این مستند زندگی تعدادی از زنان موفق را در گوشه و کنار کشور روایت میکند و نشان میدهد زنان ایرانی چطور با مشکلاتشان دست و پنجه نرم میکنند. دو قسمت از این مجموعه که به زندگی زن طلبه و مادر شهید میپرداخت، مورد توجه جشنواره «عمار» قرار گرفت و جایزه این جشنواره را دریافت کرد. در کنار نامداری، میلاد مهدوی و احمد قمصری بهعنوان کارگردان و مدیرتولید این مجموعه در ساخت آن نقش داشتند. با آزاده نامداری به بهانه پخش سری جدید خانومی که شما باشی در ایام نوروز 93 همصحبت شدیم.
چه انگیزهای باعث شد سه سال پیش به فکر اجرا و تهیه برنامه خانومی که شما باشی بیفتید؟
دلم میخواست برنامهای بسازم که زنانه باشد. دنبال این نبودم که از خانمها احقاق حق کنم یا برنامهای بسازم که فضایش در تضاد با فضای مردانه باشد. میخواستم برنامهام فانتزی و تفریحی باشد. اولین برنامهای که پخش کردیم نوروز 90 به صورت ترکیبی پخش شد. شبی دو تا مهمان داشتیم و درباره موضوعات مختلف و دغدغههای زنانه صحبت میکردیم. موضوعاتی مثل سفر، فرزند، آشپزی، حیوانات و...
دوست داشتید از طریق اجرا وارد تهیهکنندگی شوید؟
نه. آدم پس از مرحلهای دوست دارد کاری جدید انجام دهد. من هم میخواستم کار جدید بکنم. اگر خاطرتان باشد دی ماه، برنامه «جمع ما» تمام شد. از دی تا اسفند هیچ کاری نکردم و بعد از آن خانومی که شما باشی را ظرف یک ماه ساختم.
شاید به این علت بود که فکر میکردید در اجرا هرکاری خواستهاید انجام دادهاید و چیز جدیدی برای تجربه کردن وجود ندارد. درست است؟
اگر جواب مثبت بدهم، معنیاش این است که خیلی آدم از خودمتشکری هستم! احساسم این بود که اجرا دیگر برایم هیجان ندارد. حتی فضای آن برنامه ترکیبی هم دیگر برایم هیجان نداشت. به خاطر همین تصمیم گرفتم قالب را عوض کنم و به سمت مستند بروم. به دلیل این که منتظر بودم احتمالا یک چیز هیجانانگیزی رخ بدهد. من با آدمها از نزدیک برخورد میکردم و وارد خانه و زندگیشان میشدم. این اصلا با تجربه استودیو قابل مقایسه نیست. اینکه در استودیو باشم یا به شهرهای مختلف بروم دو مقوله از هم جداست.
خودتان سفر رفتن را دوست دارید؟
بله، دوست دارم. ولی این تجربه کاری برایم خیلی سخت بود. رفتن در خانه آدمهای دیگر و با آنها رابطه برقرار کردن، کار سختی است.
رفتن به شهرستانهای مختلف هم سختی کار را بیشتر میکرد؟
بله اگر در تهران کار میکردم، کارم راحتتر اما ناقص بود. چون مخاطب انتظار داشت زنهای شهرهای دیگر را ببیند. البته الان هم خیلی جاها را نتوانستهام بروم. همیشه هر چقدر هم تلاش کنی چیزهایی کم و ناقص است.
تصوری که عامه مردم از تهیهکننده دارند کسی است که در یک کار سرمایهگذاری میکند. شما چه تعریفی از مسئولیتهای تهیهکننده دارید؟
تعریف تهیهکننده در تلویزیون با تعریفش در سینما فرق دارد. این تعریفی که گفتید به سینما مربوط میشود. در تلویزیون تهیهکننده کسی است که از جیبش هزینه نمیکند. او از طرف تلویزیون مسئول برنامه میشود. او کار فکری میکند و نه لزوما مالی. مسئولیت هر آنچه در برنامه رخ میدهد با تهیهکننده است.
از اصول کارگردانی چقدر اطلاع داشتید؟ مثلا اینکه بخواهید خودتان دکوپاژ کنید و درباره فیلمبرداری نظر بدهید.
شناختم به اندازه کسی است که در رسانه کار کرده است. اگر شناخت کامل داشتم حتما خودم این کار را میکردم. به نظرم هر کسی باید سراغ تخصص خودش برود. من سراغ یکسری آدم جوان رفتم که به نظرم نسبت به سنشان خیلی خوب کار کردند. این کار در جشنواره عمار دیده شد و جایزه گرفت.
در مستند شما زنان آشپز، خبرنگار و حتی پرورشدهنده کروکودیل را میبینیم. مشاغل مورد نظر بر چه اساسی انتخاب شد؟
من اصلا براساس مشاغل جلو نرفتم. دنبال خانمهایی بودم که جذابیت بصری داشته باشند. یعنی اینقدر جذابیت داشته باشند که 25 دقیقه درباره زندگیاش فیلم بسازیم. دنبال این که طرف شغل مهمی داشته باشد نبودیم. ممکن است خانمی خانهدار باشد، ولی شخصیت آن خانم جذاب باشد. ما زنی داشتیم که ادارهکننده یک رستوران بود، یا خانمی که سه پسرش همزمان شهید شده بودند، خانمی که با یک مرد جانباز زندگی میکند، زنی که اولین شهردار خانم در ایران بوده است و...
پس دنبال این نبودیم که بگوییم شغل این خانم چیست. زیرا خانمها را به واسطه شغلشان نباید مهم بدانیم. زن بودن وجههای مهمتر دارد. ممکن است آن آدم مادر خوبی باشد و فقط همین. من دوست داشتم پیرزن هم داشته باشیم.
خودتان با تقسیمبندیهای مردانه ـ زنانه موافقید؟ چون بعضی وقتها مشکلات کلی است و این جور تقسیمبندیها به حل مساله لطمه میزند.
به نظر من همیشه تقسیمبندی لطمه میزند. بستگی دارد هدف چه چیزی باشد. ما میخواهیم چه چیزی بهدست بیاوریم؟ در برنامهسازی تلویزیونی نیت آدمها روشن میشود. من از زندگی 30 زن مستند ساختهام. در بین اینها همه جور آدمی پیدا میشود. از گوینده رادیو داشتیم تا خانمی که سمنو میپزد و کروکودیل پرورش میدهد و...
من هر روز با افرادی مواجه میشوم که زنان موفق را به من معرفی میکنند. من خیلی لذت میبرم. میگویند در مشهد خانمی هست که شعبده بازی میکند و در زابل خانمی هست که یک نانوایی را اداره میکند. هر کدام از اینها که در تلویزیون قابل پخش باشد به سراغش میروم.
برای برنامهتان الگوی خارجی هم داشتید؟ مثلا یک برنامه ماهوارهای داریم که به مشاغل مختلف میپردازد و...
آن برنامه ماهوارهای به نظر من خیلی سخیف است. آن برنامه کاملا دنبال مشاغل میرود. هدف و فضایش، زن به معنایی که ما میگوییم نیست. اما هدف ما چیز دیگری است. میخواهم بگویم خانمها در این مملکت چگونه زندگی میکنند. چقدر سختی میکشند و چقدر خوشحال و سرحال هستند. هیچ غرغری هم در کار نیست.
ممکن است آدمهایی که سواد رسانهایشان بالا باشد الگوی خارجیاش را دیده باشند. اما من الگوی خارجی ندیدهام. کار ما ایده خیلی عجیبی ندارد. چیز خارقالعادهای به ذهنمان نرسیده است. دنبال این بودیم نشان بدهیم زنهای این مملکت دارند چه کار میکنند. فقط همین.
خودتان اهل دنبال کردن سینمای مستند هستید؟
بله. من دوستان مستندساز خوبی دارم. جشنوارههای فیلم مستند را میروم، اما به نظر من مستند تلویزیونی فضایش با مستند سینمایی فرق میکند.
چه تفاوتی؟
مثلا من خیلی دفعات خواستم با مستندسازهای سینما کار کنم، اما بعضیها فضای تلویزیون را نمیشناختند. مستندساز تلویزیونی باید قاعده و ضرباهنگ تلویزیون را بداند. تلویزیون رسانهای است که همه مردم آن را میبینند، اما در سینما تو میتوانی برای دلت بسازی و معلوم نیست کارت اکران بشود یا نه. آن دنیا با این دنیا فرق میکند.
خودتان در مستندها حضور کمرنگی دارید. فکر نمیکنید اگر حضور داشتید و دیده میشدید جذابیت کار بیشتر میشد؟
من در مستندهایم حضور داشتم، اما دنبال این نبودم که خیلی باشم. شاید اگر مجری دیگری این برنامه را میساخت، حضور خودش را پررنگتر میکرد، اما من نمیخواهم نقش اول کارم باشم. نقش اول مستند من یک خانم است. از 30 دقیقه مستند ممکن است در یک دقیقهاش حضور داشته باشم، اما در همه کار کنارشان هستم. اصلیترین مصاحبه برنامه را پشت دوربین میگیرم. هدفم این نبود که خودم دیده شوم، زیرا میخواهم دیگران دیده شوند. مستندسازی شغل دیگری است.
نگارش متنها با خودتان بود؟
بله. متنها را نوشتم و خواندم. گرایش من به این سمت آمده است. دیگر نمیخواهم زیاد جلوی دوربین بروم. در تمام طول کارم تجربه نویسندگی داشتم.
بیشتر متنها لحن شاعرانه و ادبی دارند. اگر با لحن خودمانی مینوشتید بهتر نبود؟
متنها لحن زنانه دارد تا شاعرانه. این کار از دل من برآمده و شبیه حال من هم میشود. این جور برنامه را میپسندم. میتوانست خودمانی هم باشد. اما آن کار، یک مستند دیگر است. من در یک فضای عاطفی زنانه ـ شاعرانه کار کردم. در این کار یک خانم را به عنوان نقش اول معرفی میکنم و میگویم این کارها را کرده است. انگار در این کار حرفهای دل خودم را از زبان اینها زدهام. نگاه فلسفی اینها نگاه من به دنیاست. زنی که قدش از همه کوتاهتر است معلوم نیست چطور به دنیا نگاه میکند. این متنها حرف دل من است.
یعنی آن آدمها ممکن است نگاه سادهای به زندگی داشته باشند؟
بله، ممکن است نگاهشان فلسفی نباشد، اما من بهجای همه اینها حرف زدم.
تجربه برنامههای قبلی چقدر به کمکتان آمد؟ سوژهای بود که بخواهید در اینجا ادامهاش بدهید؟
خیلی طبیعی است که این اتفاق پیش بیاید. خیلی کارها را دوست داشتم در «جمع ما» بکنم که نکردم. اگر برنامه جمع ما دیگری باشد آن کارها را انجام میدهم، اما این طوری نبوده که یک سوژه را جای دیگر ادامه بدهم. این افکار و آرزوهای ماست که آنجا ناتمام مانده است. آنجا نیم ساعت تا 40 دقیقه برنامه داشتم و در جایگاه یک مجری حرف میزدم. نمیتوانستم حرف شاعرانه یا فلسفی بزنم. آنجا فقط مجری برنامه جمع ما بودم، اما اینجا بیشتر خودم هستم و این روند دارد کاملتر میشود. شاید دو سال برنامهای از من ببینید که بیشتر خودم باشم.
(احسان رحیمزاده/ ضمیمه قاب کوچک)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
جامجم» در گفت وگو با دکترسید محمد مرندی،مهمترین چالشهای پیشرو در دستیابی تهران و واشنگتن به توافق را بررسی کرد
سیدعبدالله صفیالدین، نماینده حزبالله در ایران: