
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اخیرا این هنرمند نمایشگاهی با عنوان گره در خانه هنرمندان ایران برپا کرده است. او درباره ایده اصلی آثار این نمایشگاه میگوید: وقتی به ایران بازگشتم شرایط زندگیام بکلی فرق کرد. از یک طرف بر اثر ارتباط با فرش از نظر درونی احساس آرامش کردم. وقتی دنبال آن رفتم که چرا این احساس را پیدا کردهام، سوالاتی برایم مطرح شد. مثلا این که ریشههای روانشناختی و فلسفی آن چه میتواند باشد؟
او ادامه میدهد: هر موتیف فرش را که بررسی میکردم، احساس شکوفایی داشتم و احساس میکردم این موتیفها به تمام آن چیزهایی که در وجود من است، تعلق دارد و مرا به حافظه قومی خود نزدیک میکند. از آن جایی که انسان وقتی به چیزهایی که با آنها آشناست برخورد میکند، احساس آرامش میکند، ریشه آرامش خود را پیدا کردم. اما همزمان فکر میکردم چیزهایی که یک انسان به آن نیاز دارد در جامعه نیست، از جمله آن رنگهایی که در زندگی من همیشه نقش مهمی داشته است. من هروقت که رنگ دور و بر خود نمیدیدم غمگین میشدم.
میری درباره رنگهای متنوعی که در آثارش از آنها بهره برده چنین توضیح میدهد: رنگهایی که بافندهها میپوشند، مخصوصا بافندگان قشقایی در من حس زندگی را پدید میآورد. رنگهایی که من استفاده کردهام همه در تضادند و همه رنگهای خالصاند و ترکیبی نیستند. به نظر من هر رنگی برای خودش حرف میزند و من دوست ندارم که رنگها را با هم ترکیب کنم و وقتی که این رنگها را کنار هم میچینم در آنها تضاد میبینم و این تضاد، باز هم خود زندگی میشود. چون در زندگی هم تضاد میبینیم. شاید پویا بودن و تاثیرگذار بودن رنگها بر مخاطبان از همینجا نشات میگیرد.
این هنرمند در توضیح اینکه چرا موضوع بافنده را بهعنوان ایده اصلی مجموعه «گره» انتخاب کرده است، بیان میکند: دلیل این که بافنده را انتخاب کردهام این است که بافنده برای من یک جور گره است و بافنده قشقایی بیشتر. چرا که بیواسطه با طبیعت در تماس است. چیزی که انسان به آن احتیاج دارد. فکر میکنم بافنده برای من بهترین سوژه بود، چون مرا با گرههایی که میزد به مفهوم گره پیوند داد و اسم این نمایشگاه گره شد. چون اینها تمام آن گرههایی بود که مرا به حافظه قومیام پیوند داد؛ با من، اجتماع من، قوم من، مملکت و فرهنگ من.
او با اشاره به مفهوم گره، و ارتباط آن در زندگی اجتماعی میگوید: برای این که بتوانم بدرستی مفهوم این واژه را بفهمم به متون مختلفی مراجعه کردم؛ مثلا ادبیات، روانشناسی و جامعهشناسی. در این مطالعات بود که حس کردم در همه چیز میتواند یک گره وجود داشته باشد، حتی در روابط انسانی. گره بیشتر در مفهوم عام، بار منفی دارد، اما همین گره میتواند با تفکر پیوند بخورد و باعث شود که راهحل پیدا شود. اما این گره که منظور من است بار مثبت دارد. این گره همان مفهوم پایهای پیوند است و من در تابلوهایم بهعنوان سمبل از آن استفاده کردهام و بافنده را بهعنوان عامل این پیوند، سوژه نمایشگاه خود قرار دادهام. به نظر من یکی از اصول پایهای و مهم زندگی و هستی عشق است که آن هم یک جور پیوند است. مثلا فکر کردم که چه چیز باعث شده که بتهوون بتواند اثری مانند سمفونی 9 کورال را بسازد؟ آیا چیزی جز پیوندهای انسانی، کمک به همنوع و فراتر رفتن باعث خلق آن شده است؟ و بعد فکر کردم که بتهوون تحت تاثیر چه بوده است؟ جز این بوده که ترانه شادمانی شیلر را انتخاب کرده و آیا شیلر هم با همان پیوند مانوس نبوده است؟ و آیا آن شادمانی که منظور آنها بوده از پیوند خیلی چیزها نیست که انسان را شاد میکند؟ در نظر من بافنده ذهنیت خود را به عینیت گره میزند. مثلا خاطرهای را که از بهشت دارد یا خواستههای ذهنی خود را با گرههایش در فرش به عینیت در میآورد.
میری که در آثارش به فرمهای دورانی و مواج توجه داشته درباره حرکات مواج در ترسیم فیگورهای آثارش چنین عنوان میکند: این مساله برای من آگاهانه نبوده است. من حس میکنم موقعی که دارم بافنده را میکشم، اولین چیزی که به ذهنم خطور میکند همان حرکتی است که بافنده هنگام زدن گرهها دارد. تمام حرکاتی که بافندگان هنگام گره زدن دارند یک زندگی را نشان میدهد. فرش برای من زندگی است، گره برای من زندگیست، یک بافنده برای من یک موجود یا یک زن ساکن نیست، یک بافنده از دید من انسانی است که پیوند میزند و آن نتیجهای که آن پیوند بهوجود میآورد، زندگی است. این زندگی، هم در روند بافتن وجود دارد و هم در محصولی که بافنده خلق میکند.
این هنرمند درباره انتخاب بافندهها نیز میگوید: علت این که تمام این بافندهها بیچهره هستند این است که من میخواستم یک تفکر را بیان کنم، نه اینکه درباره فردی خاص صحبت کنم. برای همین اصلا وارد جزئیات نشدم. من با حذف کردن صورت این فیگورها توجه مخاطب را به مفاهیمی که در پس اینها وجود داشت، جلب کردم. من به این افراد نه به عنوان بافندگانی خاص یا زنانی خاص، بلکه به عنوان موجوداتی هستیمند نگاه کردهام.
برپاکننده نمایشگاه گره با اشاره به اینکه چرا بافتههای زن را بهعنوان سوژه برای آثارش انتخاب کرده، خاطرنشان میکند: این سوال خیلی زیاد در نمایشگاه از من شد که چرا زن را انتخاب کردی؟ بهدلیل این که دور و بر من تمام بافندهها زن هستند و فقط در قسمتی از آذربایجان است که مردها هم میبافند. زن چون بیشتر در خلوت خودش است، این امکان را بیشتر دارد که ذهنیت خود را به عینیت دربیاورد. زن بافنده چون در خانه است، با طبیعت بیشتر در تماس است و اصولا زن است که میآفریند. در ایل قشقایی خالق فرش بافنده است و او یک زن است. البته این سوال همواره برای من وجود داشته که چرا زنان بیواسطهترند تا یک مرد؟ چرا حس شهود دارند؟ چرا غریزیترند؟ ایدهال رمانتیکها بیشتر مونث بودن ، مادر بودن ، زن بودن و زمینیبودن است. زن است که رشد میدهد. من نمیخواهم استنباط فمینیستی از من بشود، من بیشتر به طبیعت اشاره میکنم و زن را بخشی از طبیعت میدانم.
سجاد روشنی / گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد