دردسرهای مشهور شدن

مثل من نمیرید

شهرت از جمله کلمات یا مقولاتی است که در عرصه‌های مختلف زیر تیغ نقد و تعریف و شناسایی قرار گرفته و شاید هنوز هم در سطح کلان تعریف درست یا قضاوت عادلانه‌ای از آن در دست نباشد، فلاسفه آن را در دو مقوله اهریمنی و اهورایی نگاه می‌کنند و مخالفان و موافقان خاص خودش را دارد، مردم عادی از آن به عنوان عاملی برای موفقیت و کامیابی یاد می‌کنند، در سطح اجتماع معمولا به عنوان یک فرآیند مثبت اما خطیر تلقی می‌شود و در عرصه ورزش شاید یگانه قله موفقیت و معیار ارزشیابی یک ورزشکار باشد.
کد خبر: ۷۱۱۳۲۰
مثل من نمیرید

شهرت در ورزش و خاصه در فوتبال نه یکشبه به دست می‌آید و نه یکشبه از دست می‌رود، مگر آن‌که سرنوشتش به دست یک خبرنگار قدرتمند در دنیای قدرتمند خبرنگاری بیفتد، خبرنگاری مثلا در سطح تحلیل‌نویس اول روزنامه‌های بزرگ بریتانیا یا گزارشگری محبوب و مردمی در آرژانتین که با یک جمله کنایه‌آمیز، بازیکنی بزرگ را تا مرز نابودی بکشاند.

اما فارغ از قدرت اثبات نشده دنیای رسانه، باید پذیرفت که خود شخص سرنوشت شهرتش را در دست دارد و با رفتار و عملکرد خودش قادر خواهد بود، ضریب و غلظت این شهرت را تعیین کرده و آن را مدیریت کند.

بازیکنان بزرگی در دنیای فوتبال بوده‌اند که به شهرت زیادی رسیده‌اند اما در دل شهرت خود تا مرز نابودی پیش رفته‌اند، هر چند مردم در مراسم خاکسپاری او حضور داشته باشند اما زمزمه‌های علل مرگ یا ناکامی و خانه نشینی یک اسطوره بیش از هر چیزی روح او را آزار خواهد داد.

یکی از این اسطوره‌های مشهور در دنیای فوتبال حرفه‌ای جورج بست بود که در غلظت بدبو و آزاردهنده الکل و مواد مخدر چنان غرق شد که قله‌نشینی در دل مردم را به مستی شبانه فروخت.

فوتبالدوستان جهان از اواسط دهه ۶۰ میلادی در تیم منچستریونایتد شاهد ظهور اعجوبه‌ای بودند که حتی رویاهای آنان را نیز دریبل می‌کرد. این دوران مصادف بود با اوج شهرت بیتل‌ها در جهان موسیقی. جوان خوش‌سیمایی که به عنوان مهاجم‌چپ در خط حمله منچستریونایتد با دریبل‌های سرسام‌آور خود غوغا می‌کرد، به دلیل آرایش موی سر خود، به «بیتل پنجم» معروف شده بود. بیست و دو ساله بود که به عنوان بهترین بازیکن بریتانیا و همزمان بهترین بازیکن اروپا انتخاب شد و جایزه توپ طلایی را به دست آورد. این موفقیت‌ها فقط حاکی از توانایی‌های فوق‌العاده او در زمین چمن سبز نبود. بست در زمره نوابغ تاریخ فوتبال بود. او ابرستاره‌ای بود که درخشش آن چشم همگان را خیره کرد. ابرستاره‌ای که با همان سرعت اوجگیری خود، افول کرد و به تاریکی پیوست. جورج بست را یکی از بزرگ‌ترین دریبل‌زنان تاریخ فوتبال می‌دانند.

یکی از شوربختی‌های جورج بست این بود که ناچار بود فعالیت خود را در سطح ملی با تیم ملی ایرلند شمالی دنبال کند که در سطح اروپا تیمی کاملا متوسط بود. او به این ترتیب از میدان‌های بزرگ بین‌المللی مانند مسابقات جام جهانی دور ماند و هرگز نتوانست توانایی‌های خارق‌العاده خود را در صحنه‌های جهانی به نمایش بگذارد. یکی از کارشناسان فوتبال، سرنوشت غم‌انگیز جورج بست را در تیم ملی ایرلند شمالی در همکاری با بازیکنانی کاملا متوسط این تیم چنین توصیف کرده بود: تصور کنید بازیکنی با توانایی‌های پله مثلا در کشور لیختن‌اشتاین ظهور می‌کرد!

اعتیاد به الکل زمینه‌ساز ویرانی جسمی و روحی جورج بست شده بود. دیگر بموقع سر تمرین‌ها حاضر نمی‌شد و در زمین بازی با انضباط نبود. با این همه هنوز از چنان توانایی‌های شگرف تکنیکی برخوردار بود که وقتی پا به توپ می‌شد، می‌توانست هر دفاعی را درهم بریزد. در آن سال‌ها اعتراف کرده بود که روزانه دست‌کم یک بطری مشروب با درصد بالای الکل مصرف می‌کند. خداحافظی جورج بست از منچستریونایتد در سال ۱۹۷۴ صورت گرفت. ولی این خداحافظی به معنی وداعی طولانی با فوتبال بود. بست به آمریکا رفت و به مدت دو سال در لس‌آنجلس توپ زد. پس از آن به اروپا بازگشت و در باشگاه‌های مختلف بریتانیا بازی کرد. مدتی هم برای یک باشگاه‌ استرالیایی به میدان رفت.

زمانی که ۵۹ سال داشت، در نتیجه زیاده‌روی در نوشیدن مشروبات الکلی و استفاده از داروهای مخدر و بر اثر از کارافتادگی همزمان چند ارگان بدن در یکی از بیمارستان‌های لندن چشم از جهان فروبست. پرده آخر این سوگنمایش، واپسین پیام او به دوستدارانش بود: مانند من نمیرید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها