در میان همه این فجایع و ستمها اما درسها و عبرتهای عاشورا تمام شدنی نیست و لحظهلحظه آن حتی پس از عاشورا، سرشار از نکتههاست.
از جمله این عبرتها، ماجرای درخواست حضرت امکلثوم (س)، دختر امیرالمومنین(ع) و خواهر حضرت زینب(س) از شمر، امیر قافله اسرا، هنگام ورود به شام است.
امکلثوم (س) که تجربه تلخ و مصیبتبار ورود به کوفه را داشت، تلاش میکرد راهی برای جلوگیری از تکرار آن لحظههای سخت و طاقتفرسا پیدا کند و تنها راه را در خواهش از شمر یافت؛ بنابراین پیش از ورود به شام خطاب به شمر گفت: تو خوب میدانی در تمام مسیری که طی کردهایم درخواست و تمنایی نداشتهام، اما الان از تو دو چیز میخواهم. شمر ضمن تائید سخن امکلثوم (س) پاسخ داد: بگو که شمر را بزرگوار و مهربان خواهی یافت!
امکلثوم (س) ادامه داد: نخستین درخواستم این است که دستور بدهی ما را از دروازهای وارد شام کنند که خلوتتر و کمازدحام باشد تا ما کمتر مورد آزار و زخم زبان شامیان قرار گیریم و دیگر اینکه دستور دهی سربازانی که سرهای شهدا را حمل میکنند از کجاوه اسرا فاصله بگیرند تا هم خانوادهها کمتر اذیت شوند و هم از دید هرزچشمانی که برای دیدن سرها میآیند، بهدور باشند. فکر میکنید شمر چه کرد؟ آیا همانطور که وعده داده بود، بزرگوارانه و مهربان رفتار کرد؟ آیا درخواست نوه پیامبر را اجابت کرد؟ دریغ از ذرهای بزرگواری و مهربانی، پسر ذیالجوشن آنچنان رفتاری کرد که امکلثوم به ندامت و افسوسی بیپایان دچار شد!
شمر پس از شنیدن سخنان دختر فاطمه (س) و علی (ع)، ابتدا کسب اطلاع کرد تا بداند شلوغترین دروازه شام کدام است و وقتی شنید، دروازه ساعات، فرمان داد کاروان اسرا را از همین دروازه ساعات وارد شام کنند. به نیزهداران حامل سر شهدا هم دستور داد از کنار کاروان دور نشوند و چسبیده به کجاوهها حرکت کنند!
لعنت خداوند بر شمر و شمرصفتان که نه سزاوار است از آنها درخواست و مطالبهای بشود و نه میتوان به وعده آنها اعتماد کرد.
همه خصوصا آنانی که وظیفهشان مذاکره با دشمن است بدانند، افسوس و ندامت تنها دستاورد درخواست از دشمن و اعتماد به او خواهد بود.
مهدی فضائلی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد