روحانیت پیش از آن، به تولید مفاهیمی در باب نظم سیاسی پرداخته بود که عمدتاً خصلت نظری، فردی، آرمانی، ثابت محوری، کلیگویی و اطلاقپذیری داشت، در حالی که شرایط جدید از آنـها واقعگرایی، جمعگرایی و توجه به جزئیات و نسبتها مطالبه میکرد. این آزمون که هم اینک سه دهه از عمر آن میگذرد در پروسهای پر مخاطره صورت گرفت که خود روحانیت در آغاز، چندان آگاه به پیامدهای احتمالی آن نبود. شاید این خود، نشان از جسارت و میزان ریسکپذیری نهفته در نهاد روحانیت شیعی باشد که این گونه از خویش در مقام آنچه انجام تکلیف شرعی خود میداند، هزینه میکند و از مصلحتجویی و یا تحلیل سود و زیان بدوی تکالیف صنفی خود، حذر و بدین گونه خود را در معرض نقد و داوری دیگران قرار میدهد. <روحانیت را نباید شکست، اگر روحانیت سالم بماند... دین، انقلاب، ایمان مردم، عشق مردم و اتحاد مردم حفظ خواهد شد، اگر این مایهی اصلی را شکستیم، ضایع کردیم، همه چیز از هم خواهد پاشید>.(4) نشانه های نص و هویت سیاسی روحانیت اما آنچه همواره در تحلیل ترابط روحانیت و سیاست باید مورد توجه قرار گیرد این پرسش است که روحانیت ، سیاسی شدن خویش را از کجا بدست می آورد ؟ آیا عوامل بیرونی او را نسبت به حوزه سیاست شارژ می کند ویا اینکه در اثر قرابتی که با نص اسلامی یعنی قرآن و سنت دارد به چنین ویژگی دست می یابد ؟ در ابتدا باید بر این نکته تاکید کرد که آنچه روحانیت را به عنوان روحانی بودن نگه میدارد پاره نشدن ارتباط آنان با نص است. مراد از نص در اینجا شامل سه گونه متن است: 1) نخستین ویژگی آن است که آنها خطوط راهنما و هدایتگرند. یعنی دارای علائم هشدار دهنده هستند تا نکند حاملین و حامیان نص از چارچوبهای آن خارج شوند. 2) دوم اینکه نص اول و دوم، واجد خصلتی فرا تاریخی و فرا تفسیریاند. یعنی در هر تفسیری جای میگیرند و صحت و سقم تفاسیر را با ارجاع به اصول ثابت خود روشن میکنند. 3) و بالاخره اینکه نصوص دینی میتوانند بر اساس عمل تاریخی مسلمانان در زمانهای مختلف و دیدگاهها و نیازهای متفاوت پوشش یابند(5.) اما آنچه در اینجا اهمیت مییابد آن است که نص اول دارای حجیتی ذاتی است که هم اعتبار نص دوم را به خود وابسته میکند و هم به گوش مسلمانان میچسبد و تفکر و رفتار آنان بر اساس نشانههای متکثر خود هدایت مینماید. با این حال، نص برای همه مسلمانان، هدایتگر، اما نسبت به حاملان و مفسران خود یعنی روحانیت، هدایتگرتر است. در واقع، نص تأثیرات عمومی و متفاوتی بر پیروان خود بر حسب دوری و نزدیکی آنان به خود، میگذارد. این نشان میدهد که رفتار حاملان نص، بیش از آنکه توسط عوامل بیرونی شارژ شود، بواسطه سیگنالهای خود نص فعال میگردد. از جمله نشانههای نص، آیات متعدد آن درباره امر سیاست است. <در تفکر اسلامی، کسی نمیتواند بدون مراجعه به نص سخن بگوید، چون مکانیسم اجتهاد جلوی او را میگیرد. روی آوردن به قدرت و یا دوری جستن از آن، نیازمند تبیینی جدیدی از نص است. از این رو، جدا شدن روحانیت از سیاست ناشدنی است، عمل و تجربه تاریخی به ما میگوید استدلالهای ما برای دور کردن روحانیت از قدرت به اتمام رسیده است. چرا که نص نه به ما اجازه میدهد از سیاست منسلخ شویم و نه هم آنچنان شفاف است که یک مسیر را انتخاب کنیم>.(8) از این رو، نظریههای که در باب سیاست توسط فقیهان و مجتهدان ارایه میگردد بنوعی بازی در نص است و نه عبور از آن. این بازی که متکثر و متخالف مینمایاند ناخواسته توسط همان مکانیسم اجتهاد و به طور اتوماتیک اما در جایی دیگر به وحدت میرسد و آن، جایی است که آخرین خطوط قرمز سیگنالهای نص، مورد تهدید قرار گیرند، همانند استعمار که بعلت تهدید کنندهگیش به بینظمیها و عدم انسجام درونی روحانیت، نظم میبخشد. اما آنچه همواره روحانیت را از انسجام خارج میکند وضعیت پس از به قدرت رسیدن بویژه در دولتهای مدرن است. روحانیت به دلیل سنتی بودن نهادش، انس بیشتری با دولتهای سنتی دارد. اما با شکسته شدن دولت سنتی در ایران پس از مشروطه، روحانیت نیز عملاً دچار مشکل گردید. برخی از آنان برای حفظ اساس خود، لازم دیدند از دولت مدرن فاصله گیرند و پارهای دیگر کوشیدند برای آنچه آنرا حفاظت از دین و کیان جامعه اسلامی میدانستند، آن را تصاحب کنند. با این همه، به قدرت رسیدن گروه اخیر، گرچه ممکن است بر سایر روایتها، سلطه جوید اما تداوم اجتهاد در فضای نص، مانع انسجام یافتن آن در ساخت قدرت میشود و طبعاً جامعه را به دلیل روابط اجتهاد و تقلید، با خود متکثر و عملاً به کلیت جامعه اسلامی، تنوعات و تخالفهای معتبر میبخشد. روحانیت ودموکراسی اما آنچه در حوزه سیاست فراروی او قرار می گیرد ارتباط او با مساله دموکراسی واستبداد است که معمولا مورد توجه همگان در عرصه جامعه مدنی است .بدون تردید، پیش از همه، خود روحانیت از این آفت سخن گفته است. میرزای نائینی (متوفای 1315 ش) نخستین کسی بود که در میان عالمان شیعی از استبداد دینی سخن گفت. 1ـ فهم و برداشت روحانیت از دموکراتیک بودن قدرت، دموکراسی و یا مردمسالاری چیست؟ روحانیت چگونه آن را میفهمد و در نسبت با آموزههای دینی ارزیابی میکند؟ 2ـ واکنش روحانیت به فرایند دموکراتیک کردن قدرت در ایران را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ آیا روحانیت به یکسان در قبال آن مقاومت میورزد و یا اینکه طیفهایی از همکاری تا مقاومت در درون خود دارد؟ 3ـ آیا تمامی شاخصها و مولفههای دموکراسی با میزانی از همکاری و مقاومت روبرو بودهاند و یا اینکه شاخصهای مختلف از تفاوت برخوردارند؟ 4ـ سازگاری و ناسازگاری ماهیت نهادی روحانیت (اعم از کارکرد و ساختار آن) با دموکراسی چیست؟ آیا میل به خودکامگی دارد یا میل به دموکراسی؟ 5ـ و بالاخره اینکه توفیق جریان دموکراسی خواهی در ایران بدون حضور و مشارکت روحانیت در عرصه قدرت امکانپذیر است یا نه؟ توجه به پرسش اخیر تاکنون مشاجرات فراوانی در بین موافقان و مخالفان حضور و مداخله روحانیت در سیاست و جنبش دموکراسی خواهی برانگیخته است. موافقان با استناد به بافت مذهبی جامعه ایران ونیز ساختار متکثر درونی روحانیت که همواره هویتی حزبی بخود نمیگیرد، توفیق جریان دموکراسی خواهی در ایران را در گرو همراهی روحانیت با آن میدانند(11) و حتی بی حضوری او را منشا و زمـیـنـه ظـهـور جـریانهای خودکامه و یا بنیادگرا تلقی میکنند(12.) در مقابل، مخالفان با این ادعا که روحانیت به علت اندیشههای اقتدارگرایانه و فقدان دریافتی روشن از دموکراسی مانع تحقق دموکراسی در ایرانند. با این همه، برخی دیگر در تحلیل ترابط روحانیت با مساله دموکراسی بیش از آنکه به ویژگیهای نهادی روحانیت توجه کنند به خصائص عامتری نظر میکنند که کلیه نیروهای سیاسی در ایران را دچار استبداد نظری میدانند(13.) از نظر کسی مثل عبدالکریم سروش، مهمترین مشکل سیاسی ما در دوره معاصر، استبدادی سیاسی است. دلیل آن نیز برخاسته از آن است که پرچمداران مبارزه سیاسی، قائلان به استبداد سیاسیاند. قدیمیترین حزب سیاسی کشور یعنی حزب توده قائل به استبداد نظری و گرفتار استبداد درونی بودند و اگر انقلاب آنها را به پیروزی میرساند به استبداد بدتری هم مبتلا میشدند. سازمان مجاهدین خلق نیز مدیریت درونی خود را بر نوعی سانترالیسم فکری بنا نهاده بودند. یعنی مبتنی بر مرکزیتی که او فکر میکند و بقیه باید از او اطاعت و تقلید کنند(14.) <پوپر در کتاب جامعه باز و دشمنانش میگوید: هر کس در طبابت و سیاست وعده بسیار بدهد شارلاتان است. کسانی که به مردم وعده آفریدن بهشت بر روی زمین دادند عاقبت جهنم آفریدند>.(15) در ایـن گـونـه تـحـلـیـلهـا، روحانیت فارغ از صفات عارضیاش، همانند سایر نیروهای سیاسی که در بافت فرهنگی و اقلیمی ایران زمین زندگی میکنند ممکن است میل به استبداد پیدا کند و آموزشهای دینیاش نتواند چنین میلی را کنترل نماید. با این همه، بقول سروش، همچنانکه در صدر قدرت نشستن، مانع شنیدن میشود(16) در موضع منتقد قرار گرفتن نیز ممکن است مانع دیدن پارهای از حقایق درمیان نهاد روحانیت شود. بدون تردید، همچنانکه قبلا گفته شد باز بودن باب اجتهاد و خطاپذیری آن، که از ویژگیهای دیگر اجتهاد شیعی است، جنبه اقتدارگریز دارد و همواره امکان تکثر در برداشت و تفسیر دین و مخالفت با برداشتهای رایج را فراهم میسازد. افزون بر این، گزینش و انتخاب مرجع تقلید توسط مردم صورت میگیرد و میتوان گفت تا حدی روندی مردمسالارانه دارد. بنابراین، سـاختار قدرت در روحانیت شیعی وجهی اقتدارگریز است(17) و این ویژگی همواره امکان تکثر و گریز از انحصار را فراهم ساخته و مانع از سلطه و تداوم یک برداشت شده است. این ویژگی به نوبه خود مانع تصلب نظام روحانیت شده و زمینه را برای پویایی و هماهنگی آن با تحولات و مقتضیات زمانی و مکانی را فراهم ساخته است. مروری بر نـظـریـههـای مـخـتلف در باب حاکمیت در فقه سیاسی شـیـعـه(18) نـشان میدهد که تکثر موجود در سازمان روحانیت، همواره در برابر شمولگرایی و انحصارگرایی دینی مقاومت میورزد. علاوه بر این، روحانیت به عنوان یک نهاد مدنی قدرتمند در ایران، بر پایه یکی از نیازهای اجتماعی یعنی دین، شکل گرفته و دموکراسی نیز باید با تأکیدی که بر برابری سیاسی دارد به آن فرصت حضور و رقابت برابر ببخشد. با این همه مدنیت این نهاد در گرو سیاسی نشدن و حفظ استقلال آن از دولت و از سوی دیگر حـفـظ اعتبار و کارآمدی آن در جامعه است. استقلال روحانیت از دولت نه به معنای بیگانگی و قطع رابطه، بلکه به معنای فارغ بودن از آمریت و دخالت دولت است. سیاسی شدن این نهاد به معنای آنست که این نهاد همچون دیگر نـهـادهـای سـیـاسـی مـانـند قوه مجریه، از اقتدار سیاسی برخوردار و قدرت تصمیمگیری داشته باشد، در حالیکه نهادهای مدنی فاقد چنین ابزاری هستند و تنها از ساز و کارهای دیگری جهت مشارکت بهره میبرند. روحانیت علاوه بر تنوعی که در برداشت از دین دارد اعضای خود را داوطلبانه میپذیرد و دولت در سامان دهی آن هیچ نقشی ندارد. حتی در تعیین مرجع تقلید، قدرت سیاسی نمیتواند مداخله یا اعمال نفوذ کند. بر این اساس هر گونه وضعیتی که به ویژگیهای فوق آسیب برساند به عنوان آفـت مـدنـیـت ایـن نـهـاد و عـامل ناسازگار کردن آن با مردمسالاری قابل طرح است(19.) بدین ترتیب میتوان گفت، روحانیت به دلیل پارهای از ویژگیهایش مثل استقلال نسبی از دولت و اتکاءاش به حمایت داوطلبانه مردم از یکسو و نیز اعتقاد به خطاپذیری و انفتاح باب اجتهاد از سوی دیگر، میتواند روند دموکراسی در ایران را تقویت نماید و از خودکامگی فاصله گیرد. این ویژگیها، ساختار روحانیت را منعطف و در عین حال فارغ از آمریت دولت میسازد و بدین گونه شرایط سازگاری با دگرگونیهای اجتماعی فراهم میآورد(20.) در عین حال، برخی دیگر از ویـژگـیهـای درون نهادی روحانیت، ممکن است بدو خصلتی پدرسالارانه بخشد و به هنگام تصاحب قدرت، او را به وضعیتی متفاوت، متمایل سازد. تمام آنچه گفته شد نشان میدهد که همکاری و مقاومت روحـانـیـت بـا دمـوکـراسی و دوری و یا نزدیکی آن به خودکامگی، تحت تأثیر ویژگیهایی است که در درون نهاد روحانیت وجود دارد. از این رو، جهتگیری کلی نسبت به مساله دموکراسی و یا استبداد در بین روحانیت وجود ندارد، هـم بـه لحاظ برداشت و هم از نظر یاری و مقاومت، واکنشهای متنوعی از سوی روحانیت مشاهده میشود. همین تنوعات کافی است تا روحانیت از یک دست بودن خارج و به هنگام قدرت رسیدن، نتواند دولتی توتالیتر تشکیل دهد. روحانیت به محض اینکه بر مسند قدرت تکیه زند نخستین مخالفینش در درون حوزههای علمیه شکل میگیرد، مخالفینی که روایتی دیگر از نظریه سیاسی اسلام دارند و به علت ابتناء چنین تفاسیری بر مکانیسم اجتهاد، واجد نوعی حجیت و اعتبار برابر با روایت برترند. اما آنچه از منظر این پژوهش، روحانیت درون حاکمیت را تهدید میکند همان ناروا داری با روحانیون و روشنفکران فارغ از حکومت است که ممکن است ظرفیت تحملپذیری گروه حاکم را کاهش دهد . با این همه، همواره باید پرسید که آیا خروج روحانیت از حکومت، به نفع فرآیند دموکراسی در ایران است یا به ضرر آن؟ برخی با توجه به امتیازات ویژهای که روحانیون در قانون اساسی داشته و نهادهایی که بر حفظ این امتیازات در اختیار دارند حضور آنان را یکی از عوامل به بنبست رسیدن فرآیند دموکراسی در ایران تفسیر میکنند. این در حالی است که در مقابل گروهی دیگر معتقدند: 1ـ کنارهگیری روحانیون از قدرت، محتوای دینی نظام سیاسی را تضعیف میکند. 2ـ نظارت و نه دخالت روحانیون بر قدرت، متناسب با دولتهای بسیط در ایران پیش از سرمایهداری است. امروزه دولـتهـای مـدرن پـیـچـیدهتر شده و نظارت خارج از حاکمیت، نمیتواند نسبت به انحراف نظام سیاسی از آموزههای اسلامی، اطمینانبخش باشد. 3ـ خـروج روحـانـیـت از حـاکمیت، به مفهوم حذف قدرتمندترین نهاد مدنی و سیاسی در ایران است که ممکن اسـت در سـایـه چـنـیـن خـروجـی، نـیـروهـای مـذهـبـی و رادیکالتری جایگزین آن شود. 4ـ با این همه، رفت و شد روحانیت به قدرت نیازمند فرآیندی دموکراتیک است تا او نیز بتواند به عنوان شهروندی فعال و با بهرهمندی از حقوق سیاسی و اجتماعی خود بطور داوطلبانه و آزادانه، در حاکمیت مشارکت جوید. در واقع، پیشنهاد خروج روحانیت به معنای نادیده گرفتن برابری شهروندان در جریان زندگی سیاسی است که خود منافات اساسی با اصول و مبانی دموکراسی دارد. از این رو، به نظر میرسد اقبال و ادبار روحانیت به عرصه سیاست در تقویت یا تضعیف روند دموکراسی در ایران نقش مهمی دارد و بیتفاوتی او به عرصه قدرت، دموکراسی را آسیبپذیرتر مینماید. با این همه، پاسداری از سرشت مدنی این نهاد نه در سایه انزوای او از قدرت بلکه در سایه مشارکت فعالش در جریان زندگی سیاسی میسر است. پانوشتها: 1. حائری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران، تهران، امیر کبیر، 1364، ص 167. 2. رازی (شریف)، شیخ محمد، آثار الحجه`، قم موسسه مطبوعاتی دارالکتاب، 1332، ص 86. و نیز: الامام الخمینی، التعلیقه علی الفوائد الرضویه، تهران، عروج، 1357، ص 160 159. 3. زکی میلاد، تحولات و خط سیر اندیشه اسلامی معاصر، ترجمه محمد جمعه امینی، نشریه علوم سیاسی، شماره 20، ص 117 و 118. 4. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با روحانیون و ائمه جمعه کاشان، 3/9/1366. 5. الخطاب الدینی، نصر حامد ابوزید، قاهره: سینا للنشر، 1994، ص 63ـ 57. 6. مصاحبه با دکتر داود فیرحی، فروردین ماه 1384. 7. حسین بشیریه، جامعهشناسی سیاسی، نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی، تهران: نی، 1374، ص 122. 8. فیرحی، همان. 9. دین و حکومت، مجموعه سخنرانیهای سمینار دین و حکومت در انجمن اسلامی مهندسین، تهران: رسا، 1378، ص 55 و 56. 10. آیت الله المحقق النائینی، تنبیه الامه و تنزیه المله، تعریب، عبدالحسین آل نجف، قم: احسن الحدیث، 1377، ص 208. 11. سید علی میر موسوی، روحانیت و مردم سالاری، موسسه دین پژوهش، بشری، 1385. 12. سید مصطفی تاجزاده، انقلاب مشروطه و روحانیت، موسسه دین پژوهش، بشری، 1386. 13. اکبر گنجی، مانیفست جمهوری خواهی، 1381، ص 7. 14. عبدالکریم سروش، ادب قدرت، ادب عدالت، تهران: صراط، 1386، ص 82 ـ 81. 15. همان، ص 116 ـ 114. 16 . همان، ص 123 ـ 122. 17. میر موسوی ، همان، ص 13. 18. بنگرید به: محسن کدیور، نظریههای دولت در فقه سیاسی شیعه، تهران: نشر نی، 1376. 19. در قسمتهای آینده از این آفتها بیشتر سخن خواهیم گفت. 20. سید علی میر موسوی، اسلام، سنت و دولت مدرن، تهران: نشر نی، 1384، ص 120 ـ 119. دکتر عبدالوهاب فراتی |
|
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد