هر دسته و گروه و قومی، از افراطگرایی اقوام و گروههای دیگر شکایت داشتهاند. بحثها تا آنجا پیچیده شده که گاهی شناخت حد اعتدال میان این گروهها پنهان و رازآلود مانده است. به این لحاظ نمیتوان افراطگرایی را با نماد یا علامت خاصی نشان داد و متهمکردن یک گروه و دسته خاص به افراطگرایی دشوار است و در ضمن هیچکس حاضر نیست این را قبول کند که از اعتدال خارج شده است، بخصوص اگر بحثِ قدرت مطرح باشد. عواقب عدم شناخت افراط هم روشن است؛ جنگ و خونریزی بر سر مسائلی که دقیقا روشن نیست ریشه در چه اندیشهای دارند. پرسشی که اینجا مطرح میشود این است که ملاک اعتدال چیست؟ چگونه میتوان افراطگرایی را شناخت؟ و در ادامه، به این بحث میپردازیم که چگونه میتوان افراطگرایی دینی را مهار کرد؟
حدود 2400 سال پیش، ارسطو، فیلسوفِ بنامِ یونانی، از راه اندیشه و گفتوگو، فضیلت را در اعتدال دانست. در نگاه ارسطو اعتدال بین افراط و تفریط و بین زیاده و نقصان نمایان میشود. از نظر وی افراط و تفریط در امور، خلاف عقل است و رذیلت شمرده میشود. مثلا لافزنی و فروتنی هر دو قبیحاند و حقیقتگویی، حد اعتدال است. حدود 400 سال از خلق چنین اندیشهای گذشت تا در کتاب آسمانی انجیل عهد جدید تیموتائوس اول باب سه آیه هشت در مذمت افراط و در ترویج رعایت اعتدال برای خادمین دین مسیح توصیه شد: خادمین کلیسا باید موقر باشند و از دورویی مبرا و از افراط در شراب خوری یا پول پرستی بپرهیزند. (ترجمه شریف). تقریبا ششصد سال بعد از تولد مسیح (ع) در آیات شریفه کلامالله مجید سوره مبارکه الشعراء آیه 151 با تأکید بر مصادیقی از افراطگرایی و عمل متقابل آن چنین آمد: فرمان افراطگران را پیروی مکنید.
در آیات کتب آسمانی نافرمانی از دستورات خداوند تقبیح شده است. بعضا چنین استنباط میشود که علت صدور چنین فرمانهای صریحی در تقبیح افراطگرایی، حفظ بقای جامعه انسانی با بهترین الگوی زندگی و آرامش دنیوی و اخروی است. اگر افراطگرایی در جوامع انسانی رواج یابد، ممکن است اعمال و رفتاری از برخی انسانها صورت بپذیرد که بقای بشر را تهدید کند. در واقع حفظ اعتدال موجب میشود افراد جامعه، زندگی بهتری داشته باشند و در دستیابی به آمال و آرزوهای خود امیدوار باشند. در ادیان مختلف، ملاکهایی برای بهتر شدن زندگی و رعایت اصل حفظ بقای انسانها وضع شده است. رعایت این دستورالعملها بخشی از نیازهای بشر را در رعایت اعتدال و شناخت آن فراهم کرده است. اما وقتی تعارض یا اختلاف نظری بین ادیان شکل میگیرد، شفافیت در اعتدال خدشهدار میشود و ممکن است پس از بروز اختلافات، فجایع انسانی رخ دهند. رشد ادعاهای متنوع و درگیریها باعث میشوند، از اصل موضوع یعنی اختلاف تاریخی بین ادیان ـ که به علتهای متنوعی بروز کردهاند ـ زمینهزدایی شود و دعواها به علتهای جدید پدید آیند. بعضا ممکن است ادعاهای جدید، پایه و اساس محکمی نداشته باشند و تا حدود زیادی به علت نبود گفتوگوی شفاف، تولید شده اذهان متعصب و ناآگاه باشند و البته اختلافات جدید در پاسخ به عکسالعملهای سریع و تحلیل ناعقلانی گروه مقابل رخ داده باشند. لذا میتوان راهحلهایی برای پیشگیری از تشدید افراطگرایی دینی متصور شد. نمایندگان گروههای دینی باید به گفتوگوهای فشرده بپردازند تا اختلافات بالا نگیرد و همزمان متخصصان به حل مسائل تاریخی از طریق پژوهشهای بیشتر در نقاط مشترک و نزدیکی ادیان بپردازند.
تمرکز بر موضوعاتی نظیر وحدت هستی از طریق اندیشه و گفتوگو میتواند در یافتن دریافت مشترک از دین بسیار مفید باشد. همچنین جمعآوری گفتمانهای وحدتبخش علمای هر دو گروه (فیلسوفان و اندیشمندان) و در تعامل بین آنها کمک خواهد کرد تا اندیشهها به هم نزدیک شوند. علمایی از دین که در مذاهب و انشعابات آن دین صاحب نفوذ هستند، میتوانند در نشستهایی با علمای ادیان دیگر، نسبت به تدوین راهکارهای تقریب مذاهب ـ که بحث مشترک در درون همه ادیان است ـ اقدام کنند. با این کار پیروان یک مذهب خاص از هر دین به وحدت در مذاهب آن دین گرایش بیشتری پیدا خواهند کرد. از طرف دیگر، با گذشت زمان، دین در هر جامعهای با تاریخ و فرهنگ آن جامعه در آمیخته است؛ لذا حل اختلافات بین گروههای دینی در هر منطقه متفاوت است و در اختلافات و درگیریهای ادیان، لحاظ کردن پیشینه تاریخی و فرهنگی پیروان در تحلیلها و گفتوگوها بسیار حائز اهمیت است. با توجه به این موضوع، ممکن است راهحلهای گروههای خارجی برای حل منازعات پیروان ادیان در یک منطقه ویژه نهتنها مفید نباشد، بلکه موجب پیدایش اختلافات و چالشهای جدید برای آن منطقه شود.
عدم اهتمام به اصل گفتوگو بین ادیان، پیامدهای نامناسبی در بر خواهد داشت. مهمترین مساله در چنین وضعی، تضعیف عقلانیت است. اگر عقلانیت در جوامع تضعیف شود درک درست از نادرست و اتخاذ تدابیر منطقی سخت و دور از دسترس خواهد شد. از دیگر سو، چون مقوله دین با زندگی و آینده بشریت گره خورده است و همچنین به دلیل اینکه در سراسر جهان، نهاد دین از نهاد قدرت کاملا جدا نیست، اختلافات شدید بین ادیان موجب بروز درگیری میان نهادهای قدرت میشود و میتواند فجایع انسانی را در پی داشته باشد. تنها دو نمونه تاریخی آن، وقوع جنگهای صلیبی در اواخر قرون وسطی و همچنین درگیریهای معاصردرباره مساله فلسطین است. بخصوص در مساله فلسطین، در دورهای، گروهی که از دستگاه نظامی و مالی قدرتمندتر برخوردار شدند، با اعمال زور نسبت به کشتار و آوارهکردن گروه دیگر اقدام کردند. این نمونههای تاریخی نشان میدهند، کشتارهای خونین، آوارهکردن پیروان یک دین و نابودی سرزمینهایشان و همچنین فقر و فحشا، وحشیگری و ترور، ارعاب زنان و کودکان و درنهایت هرآنچه ادیان تقبیح کرده بودند، در دوره جنگ بین ادیان بشدت افزایش مییابند.
لذا برای هویدایی صلح پایدار در بین ادیان پیشنهاد میشود علمای ادیان نسبت به گسترش و تقویت مراکز پژوهشی بین ادیان اقدام کنند. همچنین از طریق به کارگیری تکنولوژیهای نوین ارتباطات، به راهاندازی پایگاههای اطلاعرسانی نتایج این پژوهشها اقدام کنند و نسبت به ارائه راهکارهای حل منازعات به پیروان آگاهی رسانند. امید است با اتخاذ رویکردهای صلحجویانه، زمینه دوستی و وفاداری بین پیروان ادیان فراهم آید. چنانکه در آیات شریفه قرآن کریم آیه 61 سوره مبارکه الأنفال آمده است: و اگر به صلح گراییدند تو [نیز] بدان گرای و بر خدا توکل نما که او شنوای داناست.
منابع:
1ـ قرآن کریم
2 ـ انجیل عهد جدید ترجمه شریف
3 ـ محمدعلی فروغی، سیرحکمت در اروپا
4ـ هادی صمدی، مجاری شناخت و ضرورت گفتوگوی علم و الهیات
جلال نبهانیزاده / جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد