یکی از این مبانی بعد از اقرار به توحید الهی، معاد و نبوت خاتم انبیاء(ص) بحث در امر ولایت و باطن عمیق و ژرف آن است. ولی از دیدگاه عرفان اسلامی در جامعه، وظیفهای فراتر از اداره آن جامعه را بهعهده دارد و آن هدایت باطنی نفوس آحاد جامعه است به سوی رستگاری و ولی کامل برحق نماینده و خلیفه خداوند است روی زمین و منبع فیضی که خود متصل است به منبع فیاض عالم و اوست که انوار الهی را جذب و بر نفوس مردم ساری و جاری میسازد. این مفهوم عمیق که برخاسته از الهیات خاص و غنی اسلامی ـ شیعی است، نوعی از توحید را متجلی میسازد که در آن توجه به اشراقات معنوی و فیوضات الهی میشود که از آن به توحید اشراقی نام میبرند، یعنی عارف شیعی با این که واقف است درجات روحانی و معنوی بر عالم غیب حاکم است و مراتب غیبی، هریک وظیفه و امری را مرعی میباشند با وجود این باور دارد ورای تمامی این مراتب، ذات بیمثال حضرت احدیت موجود است که در هیچ فهم و وهمی نگنجد و کسی را یارای درک آن نیست.
با این مقدمه کوتاه معلوم شد تفکر عرفانی شیعی حول محور انسان کامل و خلیفه خداوند میگردد و با وجود توجه تام و تمام به توحید الهی، وجود انسان کامل را برای راهنمایی در مسیر قرار گرفتن جامعه و آحاد آن بر طریق توحید لازم میشمارد که البته این فلسفه در ارسال رسل نیز همان معنا را دارد که پیامبران از طرف حضرت حق مامورند مردم را به سوی حقیقت ازلی و ابدی راهنمایی کنند؛ چون طبق آموزههای عرفانی ولایت باطن نبوت معرفی شده پس وظیفه ولی برحق و معصوم نیز هدایت باطنی و ظاهری آحاد جامعه است به سوی سعادت حقیقی و کمال انسانی؛ اما نه در چهارچوب نبوت بلکه در جهت شریعت نبوی. از دیدگاه شیعی کسی حائز این مقام تواند بود که تمام مراتب هستی را در نوردیده باشد و به مرتبه انسان کامل و حقیقت محمدیه(ص) که نقطه اوج کمال و تجلی تامه انسان معنوی و کامل است، نایل آمده باشد که در این وادی کسی را به حد و اندازه روحانی امیرالمومنین علی(ع) نتوان یافت. علی(ع) که از کودکی تحت تربیت روحی و جسمی خاتم النبیین(ص) قرار گرفته مفاهیم عالیه اسلام و بواطن روحانی قرآن و شخص محمد(ص) را با روح و جان ادراک کرد و به چنان معنویتی دست یافت که توانست جوهر ولایت مطلق را از باطن نبوت ادراک و جذب کند تا پس از اتمام دور نبوت دور ولایت مطلق در وجود حضرت و یازده سلاله پاکش متجلی شود.
از اینرو سخنان حضرت که نشانگر شخصیت گوینده آن است سنگین، استوار و ژرف است که قسمتی در نهجالبلاغه گردآوری شده و حاکی از اندیشهای بلند و معنویتی عمیق است که در برخی اوقات قلب واژه را میشکافد و از باطن کلمات نورانیت آن بیرون میتراود و خواننده را حیران میکند. برای نمونه خطبه اول نهجالبلاغه که در آن حضرت توحید باری تعالی را وصف کردهاند یکی از زیباترین کلامهاست که به گوش جان عالم شنیده شده است. حضرت میفرمایند: «ابتدا و اساس دین معرفت اوست[منظور خداوند عالَم است] و کمال معرفت تصدیق اوست و کمال تصدیق او توحید اوست و کمال توحید اخلاص برای اوست و کمال اخلاص نفی صفات از اوست به گواهی این که هر صفتی غیر موصوف است و هر موصوف همانا غیرصفت....الخ» اینگونه بیان نافذ و مستحکم، در بردارنده توحیدی ژرف و بیشائبه است که فقط میتواند از زبان صاحب ولایت لباس عبارت پوشد.
برخی سخنانی که حضرت به شاگردان صدیق و اصحاب سر خویش تعلیم فرمودهاند یا پاسخی در جواب پرسشهای ایشان دادهاند، بسیار عمیق و جاذب است، گوییهنگام ادای سخن تمام پردههای مادی از دیدگان حضرت کنار میرود و حقیقت جلوهگر میشود و شاید از اینروست که فرمودهاند: «اگر تمام پردههای غیب کنار رود، ذرهای بر ایمان من افزون نشود»؛ یکی از این سخنان گهربار و ژرف در پاسخ پرسش کمیلبنزیاد درباره چیستی حقیقت است که عرفای بسیاری تفاسیر شگرف بر آن نوشته و معانی بس زیبایی از آن استخراج کردهاند که از آن میتوان به سیدحیدر آملی صاحب کتاب «جوامع الاسرار» اشاره کرد.
ژرفای سخنان حضرت امیر به گونهای است که هر شنونده را مجذوب خویش میکند و حقیقت را متجلی میسازد و معنویت نهفته در آن، چنان است که هانری کربن، فیلسوف شهیر را وادار میکند اینگونه درباره این سخنان اظهارنظر کند: «چنین متنی به تنهایی کافی است برای اثبات این که تعلیم ائمه(ع) منبع حکمت شیعی، آدمی را در محضر چیزی قرار میدهد که همانقدر با جدل متکلمان متفاوت است که با روش استدلالی فیلسوفان یونانی مآب(فلاسفه) و بیتفاوتی متدینان زهدمآب به معرفت و در اینجا بحث درباره تعلیم ویژهای است که نزد ما غربیها به هنگام بحث و بررسی درباره اسلام به طور کلی خیلی کم مورد توجه قرار گرفته است... زیرا درک ما از معنای ولایت[یا ارشاد معنوی] را از کف دادهایم. علمی را که امام تعلیم میدهد مولفان [شیعی] ما علم ارثی توصیف میکنند. این علم میراثی است که نفس به اندازه قابلیتش مستحق آن است.»
این معنویت تامه که گوشهای از آن در عبارت آمد، سبب شد قاطبه ایرانی جذب اسلام و تفکر شیعی شده و مولا علی(ع) را اسوه و الگوی خویش قرار دهند و سیره و صفات والای حضرت را نصبالعین سازند و رهآورد این شناخت باعث شد تجلیات معنوی و الهی که ارمغان وجود پاک محمدی(ص) و علی(ع) بود بر فکر و جان ایرانیان تابیده و شعاع آن چنان حجابها را بدرد که طالبان علم معنوی را از این دیار تا به بلندای حقیقت کشاند و اندیشه ایرانی را تا عمق بواطن مبانی اسلام سوق دهد و تابش شعاع همین معنویت است که عرفای این سرزمین زبان به وصف علی(ع) گشودهاند و استمداد از باطن ایشان کردهاند، نمونه بارز و زیبای این امر مولوی است که در داستان جنگ حضرت با عمروبنعبدود به زیباترین وجه ممکن روی سوی معنویت علی(ع) میکند:
ای علی که جمله عقل و دیدهای
شمهای وا گو از آنچه دیدهای
نیز قاضی سعید قمی از شاگردان برجسته حکیم ملارجبعلی تبریزی در شرح یکی از احادیث امیرالمومنین(ع) مینویسد: «انسان کامل قلب عالم است» و شک نیست که همانا علی(ع) اکمل کاملان است و او نفس رسول الله است و نور او.»
اما بزرگواری، مردانگی و روح بلند علی(ع) نه چیزی است که در وصف آید و آنچه به انحای گوناگون بیان شده است فقط گوشهای از حقیقت وجود علی(ع) است و چنان است که پیامبر(ص) فرمود: «علی، تو را نشناخت مگر خدا و من.»
هوشنگ شکری / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد