کاراگاهان در گام بعدی به تحقیق از مردی به نام جمعه پرداختند که مدعی بود زمان وقوع جنایت کنار هموطنش حضور داشت. او گفت: دو مرد افغان و دو ایرانی نیمه شب وارد اتاقک شدند. من و دوستم نجیب خواب بودیم که من با شنیدن صدا بیدار شدم ودیدم آنها با کلنگ به سر دوستم کوبیدند. شروع به داد و فریاد کردم و آن چهار نفر که قصد سرقت داشتند، بسرعت فرار کردند. من در حالی که داد میکشیدم دزد! دزد! به خیابان دویدم اما نتوانستم به آنها برسم و دستگیرشان کنم.
ادعاهای جمعه بیشتر سناریویی خیالی به نظر میرسید، چون اگر چهار مهاجم واقعا قصد سرقت داشتند میتوانستند جمعه را نیز به قتل برسانند و سپس هدفشان را دنبال کنند یا اینکه اصلا بدون اینکه دست به جنایت بزنند، دو مرد افغان را وادار به تسلیم کنند.
کارآگاهان در گام بعدی به تحقیق از چند نفر از ساکنان محل پرداختند. یکی از آنها که در ساختمان نیمه کاره دیگری نگهبان بود ،گفت: من چیز زیادی از ماجرا نمیدانم. نیمهشب، با شنیدن داد و فریادهایی از خواب بیدار شدم و به خیابان دویدم اما غیر از جمعه فرد دیگری را ندیدم و جمعه به من گفت سارقان فرار کردند.
چند نفر دیگر نیز همین اظهارات را تکرار کردند. کارآگاهان برای جمعآوری مدارک بیشتر به تحقیقات محلی ادامه دادند تا اینکه گوشی تلفن همراهی را که زیر یک خودرو در خیابان افتاده بود، پیدا کردند و وقتی فهمیدند گوشی متعلق به مقتول است، از جمعه درباره آن پرسیدند. مرد افغان چند ادعای مختلف را درباره دلیل افتادن گوشی زیر خودرو مطرح کرد و در نهایت وقتی فهمید در بنبست گرفتار شده است، اتهام قتل دوستش را گردن گرفت.
جمعه در بازجویی گفت: برادرم در افغانستان کشته شد و من وظیفه داشتم انتقام او را بگیرم. نجیب در این قتل هیچ نقشی نداشت اما از اقوام قاتل بود و من به این نتیجه رسیدم که با کشتن او خونخواهی کنم. به همین دلیل به ایران آمدم و بعد از پرسوجو محل زندگی نجیب را پیدا کردم. از همان اول که همدیگر را دیدیم، به فکر انتقامگیری بودم البته نجیب از این موضوع خبر نداشت و فکر میکرد من برای پیدا کردن کار به ایران آمدهام.
متهم به قتل ادامه داد: بعضی شبها پیش نجیب میماندم. در همه این مدت منتظر فرصتی بودم تا او را به قتل برسانم. شب حادثه نیز نزد او آمدم و دیدم دو مهمان دارد. آنها مشروب خوردند و من هم تریاک مصرف کردم. نیمه شب بود که دو دوست نجیب ساختمان را ترک کردند. نجیب هم خوابید. دیدم فرصت مناسب است. کلنگ را از حیاط برداشتم و با آن ضربهای به سر دوستم زدم. بعد به خیابان دویدم و فریاد سر دادم تا وانمود کنم سارقان حمله کردهاند در همین هنگام بود که متوجه شدم گوشی تلفن همراه نجیب دستم است برای اینکه کسی به موضوع شک نکند، گوشی را زیر ماشین انداختم. خیال میکردم کسی آن را پیدا نمیکند و من میتوانم بعد از رفتن ماموران آن را بردارم. میخواستم بعد از انتقامگیری به کشور خودم برگردم اما عاقبت گرفتار شدم.
متهم بعد از اعتراف به جرم خود به بازسازی صحنه قتل پرداخت و با صدور قرار قانونی روانه زندان شد تا به پرونده اتهامیاش رسیدگی شود. (ضمیمه تپش)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد