نگرشی بر عرفان شیعی و مقام امیرالمومنین(ع)

ای علی که جمله عقل و دیده‌ای

قرآن، منشأ عرفان اسلامی

اولین جلسه از سلسله نشست‌های «نیاز انسان و بررسی عرفان‌ها» با عنوان «بررسی عرفان اصیل شیعی» با سخنرانی دکتر غلام‌رضا اعوانی ، استاد و چهره ماندگار فلسفه روز سه‌شنبه پنجم آذر در سالن جابربن حیان دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد.
کد خبر: ۶۲۱۴۹۳
قرآن، منشأ عرفان اسلامی

دکتر اعوانی در این جلسه عرفان اصیل را از جنبه‌های اصلی و انفکاک‌ناپذیر دین دانست و ‌ ویژگی‌‌ مرام‌های الحادی را محرومیت از عرفان اصیل و فقدان جنبه الهی معرفی کرد. آنچه می‌خوانید خلاصه‌ای است از این سخنرانی.

معیارهای عرفان صادق باید مشخص شود. دین بدون عرفان معنا ندارد و عرفان باطن دین است و این ادیان ساخته دست بشر هستند که با جنبه الحادی خود فارغ از عرفانند. شبهه در بودن یا نبود عرفان و همچنین سرمنشأ‌های عرفان اسلامی از مستشرقین وارد ادبیات علمی دینی شد.

گروهی از مستشرقین، عرفان را حاصل اندیشه‌های یونانی، برخی برگرفته از مسیحیت و برخی از بوداییان می‌دانند، اما واقعیت این است که ریشه عرفان اسلامی در قرآن است.

دین دو وجه دارد، یکی وجه یلی‌الحقی است یعنی روی در حق داشتن و یکی هم وجه یلی‌الخلقی یعنی روی در خلق داشتن.

عرفان‌های کاذب جنبه یلی‌الحقی ندارند ولی عرفان اصیل از جنبه یلی‌الحقی حق حاصل می‌شود و جنبه ولایت دارد. دین بدون ولایت معنا ندارد. خداوند هیچ ولی‌ای را جاهل قرار نداده‌است چرا که علم وی علم لدنی است.

ولایت از ریشه ولی است. ولایت به معنای قرب است یعنی این‌که بین دو چیز آن چنان نزدیکی‌ای باشد که هیچ حائل و واسطی مابین آن دو نباشد. تقربی که «ولی» دارد حاصل نزدیکی به خدا، معرفت حاصل از ولایت حقه الهیه و جنبه یلی‌الحقی او است. اینجا معلوم می‌شود که خداوند هیچ دوستی از دوستان خود را جاهل قرار نداده‌ است.

عرفان را از راه‌ قرب نوافل نیز می‌توان تعریف کرد؛ در شریعت فرایض تکلیف هستند، ولی بر پیامبر (ص) همه چیز (چه فرائض و چه نوافل) واجب است.

ایشان فرض و غیر فرض نداشتند و به همه اعمال می‌رسیدند؛ ولی نیز، باید به همین ترتیب باشد در این حالت به قرب نوافل می‌رسد. در روایت آمده که عبد با قرب نوافل به درجه‌ای می‌رسد که محبوب خدا می‌شود و خدا هم او را دوست دارد و در این حال خدا چشم و گوش و زبان و دست و پای بنده می‌شود.

وقتی قرب نوافل حاصل شد وجود الهی بنده آشکار می‌شود. ما همه دارای وجود الهی هستیم، اما برخی نسبت به آن به فراموشی رسیده‌ایم و قرب ما مبدل به بعد (دوری) شده است و حال باید این بعد را با انجام فرایض و نوافل به قرب بدل کنیم.

علی، الگوی تبعیت

یکی دیگر از راه‌های تعریف عرفان تبعیت از پیامبر(ص) است. در قرآن آمده کسانی که خدا را دوست دارند باید از پیامبر خدا تبعیت کنند تا به مقام محبی برسند بنابراین إتِّباع باید در همه چیز باشد و به بیان دیگر عرفان در پیروی همه جانبه از رسول اکرم(ص) است.

هیچ‌کس در اتباع از پیامبر کامل‌تر از حضرت علی(ع) نیست. در قرآن از نفس حضرت علی(ع) و حضرت محمد(ص) در آیه مباهله به عنوان یک نفس واحد سخن رفته ‌است.

بیان دیگر از تعریف عرفان تخلق به اخلاق الهی است. در قرآن و دین در رابطه با تحقق اخلاق الهی سخن بسیار رفته‌ است در واقع دینِ بدون اخلاق دین نیست. خداوند در قرآن بالاترین و جامع‌ترین تعریف از انسان را آنجا که می‌گوید « و [خدا] همه [معانی‏] نام‌ها را به آدم آموخت» (بقره‌/‌31) آورده‌است.

خداوند در این آیه به این نکته اشاره دارد که انسان مظهر تمام اسما و صفات حق تعالی است. تخلق یعنی تمام اسمایی که خداوند به ما آموخته است را از حالت قوه به حالت فعل در بیاوریم. اگر ما به مقامات عرفانی توجه کنیم می‌بینیم که هر مقامی با اسمی از اسما الهی ارتباط دارد.

عرفان، میراث انبیا و ائمه

تعریفی دیگر از عرفان آن را علم وراثت معرفی می‌کند. علمی که در مکتب و دانشگاه وجود دارد علم دراست است لیکن علمی که در عرفان از آن صحبت می‌شود علم وراثت است. علم وراثت یعنی همان علمی که از پیامبر(ص) به ائمه (ع) و از آنان به اولیاء‌الله رسیده‌ است.

نوع دیگر از تعریف عرفان، تعریف آن به نوع علم است. مراتب علم در قرآن به سه بخش علم‌الیقین، عین‌الیقین و حق‌الیقین منقسم است. آن علمی که از علم‌الیقین است، علم شنیده‌هاست. به عنوان مثال می‌گویند آتش سوزان است.

این علم‌الیقین است ولی یک‌بار تجربه می‌کنیم که این آتش سوزان است و آن عین‌القین است. در مرحله بعد خود در آتش قرار داریم و با آتش می‌سوزیم. این همان حق‌الیقین است.

کسی که به حق‌الیقین می‌رسد محقق است البته محقق نه به معنایی که امروزه گفته می‌شود.

ارزش با علم تحقیقی است، آن‌چنان که مولوی می‌گوید:

علم تقلیدی بود بهر فروخت‌/‌ چون بیاید مشتری خوش بر فروخت

مشتری علم، تحقیق حق است‌/‌ دایما بازار او پر رونق است

ما بسیار درباره فضیلت صحبت می‌کنیم، ولی این فضیلت باید تحقق پیدا کند، وقتی می‌گوییم صدیق منظور ما فردی است که صدق در همه کار او و همیشه با اوست. حکیم الهی افلاطون می‌گوید کسی که علم دارد خطا نمی‌کند و علم انسان را به جایی می‌رساند که انسان خطا نمی‌کند. در واقع افلاطون به حق‌الیقین بسیار توجه داشته ‌است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها