابتدا به داشتههای خودمان بپردازیم و بعد سراغ سازهای کشورهای دیگر برویم.
شما مدت 14 سال مدیریت مرکز موسیقی ارشاد را عهدهدار بودید که اتفاقات بسیار خوشایندی در آن زمان رخ داد؛ حضور رهبران برجسته برای ارکسترها، تقویت بخش بینالملل در جشنوارهها، رفت و آمد گروههای موسیقی دنیا و... . کمی درباره آن سالها و کارهایی که صورت گرفته توضیح دهید.
ضرورت تبادل هنرمندان برای ما کاملا مهم بود بر این اساس بخش بینالملل و رفت و آمد استادان موسیقی را تقویت کردیم. از سوی دیگر طی نشستهایی که همان موقع با اعضای ارکستر سمفونیک تهران همچون آقایان کامکار، ظهیرالدینی، انتظامی، خورشیدفر و... داشتم آنها معتقد بودند تا زمانی که رهبران مختلف برای ارکستر نیایند چیز جدیدی بوجود نمیآید از آن پس و با منطقی بودن حرفشان شروع به دعوت رهبران مختلف از ایران و خارج از کشور برای ارکستر کردیم و وقتی دیدیم در این زمینه تحولات خوبی صورت گرفته از گروههای مختلف موسیقی نیز دعوت کردیم در ایران اجراهایی داشته باشند که البته جشنواره موسیقی فجر نیز بهانه خوبی برای این اجراها بود. به دنبال این دعوتها ما شاهد حضور و اجرای هنرمندان بنامی چون بسماللهخان، رامیز قلیاف و... بودیم حتی گروههایی از ترکیه (قونیه)، فرانسه، آلمان و... نیز به ایران آمدند و موسیقیشان را ارائه دادند.
در کنار رفت و آمد گروههای معتبر توانستیم جشنواره موسیقی کلاسیک را برگزار کنیم، اما زمانی متوجه شدم دعوت از گروههای خارجی به عهده رایزنهای دولتی گذاشته شده و این جریان هنری در مسیر دولتی قرار گرفته که همان زمان اولین تهدید بخش بینالملل شروع شد، چرا که آدمهای اداری مسئول انتخاب آدمهای هنری شدند.
ما خودمان فعال عرصه فرهنگی بودیم که با گرفتن یک سمت اداری توانستیم کارهای بسیاری در این زمینه انجام دهیم، اما روزگار برعکس شد و بخش فرهنگ و هنر به دست اشخاص اداری افتاد و اتفاقهای خوبی رقم نخورد.
یکی از دلایلی که اکنون جشنوارههای ما از قدرت لازم قبل برخوردار نیست این است که بخش اداری خودش را در همه چیز حکمکننده میداند در صورتی که بخش اداری باید تابعی از آن متغیر باشد و دولت به عنوان کسی که صیانت موسیقی را به عهده دارد باید نقش کمککننده داشته باشد.
من معتقدم مدیریت فرهنگی بخش عمدهاش کارآمدی نیروهایش است البته من قصد ندارم به کسی توهین کنم یا شخصی را زیر سوال ببرم، اما من آن زمان به فراخور شرایط، تمهیداتی اندیشیدم و توانستم تحولات بودجهای خیلی خوبی داشته باشم به طوری که وقتی سال 69 وارد مرکز موسیقی شدم بودجه در مجموع 600 هزار تومان بود. من سال بعد یعنی 1370 بودجه را به 42 میلیون تومان رساندم. در واقع با کمکهایی که از بخش فرهنگی و هنری سازمان برنامه و بودجه گرفتم، توانستم سال 80 و طی ده سال بودجه را به 600 میلیون تومان و کمکم به 900 میلیون و... برسانم و من سال 83 مرکز موسیقی ارشاد را با بودجه سه میلیارد تومان تحویل دادم.
آیا یک بخش از این موارد به ثبات چهارده ساله مدیریتی شما برنمیگردد؟ چرا که از زمان رفتن شما از مرکز موسیقی ما دائم شاهد تغییر مدیریت بودیم؟
این موضوع هم میتواند در روند موسیقی کشور موثر باشد و امیدوارم نه در حوزه موسیقی که به طور کلی در فضای فرهنگی شاهد ثبات مدیریتی، شایستهسازی و پویایی هنرمندان باشیم.
سحر طاعتی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علاءالدین بروجردی نماینده مجلس شورای اسلامی در گفت وگو با جام جم آنلاین:
ابوالفضل ظهره وند نماینده مجلس شورای اسلامی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی روزنامه «جامجم» با سجاد سالاروند، نخستین کوهنورد ایرانی دارای معلولیت در مسیر صعود به هفت قله بلند دنیا