در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
فیلم تلویزیونی «چند پاره از داستان اسماعیل» ساخته سعید نقدزاده ـ که از شبکه دو به نمایش درآمد ـ در فرم اپیزود یک است و در ساختار نیز به جای برش زمانی و بازنمایی یک مقطع از زندگی قهرمان داستان به شکل خطی و طولی، زندگی شخصیت اصلی قصه یعنی اسماعیل را از نوجوانی تا شهادت و حتی زندگی دخترش بعد از شهادت او را در قالب پنج اپیزود روایت میکند.
این رویکرد اقتضا میکند در این روایت تاریخی تحولات شخصیتی قهرمان در مقاطع زمانی مختلف مورد تحلیل و قضاوت قرار بگیرد. این نوع روایت زندگی فارغ از کشمکشها و فراز و نشیبهایی که میتواند با ایجاد تعلیق و همراه کردن مخاطب همراه باشد منطق روانشناختی شخصیت و تحولات اخلاقی ـ رفتاری او را قابل پذیرش و فهمتر میکند، ضمن اینکه مخاطب با سیر تحولات درونی و بیرونی قهرمان قصه همراه میشود، همچنان که در این فیلم میبینیم اسماعیل در اپیزود اول بهعنوان یک نوجوان با اسماعیلی که به مرحله شهادت میرسد چه تغییراتی کرده و چگونه به پختگی و کمال نزدیک میشود.
مخاطب، اسماعیل را نه صرفا در اپیزودهای مختلف و نه حتی صرفا در مقاطع مختلف زمانی که در موقعیتهای مختلف ایمانی ـ اخلاقی محک میزند و این به روایت سریالی کمک میکند. بهرغم همذاتپنداری عمیقتر، باور قهرمان و درونی کردن ارزشهای او در دل مخاطب شکل میگیرد و بتدریج در ذهن او نفوذ میکند، هرچند گاهی ریتم آهسته روایت، انسجام درونی آن را کم میکند.
روایت مقاطع مختلف زندگی اسماعیل کمک میکند مخاطب قهرمان خود را نه صرفا در یک موقعیت خاص و ویژه که در موقعیتهای مختلف حتی خارج از متن و فضای جبهه ببیند، بسنجد و محک بزند که در نهایت با این نگاه همهجانبه و چندبعدی شناخت دقیقتری از سوی مخاطب نسبت به قهرمان فیلم و پیام و ارزشهای فیلم صورت بگیرد.
ما اسماعیل را هم در جبهه و مقابل دشمن میبینیم و هم در خانه و کنار دوست، فامیل و همسر. این نگاه موجب میشود قهرمان قصه تکبعدی نباشد و باورپذیرتر شود. چند پاره از زندگی اسماعیل در عنوان خود نیز مبین همین معنا و موقعیت است. ضمن اینکه این مقاطع مختلف از زندگی اسماعیل مخاطب را هم در معرض قضاوت عادلانهتری قرار میدهد. اینکه قهرمان قصه فقط در میدان جنگ قهرمان نیست یا تاکید بر این نکته که قهرمان بودن صرفا در عرصه نبرد و جبهه جنگ تحقق پیدا نمیکند که متن زندگی نیز نیازمند قهرمان است، نیازمند اخلاقی زیستن و نیاز به گذشت و ایثار و فداکاری. ماهیت فیلمنامه هم با ماموریت رسانهای شبکه دو انطباق دارد و ردپای توجه به بنیان خانواده و زندگی را میتوان در روایت یک قصه جنگی و آدمهایش جستجو کرد.
نگاه خانوادگی به این موضوع در اپیزودهای آخر بویژه وقتی دختر اسماعیل (نفیسه روشن) وارد قصه میشود، نمود بیشتری پیدا میکند و میتوان تاثیرات تربیتی یک شهید را در پرورش فرزندش درک کرد. جالب اینکه در این فیلم با اثری روبهرو هستیم که زندگی پس از مرگ قهرمانش را هم به تصویر میکشد و نشانههای آن را میتوان در زندگی اطرافیان او ردیابی کرد.
در اپیزود آخر دختر اسماعیل به دیدار دوستان پدرش میرود که همگی از جانبازان جنگ و بازماندههایی از جنس پدرش هستند تا به واسطه این گذر طولی در مسیر قصه، ادای دین به همه کسانی که خود و اطرافیانشان تحت تاثیر دفاع مقدس بوده در آینه تصویر قرار بگیرد.
در این فیلم رزمنده، همسنگر، فرمانده، شهید، پدر شهید، مادر و همسر و فرزند شهید و جانبازان جنگ تحمیلی هر کدام درموقعیت خود واقعیتهای جنگ را بازنمایی میکنند و در نهایت در خود قصه فارغ از روایت موقعیت شاهد یک نوع لحن گزارش گونه و مستند درباره آدمهای جنگ هستیم.
همین رویکرد زندگی محور به قصه موجب شده تا با یک فیلم جنگی - حادثهای- و اکشن مواجه نباشیم و بیش از آنکه صحنههای نبرد و مبارزه به تصویر کشیده شود، فلسفه دفاع، جهاد، جنگیدن و روابط معنوی و انسانی در این فضا روایت میشود و آدمهای قصه هم خیلی فانتزی و نمایشی به نظر نمیرسند و مخاطب حس میکند این آدمها از جنس خودشان هستند با همان ویژگیها و خصلتهای انسانی.
فیلم چند پاره از داستان اسماعیل، روایت زندگی در دل جنگ است و اینکه جبهه یک فرصت و مجال برای محک زدن و درک زندگی و چگونه زیستن است؛ تصویری که پارههایی از وجود آدمی را در تجربه موقعیتهای دشوار اخلاقی ـ انسانی بازنمایی و تاکید میکند خود زندگی یک جنگ دائمی برای انسان زیستن است.
سیدرضا صائمی / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد