خوب است این مطلب را بشنوید: وقتی به گریه میافتادم برای ساکت کردنم مرا به قهوهخانه مختار نامی میبردند. در کوچه عبدالله اهواز و پای صندوق آواز مینشاندند تا ساکت شوم.
عجیب نیست اگر بگویم طی 30 سال معلمی هر چند سال یک بار به شهری کوچ کردهام تا جستجوگر فضاهای تازه باشم، علتش را نمیدانم. اگر در اینجا ماندگار شدم دلیلی دارد که خواهید خواند. فضاهای تازهای که پیش رویم پیدا میشدند، مرا به زیستن برمیانگیختند. زرند کرمان، بروجرد، کرمانشاه، لاهیجان، سیاهکل، شوش دانیال، دزفول، بازگشت به زادگاهم اهواز و سپس تهران برای تحصیل در دانشکده هنرهای دراماتیک. اکنون در یزدان شهر نجفآباد هستم که با مرگ فرزندم و سپس همسرم در آن ریشه دواندم.
من هیچ وقت نتوانستم به آنچه دارم قانع باشم برای همین است که همواره سرم را بالا گرفتم و به آسمان چشم دوختم.
حالا که فرصتش پیش آمد بد نیست این نصیحت بزرگان را نقل کنم که سفر انسان را پخته میکند. باور کنید اگر در یک شهر هم زندگی میکنید از خیابانهای مختلف که به سر کار بروید، دیرتر پیر میشوید. سفر انسان را به جهانی وصل میکند که آن جهان نه در طول که در عرض گسترش مییابد.
مسافرخانههای مختلف، کوچه پس کوچههای مختلف، آدمهای مختلف، چهرهها و آناتومیهای مختلف، آیین و مراسم، نوع لباس، نوع خوراک و همه اینها مجموعهای از تجربههای انسانی است که از یک جانشینی بیزار است. آب هم که باشید با در یک جا ماندن زود تبخیر میشوید.
من پس از این همه گشت و واگشت آن هم پیوسته با خانواده، اکنون که به گذشته نگاه میکنم، پشت سرم را کتابی میبینم که هنوز صفحات ناخوانده بسیاری دارد.
برای همین است که امروز در این گوشه از شهرکی مهاجرنشین نشستهام تا رمان راه رفتن روی طناب را که مجموعهای است از تجربههای سفر و افت و خیزهای فراوان زندگیام، بنویسم و به یادگار بگذارم. خوب است انسان مسافر دائم زمانه خودش باشد.
سفرها، شادیها، اندوه بیکران و خوشبختیام با همسر و بچههایم همهاش بخشهای کوچکی از یک زندگی شصتوهشت ساله را فراهم آورده است./ ضمیمه چمدان
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد