کیهان:جنگ و صلح مذاکره
«جنگ و صلح مذاکره»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛مذاکره را از جنس جنگ و جبهه بدانیم یا از نوع معامله و مصالحه، در هر دو صورت بیمایه فطیر است. درباره مذاکرات هستهای دو تلقی وجود داشته است. یک تلقی بر آن است که دوستان و دشمنان همیشگی در عالم دیپلماسی وجود ندارد و میتوان غرب را از موضع عداوت یا رقابت به موضع تنشزدایی و سپس شراکت رساند و با او مصالحه کرد. تلقی دوم به اعتبار رفتار رژیمهایی مانند آمریکا و انگلیس علیه ملت ایران در طول یکی دو قرن اخیر میگوید این رژیمها ایران را مستعمره میخواهند و بن مایه رفتار آنها دشمنی است؛ بنابراین اگر هم بنابر مصالح و مقتضیاتی با آنان مذاکره میکنیم، این عرصه را باید به چشم جبهه و آوردگاه دیپلماسی دید؛ همچنان که گفتهاند مذاکره ادامه جنگ در کریدورهای سیاسی است در حالی که طرفین برای «زورآزمایی» یا «چانهزنی» در دور جدید مذاکرات آماده میشوند، بازار نفت و ارز با دستکاریها و نوسانهایی مواجه شده است. اینک در شرایط تمدید مذاکرات فرصت مناسبی است که به ارزیابی صورت مسئله مذاکره و برخی ابعاد پیدا و پنهان آن بپردازیم.
1- مدتی است برخی عبارتها در تبلیغات رسانهای و سیاسی به شکل پربسامد عنوان میشود نظیر «هیچ دوستی و دشمنی در جهان دیپلماسی همیشگی نیست»، «آمریکا زمانی با شوروی و چین هم دشمن بود اما مذاکره و تنشزدایی کردند و به تفاهم رسیدند»، «زمانی گفته میشد جنگ جنگ تا پیروزی اما مذاکره و صلح را پذیرفتیم»، «مگر پیامبر(ص) در حدیبیه با کفار صلح نکرد پس چرا اکنون ما با آمریکا تعامل و صلح نکنیم؟» و قبیل این جملات.
دایمی نبودن دشمنی در میان مردم عادی شدنی است اما جنس جباران و مستکبران خارج از این عرف و عادت است. رژیم آمریکا نه تنها دشمن شماره یک ملتها که دشمن بزرگ مردم خویش است. از طرف دیگر ایران نه شوروی است و نه چین. البته آمریکاییها به روسها- قبل و بعد از فروپاشی شوروی- رحم نکردند و هر وقت توانستند با همانها که قرار تنشزدایی و معامله گذاشته بودند از پشت خنجر زدند. ماجرای فروپاشی مخملی شوروی و تمهید تکرار آن در اوکراین و گرجستان شاهد این مدعاست. در قبال چینیها نیز یک بار در میدان تیان آنمن، ضربه خود را زدند و قطعا در آینده نیز همین کار را خواهند کرد چنانکه در هنگکنگ و جاهای دیگر میکنند.
اما ایران نه چین است و نه شوروی و روسیه. مسئله آمریکا با ایران مسئلهای خاص و منحصر به فرد است. بدین معنا که ملت- دولت ایران تنها کشوری است که رژیم آمریکا و برخی اقمارش را در طول 69 ساله بعد از جنگ جهانی دوم تحقیر کرده است شوروی و چین رقیب آمریکا و انگلیس بودند اما هرگز قادر نبودهاند ابرقدرتی آمریکا را چنان به چالش بکشند که در انظار افکار عمومی دنیا حمل بر حقارت و تحقیر کاخ سفید شود. ایران نه تنها مستعمره آمریکا و انگلیس که ژاندارم و پاسبان آنها برای سلطهبر کشورهای خاورمیانه بود. انقلاب منحصر به فرد اسلامی، گماشته آمریکا در ایران به عنوان نماد قدرت استکبار را به زیر کشید. ملت ایران وقتی معجزه انقلاب اسلامی را رقم زدند، حقارت و ناتوانی آمریکا را به رخ کشیدند. نمایش این حقارت در طول 35 سال گذشته ابعاد متعدد یافته است. نفس سرپا بودن و عزت ملت ایران، چالش ابرقدرتی آمریکاست و این غیر از تاثیرات الهامبخش کشورمان در به جنبش آوردن غرب آسیا میباشد. آنچه آمریکا میخواهد نبودن این استواری است؛ چه وقتی کودتا و جنگ و ترور را سازمان میدهد و چه آنگاه که پای میز مذاکره میآید. به تعبیر واشنگتن تایمز، ایران چالش شماره 1 و2 و 3 آمریکاست.
2- این استدلال روشن البته نافی کاربست تاکتیک و روش مذاکره نیست اما باید روشن باشد که اولا مذاکره یک ابزار است نه یک هدف و استراتژی مقدس(!) آنگونه که برخی از سر سادهلوحی و کسانی از سر ماموریت ابراز کردند. ثانیا نه پیامبر اعظم(ص) در صلح حدیبیه و نه حضرت امام(ره) در جریان جنگ تحمیلی، مذاکره و توافق صلح را به مفهوم پایان دشمنی دشمن و تبدیل او به دوست تلقی نکردند. دشمن اگر قراری عاقلانه و عادلانه را بپذیرد که ما هم میپذیریم اما حساب زورگویی و باجخواهی جداست. یک بار هست که از مفهوم «مذاکره برای مصالحه» پرسش میشود و پاسخ این است؛ «و ان جنحوا للسَّلم فاجنح لها. و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی» (آیه 61 سوره انفال). اما اگر پرسش شد که آیا اکنون به شکل مصداقی در شرایط مذاکره برای مصالحه هستیم و دشمن چنین گاردی به خود گرفته، پاسخ فرق خواهد کرد. در ادبیات مقامات آمریکایی همچنان که تهدید به گزینه نظامی به وضوح شنیده میشود، این تعبیر که ایران، متهم و تهدید علیه جامعه جهانی است مکرر شنیده میشود؛ همچنان که از دشمنی در حوزههایی نظیر تحریم اقتصادی و به هم ریختن بازار نفت- با خیانت گماشتگانی نظیر عربستان سعودی- کم نمیگذارند. آیا صحنه امروز صحنه دعوت به مصالحه و معامله برابر و صلح و آشتی است؟! اما حتی اگر اینچنین بود، نباید رهنمود امیر مومنان به مالک اشتر را از یاد میبردیم. «صلحی را که دشمن تو را بدان بخواند و رضای خدا در آن باشد رد نکن... ولکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه فان العدو ربّما قارب لیتغفل. اما به تمام معنا از دشمنت بعد از صلح با او برحذر باش که بسیار باشد نزدیک شود تا شبیخون بزند و غافلگیر کند. بنابراین احتیاط پیشه کن و در این کار حسن ظن را متهم بشمار.»
فرآیند رسانهای- سیاسی خاصی که هم در مصداق صلحطلبی و مصالحهخواهی دشمن خلاف واقع حرف میزند و هم مفهوم را تحریف کرده و دعوت به حسن ظن و اعتماد و اتکا به دشمن میکند، بداند یا نداند به نقشه دشمن کمک میکند. در این میان بیان رهبر معظم انقلاب و اینکه فرمودند مخالف مذاکره و تمدید آن نیستیم، در حقیقت تدبیر حکیمانهای بود که بحث را به محل منطقی خود برگرداند و چهارچوب عاقلانه و عادلانه برای مذاکره ترسیم کرد تا جماعتی ادعا نکنند هیچ توافقی بدتر از عدم توافق نیست! خیر! هر توافقی باید عادلانه و عاقلانه و به دور از زورگویی و زیادهطلبی باشد. به تعبیر معظمله «آنجایی که پای زورگویی و زیادهطلبی باشد، نه؛ جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل، هم مردمش هم مسئولینش قبول نخواهند کرد.» بنابراین محل نزاع بحث، میان ملت ایران و اینکه نفس مذاکره و توافق خوب یا بد باشد نیست، بلکه صورت مسئله اصلی آن، میان ما و دشمن است و اینکه آیا دشمن در مسیر مذاکره میخواهد حقوق قانونی ما را محترم بشمارد و برخلاف گذشته به تعهداتش پایبند باشد یا خیر؟ این پرسش، کلید ارزیابی هر مذاکره و هر پیشنهاد معامله و توافقی است. رهبر حکیم انقلاب بدین ترتیب توپ را مجددا به زمین دشمن برگردانده و بهانهجویان را خلع سلاح کردهاند.
3- علم کردن داعش در همسایگی ایران آن هم 45 روز مانده به پایان مدت 6 ماهه توافق ژنو، یک تصادف نبود. و داعش آخرین نمونه از دشمنی رو به تزاید آمریکا با ایران است که در جوار مرزهای ایران و در شمال بغداد خودنمایی کرد تا پای میز مذاکرات علیه ایران هزینه شود. اگر کیسینجر گفته بود «جنگ سوریه جنگ جهانی سوم است» اکنون نیوزویک تایید میکند که داعش، مهره جنگ نیابتی آمریکاست آنجا که در صفحه اول خود و زیر تصویر سرلشگر سلیمانی تیتر میزند
FIRST HE FOUGHT AMERICA NOW HE’S CRUSHING ISIS .او ابتدا با آمریکا جنگید و اکنون در حال کوبیدن و له کردن داعش است.» راز جادوی شیطان بزرگ، رعبافکنی و ایجاد انفعال است. به این معنا مستکبران بزرگترین تروریستها هستند. آنها با رعایت اصل غافلگیری، شوک وارد میکنند تا حریف نتواند از ظرفیتهای خود بهره بگیرد و مرعوب و مقهور شود. 4-5 ماه پیش داعش به کمک رسانههای جنگی غربی- عربی در حالی مشغول پیشروی از شمال به قلب عراق بود که رعب خود را پیشاپیش میفرستاد اما اکنون به بادکنکی میماند که بعد از باد شدن، بادش را خالی کرده باشند. اکنون آنها با لباس زنانه فرار میکنند. چرا؟ چون یک بسیجی موقعیتشناس و شجاع، به قلب ارعاب دشمن زد، سطوت تبلیغات او را شکست و در شمایل یک بسیجی فاقد اسکورت و زرهپوش- نظیر آنچه در سفرهای دزدکی مقامات آمریکایی به مناطق امن عراق و افغانستان پیش میآید- در میانه میدان جنگ ظاهر شد. او به هنگام باز پسگیری مناطق تحت اشغال تروریستها، از تمام نشانهای رزمندگی یک چفیه بر دوش داشت.
اکنون تیم مذاکرهکننده ایرانی اگر با اقتدار پای میز مذاکره مینشیند و به آمریکا نه میگوید- چه میز مذاکره را جبهه دیپلماسی بدانیم و چه میز چانهزنی و معامله تصور کنند- به اعتبار خمیرمایه عزت و قدرتی است که رویکرد جهادی به صحنه فراهم کرده است؛ چه قاسم سلیمانی و حسن تهرانیمقدم باشند در میدان دفاع نظامی و دیپلماسی منطقهای و چه مجید شهریاری باشد در میدان فناوری؛ اگرنه چنین چالش- مذاکرهای بیمایه فطیر است. آن فرهنگ «فضاشکن» که انقلاب اسلامی را تدارک کرد، دفاع مقدس را مایه اعتبار و شرافت ملت ایران قرار داد، و کمر کودتاها و ترورها و تحریمها را شکست، لاجرم باید در مصاف امروز با زورگویان عالم حاکم شود. اولویت همیشگی ریختن هیبت ارعاب دشمن است. قرآن کریم درباره ساحرانی که در خدمت فرعون بودند میفرماید «سحروا اعینالناس و استرهبوهم. مردم را چشمبندی کردند و در ترس فرو بردند» (اعراف- 116).
4- تحلیلگران و سیاستمدارانی که به آمریکا و انگلیس خوشگمانند و تصور میکنند با استکبار میشود بست و مسائل را حل کرد، عبرت دکتر مصدق را باید نصبالعین خود داشته باشند؛ سیاستمدار ناسیونالیست و کراواتی که میگفت من برای ملی کردن نفت آمدهام، نه برای اجرای احکام اسلامی در دولت. آمریکا و انگلیس فرش را از زیر پای او هم کشیدند. این خطای در فهم بود که کسانی گفتند با آمریکا میشد بست و تیم مذاکرهکننده قبلی نخواست یا نتوانست. اگر فشار تحریم اقتصادی و به هم ریختن بازار نفت و ارز دیروز متوجه دولت موسوم به عدالت و مهرورزی بود اما دشمنان امروز همان فشار یا بیشتر را متوجه دولت موسوم به اعتدال کردهاند تا صدق سخن رابرت گیتس را باور کنیم که ایرانی خوب ایرانی مرده است و ایرانی میانهرو وجود ندارد!
از یاد نبریم شبیخون اقتصادی را که دشمن به کمک تروریستها و زالوصفتان اقتصادی و رسانههای آلوده آذر و دی سال 1390 وارد کرد و حتی مایل بود بازار را به آشوب بکشاند. مذاکره با همه اهمیت تنها یک خط از خطوط دفاعی ماست که مسئولیت آن بر عهده فرزندان جبهه دیپلماسی است اما اشتباه است که همه تمرکز و توجه و ظرفیت جبهه خودی صرف این خط شود و دیگر خطها به ویژه در حوزه فرهنگ و رسانه و اقتصاد مغفول بماند. کاری که همین روزها در بازار نفت انجام گرفت و باعث کاهش40 دلاری قیمت نفت شد، یک هشدار است. این احتمال را باید داد که دشمن در حوزه مذاکره تنها مشغول عملیات ایذایی و تاخیری (عملیات فریب) برای سرگرمسازی و سپس غافلگیرکردن در خط اقتصادی است. برخی رسانهها و سیاسیون بدعمل در فتنههای 78 و 88 در این عملیات تاخیری و حاشیهسازی به نقشه دشمن کمک میکنند.
اما آیادولت، مجلس و دیگر دستگاههای حاکمیتی وظیفه ندارند قرارگاه و ستاد مشترک اقتصادی برای اولویت بخشیدن به اقتصاد مقاومتی تاسیس کنند؟ البته تغییر ساختار اقتصاد و فرهنگ عادت کرده به نفت و یارانههای بیحسابش کار آسانی نیست اما بالاخره یکجا باید از این اعتیاد مهلک که بهرهوری و تولید و خلاقیت و همت و کار و تحرک را یکجا از اقتصاد و سپس سبک زندگی ما دریغ کرده، جدا شد و کدام موقعیت بهتر از موقعیت فعلی؟ دشمن من بمیرم و تو بمیری سرش نمیشود. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اگر او را نشناسیم پشت پا خواهیم خورد. او فقط زبان قدرت و اقتدار را میفهمد و چنین قدرتی در کریدورهای مذاکره به دست نمیآید. دشمن اگر دشمنی کرد باید با رفتار متقارن و نامتقارن به او ضرب شست نشان داد. خبیثترین دشمنان تنها اینگونه سر عقل میآیند.
خراسان:بازی دشمن با طرح خود در زمین ما
«بازی دشمن با طرح خود در زمین ما»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمد حق گو است که در آن میخوانید؛اجلاس دوگانه و مرتبط وین با حرف و حدیث ها و گمانه زنی های بسیار به پایان رسید. دو اجلاسی که زمینه ها و نتایج هر دو کاملاً با شرایط اقتصادی کشور مرتبط بودند.
اجلاس هسته ای با نتیجه ای تقریباً نامعلوم در تعلیق و برچیده شدن تحریم های بین المللی و اجلاس اوپک نیز با نتیجه عدم توافق بر کاهش تولید و افزایش قیمت نفت به پایان رسید.
به عنوان یک جمع بندی از شرایط می توان چنین برآورد نمود که تا اطلاع ثانوی اولاً ما تحریم هستیم و ثانیاً همان مقدار محدودی که بنا بر استثنائات، نفت می فروشیم، می بایست به اقتضاء شرایط بازار با قیمت پایین بفروشیم.
با اندکی تامل، روند تغییر شرایط برای ما در چارچوب مواجهه با آمریکا در حوزه تحریم های بین المللی را می توان به دو مرحله متفاوت تقسیم نمود.
تا قبل از کاهش قابل توجه نفت به خصوص بعد از اجلاس اوپک، ما اگر چه تحریم بودیم و بخش قابل توجه بودجه کشور را از راه خام فروشی و عدم ایجاد ارزش افزوده جدی از آن تامین می کردیم اما به هر حال نفت را به قیمت مناسب می فروختیم. به عبارت دیگر به اصطلاح علمای استراتژیست، به هر دلیل اگر چه دشمن در زمین ما حضور داشت و برای ما مانع ایجاد کرده بود اما بالاخره به عنوان یک وارد کننده بزرگ، مجبور بود نفت را با قیمت بالا وارد کند. به عبارت دیگر طبق قاعده ما بازی می کرد و به همین خاطر منافع ما نیز تا حدودی از قبل قیمت بالای نفت تامین می شد.
اما بعد از اجلاس اوپک، شرایط به گونه ای دیگر رقم خورده است. علیرغم باقی ماندن تحریم ها و اینکه تفاوت و افزایش زیادی در میزان فروش نفت کشور به وجود نیامده، قیمت نفت به دلایلی سیاسی و غیر سیاسی در سراشیبی سقوط قرار گرفته است. این بدین معنی است که ما باید علیرغم خام فروشی و ادامه تحریم ها، از قِبَل کاهش قیمت نفت نیز دچار ضرر مضاعفی شویم.
از این به بعد افزایش تلاش ما برای عرضه نفت و حتی دور زدن تحریم ها، به معنی تامین ضرر بیشتر در قبال منفعت طرف های مقابل ما در پیکارهای دیپلماتیک خواهد بود. به عبارت دیگر دشمن این امکان را پیدا کرده است که در زمین ما با قواعد خودش بازی کند. این وضعیت به گفته استراتژیست ها، بدترین نوع مواجهه با طرف مقابل است. لذا شرایط فعلی بسیار قابل تامل است. از یک سو می بایست دشمن را از زمین خودی در بحث هسته ای و ندادن بهانه به او و لغو مسیر طی شده با فشار او، بیرون راند و از سوی دیگر می بایست مواظب بود تا رفتار اقتصادی کشور تحت فشارهای واقعی (ناشی از کاهش قیمت نفت و کاهش درآمدهای دولت) و یا روانی (رواج کم صبری در برابر تحولات بازارهای داخلی)، تغییر نیابد. یا به عبارت دیگر طرف مقابل قواعد خود را بر بازی مسلط نکند یا شرایط برای آن فراهم نگردد.
تمرکز بر ظرفیت های موجود راهکاری برای تثبیت قواعد خودی
جمله مشهوری است که می گوید انسان همیشه از وابستگی هایش ضربه می خورد و بهترین وابستگی ها مطمئن ترین آن هاست.
در حوزه اقتصاد هم مطمئن ترین وابستگی، وابستگی به تولید و ظرفیت های داخلی است که می توان آن را مهم ترین راهکار برای تثبیت قواعد بازی خودی به خصوص در شرایط فعلی دانست. راهکاری که نمی توان آن را برای هر کشور دیگر در چنین شرایطی تجویز نمود. چرا که ایران از ظرفیت های استثنایی هم چون موارد زیر برخوردار است:
1. گستردگی سرزمینی و عمق استراتژیک؛
2. تنوع آب و هوایی و مواهب خدادادی؛
3. تنوع و تعدد معادن؛
4. ظرفیت های بالای نیروی انسانی تحصیل کرده و ماهر و نیمه ماهر در زمینه ملی؛
5. درآمد خدادادی نفت که هم رحمت است و هم زحمت. این موهبت الهی که به عنوان جریانی مستمر و پایدار برای حداقل نیم قرن آینده قابل اتکاست؛ هرچند ممکن است کارکردی برون زا داشته باشد و از سوی محیط بیرونی امکان تبدیل شدن به تهدید را داراست اما در شرایطی که در فشارها قرار بگیریم می تواند کارکردهای درون زا داشته باشد.
6. بازار بزرگ 78 میلیونی
کدام ظرفیت های بالقوه، ساده تر بالفعل می شوند؟
اما در میان ظرفیت های بالقوه استفاده نشده اقتصاد کشور، به نظر برخی حوزه ها از قابلیت بالفعل شدن سریع تری برخوردارند.
بازار بزرگ 75 میلیونی اقتصاد داخلی، ظرفیت های گردشگری و نیز اصلاحات حوزه مالی را می توان از دم دست ترین حوزه های بهره برداری کوتاه و میان مدت دانست.
ایران جمعیتی 75 میلیونی دارد که تحلیل گران اقتصاد کلان بین الملل، از بازار ایران با عنوان مزیتی به نام (Big market) یاد می کنند. بازار 75 میلیونی دارای ضرورت ها و نیازمندی های دائمی و پایدار است؛ خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و... . این به معنای امکان برنامه ریزی مستمر و پویا برای تولید داخلی است. در اقتصاد جهانی یکی از دلایل کاهش نرخ رشد اقتصاد، کاهش تقاضای ناشی از کاهش رشد جمعیت است. به عنوان نمونه، یکی از دلایل رشد اقتصادی چین، وجود جمعیت بیش از یک میلیارد و چهارصد میلیونی است که حتی با کاهش تقاضای جهانی و بروز بحران مالی بین المللی، نرخ رشد اقتصادی آن کاهش نیافت. چرا که چرخه تولید کارخانه های چین کماکان پویا بود. یعنی اقتصاد چین سعی کرد نیازهای اجابت نشده مردم را پاسخ دهد. با اتخاذ چنین رویکردی است که در حالی که نرخ رشد اقتصادی آمریکا زیر یک درصد ارزیابی می شود، رشد اقتصادی چین حدود 8 درصد است. این نوعی اعجاز برای یک قدرت اقتصادی به شمار می آید. در حال حاضر در منطقه خاورمیانه کشورهایی همچون امارات، بحرین، قطر، کویت و... با وجود درآمدهای بالا جاذبه اصلی برای سرمایه گذاری خارجی ندارند. اما منتفع اصلی در این بازارها، طرف های خارجی هستند.
سهم نیم درصدی ایران از گردشگری جهانی
علیرغم این که ایران در زمینه جاذبه های گردشگری یکی از 10 کشور برتر دنیا محسوب می شود، تنها سهمی حدود نیم درصد از اقتصاد گردشگری جهانی در سال های اخیر را به خود اختصاص داده است.
بنا به آمارهای موجود، در سال 92 با وجود همه تحریم ها و محدودیت ها، در کشور شاهد ورود 4.5 میلیون گردشگر از مرزهای زمینی، هوایی و دریایی بوده ایم که پنج میلیارد دلار معادل 150 هزار میلیارد ریال عاید کشور کرده است. این در حالی است که تاکنون تنها 31هزار و 100مورد معادل سه درصد از گنجینه بزرگ گردشگری کشور شناسایی شده است. هم چنین توجه به این نکته ضروری است که جمعیت شناسی گردشگران کشور نشان می دهد این گردشگران عمدتا از کشورهای مسلمان و شیعه هستند. در واقع 40 درصد توریست های ایران مذهبی هستند. ضمن این که هیچگونه تعرضی به مقدسات کشور از جانب گردشگران گزارش نشده است.
سهم ناچیز 7 درصدی مالیات از تولید ناخالص داخلی کشور
حوزه مالیات نیز علیرغم حساسیت های آن، یکی از ظرفیت های عمده نظام اقتصادی کشور برای ایجاد آزادی عمل برای سیاستگذاران کشور در حوزه مواجهه با طرف های معارض اقتصاد ایران است. هم اکنون نسبت مالیات به تولید ناخالص داخلی کشور در حال حاضر کمتر از 7 درصد است در حالی که میانگین این نسبت در برخی از کشورهای توسعه یافته بالغ بر 22 درصد (بیش از سه برابر ایران) می باشد. از سوی دیگر براساس مطالعات سازمان امور مالیاتی کشور، اقتصاد ایران در شرایط فعلی ظرفیت دستیابی به نسبت مالیات بر تولید ناخالص داخلیِ بالاتر از 12 درصد را دارد.
موارد فوق، نمونه های کوچکی از ظرفیت های بالقوه اقتصاد ایران است که تاکید بر به فعلیت رساندن آن ها می تواند در ایجاد فرصت ها در حوزه های دیگر کمک شایانی نماید. تاریخ نشان داده که مدیریت صحیح منابع به همراه تاکید بر قواعد بومی و خودی به جای پذیرش انفعالی قواعد حریف، همواره نقش تعیین کننده در حل مسائل اقتصادی داشته است.
جمهوری اسلامی:درس امروز شهید مدرس
«درس امروز شهید مدرس»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛امروز، دهم آذر ماه سالروز شهادت آیتالله سید حسن مدرس و "روز مجلس" است. به این دو مناسبت، لازم است درباره نسبت مجلس و شهید مدرس مطالبی مطرح شود.
امام خمینی به نمایندگان مجلس توصیه میکردند شهید مدرس را الگوی خود قرار دهند و برای اینکه چگونگی الگو بودن شهید مدرس را به نمایندگان یادآور شوند، از سادهزیستی، وارستگی و وابسته به هوای نفس نبودن او سخن میگفتند. این جمله از بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی است که بعد از تمجید از ایستادگی شهید مدرس در برابر قدرتمندان و شجاعت کم نظیر وی برای حراست از استقلال کشور و حمایت از مردم، درباره دلیل این ایستادگی و شجاعت فرمودند: "برای اینکه وارسته بود، وابسته به هوای نفس نبود" صحیفه امام جلد 16 صفحه 452
با این جمله کوتاه، امام خمینی به نمایندگان مجلس گفتند وارسته باشید و بر هوای نفس خود غلبه کنید تا بتوانید در برابر قدرتهای فاسد و سلطهگر بایستید، از استقلال کشور حراست کنید و از مردم در برابر زورگویان و متجاوزان حمایت نمائید.
این درس بزرگ که امام خمینی از زندگی شهید مدرس برای نمایندگان مجلس شورای اسلامی تعریف کردهاند در زمان ما باید باز تعریف شود تا نمایندگان به راهی نروند که غیر از راه شهید مدرس است. پرداختن به مسائل جزئی و غافل شدن از مسائل اصلی و مهم، مشکلی است که امروزه بسیاری از فعالان سیاسی از جمله عدهای از نمایندگان مجلس با آن مواجه هستند. این، یک انحراف است که خطرهای بزرگی را متوجه جامعه میکند. برای جلوگیری از همین انحراف است که بزرگان و پیشوایان دینی به ما توصیه کردهاند فرزند زمان خود باشیم، یعنی زمان را بشناسیم و به اقتضای زمان حرکت کنیم. اقتضای زمان را عدهای اقتضای حفظ منافع خود معنی میکنند ولی معنای واقعی این عبارت اینست که با توجه به آنچه در هر زمان برای حفاظت از مصالح جامعه و منافع عموم لازم است سخن بگوئیم، عمل کنیم و عکسالعمل نشان دهیم. شناخت دوست و دشمن مصالح و منافع کشور و ملت، محورهای مهمی هستند که میتوانند حرکتها را در مسیر صحیح قرار دهند و از انحرافها جلوگیری نمایند. اینکه عدهای "شیطان بزرگ" را در رقبای سیاسی خود جستجو میکنند و خارج ساختن قدرت از دست آنها را مسأله اصلی خود میدانند و برای رسیدن به این هدف، از ارتکاب هیچ اقدام خلافی از بداخلاقی گرفته تا تهمت و دروغ و توسل به ابزارهای نامشروع خودداری نمیکنند، چنین روشی علاوه بر اینکه از عدم شناخت دوست و دشمن و مصالح و منافع ناشی میشود، نشانه عدم وارستگی این افراد و وابسته بودن آنها به هوای نفس میباشد.
از زبان خود شهید مدرس بشنویم که مبارزات خود را بر چه محوری استوار ساخته بود و در این زمینه چگونه فکر میکرد. آن عالم وارسته و مجاهد میگفت: "اختلاف من با رضاخان بر سر کلاه و عمامه و این قبیل مسائل جزئی مثل نظام اجباری نیست. من در حقیقت با سیاست انگلستان که رضاخان را عامل اجرای مقاصد استعماری خود در ایران قرار داده، مخالفم. من با سیاستهائی که آزادی و استقلال ملت ایران و جهان اسلام را تهدید میکند، مبارزه میکنم. راه و هدف خود را میشناسم. در این مبارزه هم پشت سر خود را نگاه نمیکنم که شما یا کسان دیگر همراهی میکنید یا نه. لازمه مبارزه در این راه، از خودگذشتگی و فداکاری است."
در این فراز از سخنان شهید مدرس، آنچه دارای برجستگی است و باید به عنوان یک درس برای امروز نمایندگان مجلس و تمام فعالان سیاسی مورد توجه و عمل قرار گیرد، اصلی و فرعی کردن مسائل و پرهیز از مشغول شدن به امور فرعی و جزئی و غفلت از امور اصلی و مهم است. در روزگار مدرس، استعمار انگلیس و استبداد رضاخانی، عمدهترین موانع راه پیشرفت کشور و حتی جهان اسلام بودند و شهید مدرس نیز دقیقاً در برابر این هر دو مانع ایستاد و به همین جرم نیز به خواف و کاشمر تبعید شد و با زبان روزه به دستور رضاخان به شهادت رسید. کسانی که امروز میخواهند راه شهید مدرس را ادامه دهند باید مانند او زمان شناس باشند و به جای آنکه "شیطان بزرگ" زمان خود را در وجود رقبای سیاسی خود جستجو کنند و برای در اختیار گرفتن مقام و منصب مرتکب هر اقدام نامشروعی شوند، دست اتحاد به همدیگر بدهند و برای مبارزه با دشمنان ملت و کشور و دشمنان اسلام که این روزها با ماسک دینداری به جنگ دین آمدهاند یکصدا و یکپارچه عمل کنند.
برای رسیدن به این نقطه، فعالان سیاسی ما باید مقامات معنوی خاصی را کسب کنند، همان مقاماتی که امام خمینی در توصیف شهید مدرس گفتند؛ وارستگی و وابسته به هوای نفس نبودن.
مطالعه در زندگی شهید مدرس و تمرکز بر روی اموری از قبیل سادهزیستی، استغنا، بیاعتنائی به قدرت و مقام و منصب، توکل به خدا و از خودگذشتگی و فداکاری، میتواند کمک بزرگی به فعالان سیاسی به ویژه نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای مدرس گونه شدن نماید. اینکه روز شهادت شهید مدرس را گرامی بداریم و آن را "روز مجلس" بنامیم بسیار خوب است به این شرط که فقط یک نامگذاری نباشد بلکه هر روز مرام شهید مدرس در مجلس گوشزد و به آن عمل شود. مدیریت مجلس شورای اسلامی اگر فرازهائی از زندگی شهید مدرس را در قالبهای نوشتاری، صدا، تصویر و به هر شکل دیگری که امکان دارد بطور مستمر در اختیار نمایندگان قرار دهد و آنها را با سیره این اسوه دیانت و سیاست مأنوس نماید، شاید بتواند مجلس شورای اسلامی را به "خانه مدرس" تبدیل کند و مانع فاصله گرفتن نمایندگان از روش و منش این مجاهد مخلص و شجاع گردد.
رسالت: نکته عبرتآموز
«نکته عبرتآموز»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛1- هراز چندی آیتالله هاشمی رفسنجانی روی حقالناس بودن رای مردم تاکید میکنند. به تقلید از ایشان هم برخی اصلاحطلبان در سخنرانیهای خود ترجیع بند مطالبشان حقالناس بودن رای ملت است. این حرف درستی است، اما آیا حقالناس بودن رای ملت فقط در انتخابات سال 92 بود؟ قبل از آن انتخاباتی در کار نبود؟!
در فتنه سال 88 یک انتخابات 40 میلیونی برگزار شد. منتخب ملت با تفاوت چشمگیری نسبت به نفر دوم انتخاب شد. اما قبل از شمارش آرا، نفر دوم خود را پیروز انتخابات اعلام کرد. در کجای دنیا اعلام پیروزی انتخابات توسط یک طرف رقابت، آن هم بازنده آن، به عنوان برنده انتخابات اعلام میشود؟
بازندگان انتخابات هیچ قانونی را برنتابیدند و حریم هیچ نهاد داوری را رعایت نکردند و با زیر پا گذاشتن رای ملت، خود را پیروز انتخابات دانستند. آنها نتیجه انتخابات را حق «خود» میدانستند نه «حق» مردم!
آنها در مقدمات انتخابات، حین برگزاری و مراحل پس از آن فقط به فرمان بیبیسی عمل کردند و با زیر پا گذاشتن اخلاق، رقیب خود را دیکتاتور نامیدند و در اردوکشی خیابانی شعارهای ساختارشکنانه دادند.آنها به همین اکتفا نکردند. اقتدار ملی و امنیت ملی را هدف قرار دادند و با پا گذاشتن روی حقالناس، حقالله را هم هدف قرار دادند. باز به این هم اکتفا نکردند بلکه در تظاهرات خیابانی، امام، انقلاب، رهبری و ولایت فقیه را هدف قرار دادند. مردم هم با قیام تاریخی خود در 9 دی 88 پاسخ ساختارشکنیهای آنها را دادند. فتنه سال 88 در حقیقت یک کودتا علیه رای ملت و جمهوریت نظام بود، آن هم با دسیسه و کارگردانی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی و با هدایت امپریالیسم خبری غرب. هر کس این حقیقت را انکار کند مثل آن است که در روز روشن به انکار خورشید بپردازد.
چرا این بی مهری به نظام و انقلاب و مردم در ادبیات سیاسی آقای هاشمی رفسنجانی، در آنجا که سخن از «حقالناس بودن رای ملت» است، سانسور و به فراموشی سپرده میشود؟
2- محمد فرهادی وزیر پیشنهادی علوم، تحقیقات و فناوری توسط مجلس با رای بالا انتخاب شد. معلوم شد کلید قفل این وزارتخانه در جیب خود وزیر است. آنجا که صریحا اعلام کرد: «رهبری فصلالخطاب است و فتنه خط قرمز ماست.» چرا آقای رئیسجمهور از ابتدا این کلید را در قفل وزارت علوم قرار نداد و آن را به راحتی نگشود و 18 ماه کلیدیترین وزارتخانه را دچار مشکلات مدیریتی کرد؟ با این کلید میشد به شتاب پیشرفت علمی کشور افزود و اکنون به خاطر قفل فتنه از سرعت آن کاسته شده است. پنجشنبه گذشته روزنامههای دوم خردادی سخنان آقای فرهادی مبنی بر مرزبندی او با فتنه را سانسور کردند و با بزرگ کردن درشتگوییهای یک نماینده بر طبل تداوم فتنه کوبیدند. معلوم شد مشکل آنها حل بحران مدیریتی در وزارت علوم نبود.
واکنش برخی رسانههای زنجیرهای در داخل و خارج حتی به چفیه انداختن بر دوش فرهادی هم شنیدنی است.
آنها از چه نگران هستند؟ از این نگرانند که وزیر علوم همانند وزیر بهداشت باری از دوش مردم بردارد؟ درد آنها چیست؟ درد آنها کارآمدی دولت است! نمیخواهند دولت با همگرایی مجلس مشکلات کشور را حل کند. یک باند تبهکار سیاسی با نادیده گرفتن حقالناس در پی آسیبرسانی به اقتدار و امنیت ملی است. آنها از دوگانهسازیهای سیاسی و اجتماعی نان میخورند. از حاکمیت دوگانه برای تامین منافع بیگانگان از طریق نادیده گرفتن حقالناس سود می برند. آنها نمیخواهند دانشگاه برای نظام کادر تربیت کند. آنها دانشگاه را حلقه واسط با رسانههای زنجیرهای وابسته به امپریالیسم خبری و احزاب سر در آخور سفارت انگلیس میخواهند.
کسانی که به دنبال بازتولید فتنه هستند با کسی که صریحا بگوید رهبری فصل الخطاب است و فتنه خط قرمز ماست، مرزبندی دارند. متاسفانه این مرزبندی در برخی مطبوعات کشور دیده میشود. مردم این جماعت را دارند رصد میکنند و به موقع پاسخ به آنها خواهند داد.
مردم اجازه نمیدهند دولت از مسیر اعتدال خارج شود. مجلس به نمایندگی از مردم این ماموریت را دارد که با افراطیگری و بازتولید فتنه مقابله کند. رای مشروط مجلس به فرهادی نشان داد که نمایندگان ملت در پاسداشت قیام تاریخی 9 دی هیچگاه از خط قرمز عبور نمیکنند.
3- دادگاه رژیم کودتا در مصر، حسنی مبارک را از کلیه جنایات و خیانتهایی که به ملت مصر کرده بود تبرئه کرد. رژیم کودتا، رهبران انقلاب مصر را به زندان انداخت و در عوض، کسانی که مردم را در میدان التحریر و خیابانهای مصر به خاک و خون کشیدند تبرئه کرد.
این در حالی است که هفته گذشته دادستان مصر برای محمد مرسی رئیسجمهور برکنارشده مصر حکم اعدام درخواست کرد! حسنی مبارک در اولین روزهای انقلاب 25 ژوئیه 2011، 239 نفر را کشت و 1588 نفر را زخمی کرد.
فاجعه تبرئه مبارک محصول کدام غفلت رهبران انقلاب مصر است؟ مرسی چگونه از کاخ ریاستجمهوری به زندان رفت؟ سه دلیل عمده شکست انقلاب مردم مصر در جریان بیداری اسلامی اینها بود.
1- اختلاف رهبران سیاسی و نادیده گرفتن حقالناس
2- عدم درک موقعیت ارتش و ظرفیت نظامیان برای کودتا
3- عدم مجازات ضدانقلاب و تعلل در برخورد با نفوذیهای رژیم صهیونیستی در راس و بدنه حکومت مصر
اینکه رژیم کودتا در مصر تا چه زمانی بتواند با تکیه بر سرنیزه، انقلابیون را مهار و ضدانقلاب را تقویت کند، خدا میداند.
درود بر انقلابیون یمنی که با بهرهگیری از تجربه مصر، از مصادره انقلاب توسط بازماندگان رژیم گذشته با هوشمندی جلوگیری کردند. انقلابیون یمن با نواختن طبل همگرایی گروههای سیاسی و مذهبی جلوی نفوذ ضدانقلاب و دشمنان اسلام را گرفتند.انقلابیون یمن با مدیریت ارتش و مهار آن جلوی کودتا علیه انقلاب را گرفتند. تصرف صنعا و شهرهای بزرگ و تسخیر نرم پادگانها هرگونه تحرک برای سلاخی رای ملت را سد کرد. الگوی یمن و تجربه این کشور در مهار ضدانقلاب میتواند برای کشورهایی که نمیخواهند طبل بیداری اسلامی در ممالک خود از صدا بیفتد، بسیار گرانسنگ است.هنر و مهارت انقلابیگری خود را در دیدن دست نفوذ، دخالت و اخلال بیگانگان و بریدن آن رخ نشان میدهد. اگر این مهارت نباشد غلبه ضدانقلاب و بر باد رفتن دستاوردهای انقلاب، اجتنابناپذیر است.
قدس:مدرس افتخار تاریخ اسلام
«مدرس افتخار تاریخ اسلام»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم محمداسماعیل نیا است که در آن میخوانید؛مدرس از افتخارات تاریخ اسلام است. او شخصیتی جامع و چندی بعدی است که نظیرش را در تاریخ چند صد ساله معاصر کمتر سراغ داریم. او هم مجتهد و فقیه بود، هم سیاستمدار برجسته و پرتأثیر. زندگی و زهد شهید مدرس، جمله معروف او را یعنی «سیاست ما عین دیانت ماست» معنا کرد.
مدرس در میان سیاستمردان همردیف خود، کلاس خاص خودش را داشت. متأسفانه هنوز اندیشمندان و متفکران، در داخل و خارج از کشور، آن قدرها که باید، به عمق شخصیت او راه پیدا نکرده اند که این خلأ مهم، باید با برگزاری کنگره های جهانی و انجام پژوهشهای اساسی جبران شود.
شهید مدرس، شریعت اسلام را به منزله روح در پیکر میداند و با بیان این جمله معروف در نطق سال 1302 هجری شمسی خود که دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست، به سراغ ریشهیابی علل انحطاط مسلمین رفته و آن را در جدایی سیاست و دیانت میجوید و میگوید: فکر میکردم چرا ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیراسلامی رو به ترقی؟ چندین روز فکر میکردم و بالاخره چنین فهمیدم که ممالک اسلامی، سیاست و دیانت را از هم جدا کردهاند... لهذا در ممالک اسلامی، اشخاصی که متدین هستند، دوری میکنند از اشخاصی که داخل در سیاست هستند.
در نگاه شهید مدرس، سیاست، تدبیری خاص است که در آن انسان، بیبرنامه و ناشیانه و خام در میادین و صحنههای حیات سیاسی وارد نشود؛ چرا که در این صورت شکست خواهد خورد، بلکه باید به گونهای وارد صحنهها شود که اسیر قدرتهای دیگر نشده که هیچ، بلکه پیروزمندانه از میادین و صحنهها بیرون آید.
از دیدگاه شهید مدرس، سیاست به معنای تعمیرالبلاد و تأمین العباد هم آمده است؛ بدین معنا که سیاست در نگاه ایشان فقط برد و باخت نیست، بلکه به پیش بردن و هدایت کردن با فرهنگ اسلامی و احیای فرهنگ ائمه و نه با هر فرهنگ دیگر.
کلام مدرس در مجلس شورای آن روزگار، قاطعیت سازنده و بار حتمی داشت. شجاعت او توأم با بصیرت و ساده زیست بود. او در عین اقتدار، دشمن شناسی حرفه ای بود که توانست با بصیرت مثال زدنی خود، استکبار جهانی به سرکردگی انگلیس را شکست بدهد.
با مراجعه به متون تاریخ میبینیم که مدرس نه تنها در عرصه سیاست که در عرصه اقتصاد هم اندیشمندی فرزانه بود. مدرس به واردات بسیار حساسیت داشت و موضوع خودکفایی و تولید را در سرلوحه تذکرات خود قرار داده بود. او به صادرات و احیای شخصیت و هویت مسلمانان میاندیشید و در تصمیم گیری های نابخردانه اقتصادی، برخورد قاطعی با رضاخان قلدر داشت.
مدرس با اعتقاد، مبارزه میکرد و بارها تا سرحد شهادت روی عقیده خود ایستاد و سرانجام جان خود را بر سر اعتقاد خود گذاشت و... شهید شد. او راه سالار شهیدان را ادامه داد و الگوی جهان اسلام در حوزه یک نماینده موفق شد. مدرس نماینده دیروز و الگوی امروز ماست. در باور ما، شهیدان زنده هستند و بر سفره رزق الهی میهمانند. مدرس، زنده است و همواره باید از اندیشه ها و افکار او پند بگیریم و راهش را ادامه دهیم.
سیاست روز:اجلاس اقتدار سیاسی و نظامی سوریه
«اجلاس اقتدار سیاسی و نظامی سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن میخوانید؛سوریه دیروز میزبان نشست مبارزه با تروریسم بود که نمایندگانی از تشکلهای مردمی و دولتها از ۸۰کشور در آن حضور داشتند. محور این نشست را نیز بررسی ابعاد تروریسم در جهان و یافتن راهکاری برای مبارزه با آن تشکیل میداد.
بسیاری از ناظران سیاسی و نظامی با اشاره به مبارزه ۴ ساله سوریه با تروریسم تاکید دارند که این نشست دارای اهمیت بسیاری است و میتواند زمینهساز انتقال تجربیات سوریه به سایر کشورها برای مبارزه واقعی و جدی با تروریسم باشد. این نشست در سایه بایکوت خبری و سیاسی کشورهای غربی و البته بیتوجهی سازمان ملل در حالی برگزار میگردد که برگزاری آن و واکنشها به آن بیانگر نکات قابل توجهی در حوزه نظامی و سیاسی است.
نخست آنکه این نشست بیانگر عزم جدی سوریه برای مبارزه با تروریسم است که واهی بودن ادعاهای کشورهای غربی که سعی دارند تا دمشق را بخشی از تروریسم معرفی و سرنگونی نظام این کشور و داعش را همزمان خواستار باشند ابطال میسازد. ابتکارات سوریه در برگزاری این نشست گواهی به عزم جدی سوریه در باقی ماندن در صف اول مبارزه با تروریسم است که همگرایی جهانی به آن میتواند زمینهساز برقراری هر چه سریعتر امنیت در منطقه و جهان باشد.
نکته بسیار مهم آن است که برگزاری این نشست با حضور ۸۰ کشور نشان میدهد که سوریه دستاوردهای بسیاری در حوزه امنیتی داشته است که اقتدار نظامی این کشور را آشکار میشود. سوریه در طول ۴ سال اخیر با تروریستهایی از ۸۶ کشور که از سوی دهها کشور غربی و عربی و رژیم صهیونیستی حمایت میشدند در مبارزه بوده که برگزاری انتخابات در چند مرحله و اکنون برگزاری اجلاس بینالمللی مبارزه با تروریسم، نشانگر پیروزی سوریه در این عرصه است.
دوم آنکه حضور نمایندگان دهها کشور در قالب تشکلهای مردم نهاد و دولتها بیانگر اعتماد جهانی به سوریه است. این حضور یعنی اعتماد و همبستگی جهانی با نظام و ملت سوریه و حمایت از اقدامات آن در مبارزه با تروریسم.
این حضور به خوبی آشکار میسازد که سیاستهای غرب برای دور ساختن ملتها و دولتها از سوریه با شکست همراه گردیده و دمشق دارای جایگاه ویژهای در جهان است. نکته مهم آنکه همه نهادهای مردمی و همه دولتها در این نشست حضور دارند که پایگاه سیاسی و مردمی سوریه را نشان میدهد. نکته بسیار مهم آنکه عدم مشارکت کشورهای غربی و بعضا عربی در این نشست و بایکوتهای رسانهای آنها در قبال آن نشانگر واهی بودن ادعاهای غربی و عربی در مبارزه با تروریسم است. این نشست مهر تایید دیگری بر اصل عدم رویکرد غرب و ارتجاع عربی برای مقابله با تروریسم میباشد که افکار عمومی جهان را بیش از پیش با اهداف اصلی ائتلاف آمریکا به اصطلاح مبارزه با داعش آشکار میسازد.
به عبارتی میتوان گفت که حضور کشورها در نشست سوریه نشان میدهد که کدام کشورها واقعا به دنبال مبارزه با تروریسم هستند و چه کشورهایی حامی تروریسم و عامل بحرانهای اصلی منطقه هستند که یک پاسخ را آشکار میسازد و آن اینکه ائتلاف آمریکا صرفا نقابی برای توجیه نظامیگری و تجاوزکاریهای آمریکا و متحدانش است و اگر ملتها و دولتهای آزاد جهان به دنبال امنیت و مقابله با تروریسم هستند باید چشم امید از ائتلاف آمریکایی برداشته و در کنار مبارزان واقعی با تروریسم یعنی جبهه مقاومت قرار گیرند که حضور گسترده کشورها در نشست سوریه نشانگر رویکرد جهانی به این اصل و تنهاتر شدن سیاستهای آمریکا در منطقه است.
بر این اساس نشست دمشق را میتوان سندی بر اقتدار امنیتی و سیاسی سوریه دانست که در سایه وحدت مردم، ارتش و نظام سوریه و حمایتهای جبهه مقاومت منطقه و کشورهایی مانند روسیه محقق گردیده که تاثیر بسیاری در تحقق امنیت منطقه داشته است.
این نشست به خوبی تفاوت نقش جبهه مقاومت با برخی کشورهای عربی نظیر عربستان در امنیت منطقه را آشکار میسازد؛ چنانکه سوریه میزبان نشستی بود که هدف آن مبارزه با تروریسم و حامیان خارجی آنها بوده، حال آنکه چندی پیش عربستان میزبانی نشستی را بر عهده داشت که حامیان تروریسم در آن گرد هم آمدند و نتیجه آن به افزایش حمایتهای مالی و تسلیحاتی ارتجاع عربی، صهیونیستها، ترکیه و کشورهای غربی از گروههای تروریستی ختم شد که تشدیدکننده بحران در منطقه بوده است.
البته کشورهایی مانند انگلیس، فرانسه و آمریکا نیز نشستهایی مشابه نشست عربستان برگزار کردند و در روزهای آتی نیز، آن را در بروکسل در سطح وزرای خارجه ائتلاف آمریکایی تکرار میکنند که حاصل آن تشدید بحران و تقویت تروریستها بوده و خواهد بود چنانکه منابع خبری رسما اعلام کردهاند آمریکا در هفتههای اخیر چندین محموله تسلیحات برای داعش از طریق هوایی ارسال کرده تا برای کشتار مردم سوریه و عراق به کار گرفته شوند.
وطن امروز:مذاکره و مغالطه!
«مذاکره و مغالطه!»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم سیدهآزاده امامی است که در آن میخوانید؛در علم منطق و در مبحث مغالطات از مغالطهای بحث میشود تحت عنوان مغالطه «عدم تکرار حد وسط». از آنجا که معتبرترین شکل استدلال «قیاس» است و محور اصلی قیاس نیز «حد وسط»، منطقدانان بر این باورند که کوچکترین خللی در «حد وسط» موجب اخلال در کل قیاس و ساقط شدن آن از درجه اعتبار خواهد شد.
این مغالطه دو شق اصلی دارد که یکی از آنها در حالتی است که «حد وسط» مشترک لفظی باشد و در صغری و کبرای قیاس به یک معنا به کار نرفته باشد که در این صورت نتیجهای دست خواهد داد گذشته از مخدوش و نامعتبر بودن، بعضاً مضحک و خندهآور! مثلاً این نمونه: «اوباما رئیسجمهور آمریکاست؛ رئیسجمهور آمریکا هر 4 سال یکبار انتخاب میشود؛ پس اوباما هر 4 سال یکبار انتخاب میشود»! از قضا این روزها صحنه سیاسی کشور شاهد وقایعی است از جنس مغالطه فوق اما متأسفانه هدفدار و به منظور از میدان به در کردن منتقدان دولت و خصوصاً بالا بردن هزینههای سیاسی نقد توافق ژنو! از همان آغازین روزهای اعلام این توافق و به موازات روشنگری مستدل و دلسوزانه منتقدان، جریان موافق که مشتی بهغایت تهی از استدلال در دفاع از توافق داشت و به درستی خود را در عرصه رقابت منطقی از پیش باخته میدید، بازی غیراخلاقیای را آغاز کرد که به موجب آن بهزعم خود با توسل به اتهامها و اهانتهای ناجوانمردانه درصدد حذف منتقدان برآمد؛ از جمله این اتهامها که به شوخی کودکانهای میماند اینکه این جریان با قیاس ناصواب انتقاد منتقدان و خیمهشببازی رسوای اسرائیل در مخالفت صوری با توافق، به چنین استنباط خندهآوری رسید که پس «منتقدان و اسرائیل همصدا هستند»! و از این قسم قیاسهای معالفارق که از آن، خنده آید خلق را!
فساد این نتیجه- گذشته از همه واقعیتهای بدیهی که حتی مدعیان آن نیز خود وجداناً به آن معترفند- به همان مغالطه یادشده بازمیگردد و عدم معنای واحد حد وسط- «عدم رضایت»- در دو سوی معادله. جماعت منتقد اگر نقدی به توافق دارد ناظر به «سطح مطلوب» فناوری هستهای برای کشور است، سطحی که به موجب آن صفر تا 100 این فناوری استراتژیک که به همت والای دانشمندان جهادگر و شهدای دانشمند ملت به دست آمده است، حفظ و تمام نیازهای آتی کشور از رهگذر این توان ملی و فناوری بومی تأمین شود و شرایطی رقم نخورد که سرمایهای را که به بهایی گزاف به چنگ آوردهایم به ثمن بخس واگذاریم و هنگام احتیاج خدایناکرده دست نیاز به سوی هر کس و ناکسی دراز کنیم و آنچه را خود به تمامه داشتیم، به لابه و التماس از بیگانه تمنا کنیم!
حمایت:داستان تلخ خودروسازان
«داستان تلخ خودروسازان»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم محمد علیپور است که در آن میخوانید؛روز شنبه رئیس پلیس راهور ناجا، خبر ناخوشایند افزایش 58 درصدی شماره گذاری خودروهای خارجی را اعلام کرد و نسبت به عدم شماره گذاری خودروهای نیسان و پراید به علت رعایت نکردن استانداردها، هشدار داد. صرفنظر از این خبر، باید به بررسی ریشه های اقبال مردم به خودروهای خارجی و راهکارهای حل مشکل قدیمی خودرو پرداخت. قانونگذار برای حمایت از تولید داخلی، نسبت به واردات خودروهای خارجی، تعرفه هایی را تعیین کرده است که متاسفانه خودرو سازان داخلی به جای استفاده از این فرصت برای بهبود کیفیت استاندارد طراحی و تولید، افزایش خدمات پس از فروش و افزایش ایمنی، از وضعیت موجود سوء استفاده کرده اند. کنایه تلخی چند سالی است که در بین مردم شایع شده که می گویند «خودروی ایرانی مثل تخم مرغ شانسی است!» اگر بگوییم که خودروسازان ما فقط به فکر سود هستند و به کیفیت فکر نمی کنند، خودروهای معیوب را از کارخانه به مشتریان تحویل می دهند و پاسخگویی مناسب و در شأن یک شهروند ایرانی را هم ندارند، سخن به گزاف نگفتهایم.
در کشورهایی پیشرفته و حتی کشورهایی که صنعت خودرو سازی آنها، همپا و همسال کشور ماست (مانند کره جنوبی)، کنترل کیفیت، ارائه خدمات پس از فروش، فراخوانی گسترده خودروهای معیوب از اصول اولیه صنعت خودرو سازی است اما در کشور ما که باید الگوی اقتصاد مقاومتی در آن نصب العین تولیدکنندگان کلان قرار بگیرد، آنقدر کیفیت خودروها پایین است که مردم یا به ناچار مجبور به خرید خودروهای ایرانی می شوند و یا اگر تمکن مالی مناسبی داشته باشند به خودروهای خارجی روی می آورند.جای تردید نیست چنانچه مشتری به کیفیت و استاندارد خودروی داخلی امیدوار باشد، کالای داخلی را به کالای خارجی حتماً ترجیح خواهد داد. به لطف رهنمودهای رهبر انقلاب مبنی بر حمایت از تولیدات داخلی، طی سال های گذشته، به مرحله ای رسیده ایم که در محاورات عمومی، لفظ «ایرانی»، هم معنی کیفیت خوب یک کالا برداشت می شود که نمونههای آن نیز فراوان است.
اما با وجود اهمیت خودرو در سبد کالای خانوار، هنوز این معضل قدیمی حل نگردیده است. با اینکه وارادت خودروهای خارجی با حجم موتور بیش از 2500 سی سی ممنوع است، اما آمارها نشان می دهند همچنان بازار این خودروها و خودروهای پایین تر از این حجم، به علت کیفیت پایین تولیدات داخلی، گرم است. ولی خودروساز داخلی ما، قدر محدودیت واردات و حمایت از تولید داخلی را نمی داند و مدام در حال بهانه تراشی است.به نظر می رسد از دو جهت باید به این موضوع رسیدگی کرد: اول اینکه باید مشخص شود چرا روند واردات خودرو و خروج ارز از کشور ادامه دارد ؟ و دوم اینکه تخلفات خودرو سازان باید به شکل جدی و قاطعانه رسیدگی شود. اگر قرار باشد جلوی واردات خودروی خارجی حتی الامکان گرفته شود و یا سختی گیری ها افزایش یابد ولی در این طرف معادله، خودروسازان داخلی، اعتنایی به دغدغه های اقشار جامعه نداشته باشند، لاجرم فشار اقتصادی ناشی از بی تدبیری برخی به مردم وارد خواهد آمد. هر جا نظارت ضعیف باشد و یا کاهش یابد، همیشه بستر کم کاری ها و توجیهات نابجا فراهم می شود.
رها شدن خودروسازی کشور، متاسفانه محل سوء استفاده و رانتبازیهای کلان اقتصادی شده و گویا مسئولین این بخش بزرگ صنعتی فراموش کرده اند و یا خود را به فراموشی زده اند که خودروسازان خارجی حاضرند با قیمت پایین تر و کیفیت بالاتر محصولات خود را به بازار ارائه کنند و اصالتاً هدف از جلوگیری واردات خودروهای خارجی و یا افزایش تعرفهها، حمایت از تولید داخلی بوده است. نمی خواهیم یک طرفه به قاضی برویم و بگوییم هیچ مشکلی فرا روی خودروسازان از نظر هزینه تولید، تامین قطعات اولیه و انرژی مورد نیاز وجود ندارد اما همواره، دولت ها حامی و پشتیبان خودرو سازان بوده و پشتیبانی های فراوانی از این بخش کرده اند و در این میان سوال اینجاست که چرا با این همه حمایت، محصولات آنها رضایت بخش نیست؟ خودروسازان نه تنها قدر این حمایت ها را نمی دانند بلکه ادعا دارند هزینه تمام شده ساخت خودرو بالاست و به ناچار باید قیمت ها افزایش یابد. این توجیهات به هیچ عنوان برای مردم و افکار عمومی و کارشناسان قابل قبول نیست. حال که به بیان مشکلات پرداختیم راهکارهای زیر برای بهبود وضعیت خودرو نیز پیشنهاد می شود:
1-مقایسه صنعت خودروسازی کشور با سایر کشورهای صاحب فناوریهای پیشرفته و بررسی کارشناسانه علت عقب ماندگی از کشورهایی که همزمان با ما، اقدام به تولید خودرو کردند،2- استفاده از مدیریت صحیح و دانش فنی،3- کنترل نرخ بهره بانکی برای خودروسازان و سایر هزینه های سربار نظیر هزینه سوخت، دستمزد و حمل و نقل و ارائه آمار آن به رسانه ها تا اطلاع رسانی شفاف، مانع از بهانه تراشی خودرو سازان در مورد افزایش قیمت محصولاتشان گردد، 4-ایجاد بستر برای خصوصی سازی صنعت خودرو همراه با اهرم های نظارتی قوی و فراهم کردن فضای رقابتی بین خودرو سازان داخلی،5- ایجاد سامانه نظرخواهی رسمی از مشتریان خودروها توسط نهادهای نظارتی مانند کمیته کارشناسی شورای رقابت و شورای سیاست گذاری قیمت خودرو و گزارش نتایج آن به سازمان بازرسی کل کشور و در نهایت سختگیری پلیس راهور برای عدم شماره گذاری و به موقع خودروهای بی کیفیت، می تواند به تولید خودرو داخلی با کیفیت کمک کند.
صنعت خودرو قطعاً و یقیناً به لحاظ فناوری و پیچیدگی به پای صنعت تولید موشک و پهپاد نمی رسد. اگر ما قادریم با برنامه ریزی، نظارت و همت جهادی به سطحی از تکنولوژی موشکی و پهپادی برسیم که جزء معدود کشورهای صاحب این فناوری های پیشرفته باشیم، قطعاً نیز می توانیم جایگاه خودروسازی را با مدیریت صحیح و استفاده از عناصری که امتحان خود را در آزمون های جهادی به اثبات رسانده اند، به کشور بازگردانیم و نظیر سایر فناوری های پیشرفته از جمله نانو و سلول های بنیادی، در صنعت خودروسازی هم حرف اول را در بازارهای منطقهای بزنیم.
جوان:راز شکستناپذیری ایران اسلامی
«راز شکستناپذیری ایران اسلامی»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم محمدجواد اخوان است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی روز پنجشنبه در جمع اعضای مجمع عالی بسیج مستضعفین فرمودند: «جمهوری اسلامی به برکت تفکر بسیجی و عمل و حرکت بسیجی شکستناپذیر است. هر فرد ایرانی بالقوه یک بسیجی است، مگر عده معدودی که یا دچار خودپرستیاند یا دچار شهوتپرستیاند یا دچار پولپرستیاند یا دستشان زیر سنگ دشمن است، آنها را میگذاریم کنار؛ معدودند، زیاد نیستند. اکثریت قاطع ملت ایران بالقوه بسیجیاند؛ دلیل شکستناپذیری نظام جمهوری اسلامی این است. منتها باید حواس همه جمع باشد؛ امتحان همیشه هست، برای همه هست؛ حرکت نباید سست بشود؛ جهت حرکت اشتباه نباید بشود؛ جهت حرکت به سمت استکبار است، مقابله با استکبار است.» با توجه به اهمیت این تبیین مقوله مهم تفکر بسیجی بهعنوان راز شکستناپذیری جمهوری اسلامی ایران، ضروری است در این نوشتار به اجمال بدان پرداخته شود.
باید گفت بسیج صرفاً یک سازماندهی و حرکت عمومی برای تأمین اهداف مقطعی نیست، بلکه برخاسته از یک تفکر است. حضرت امام خامنهای در یکی از بیانات پیشین خود در باب تفکر بسیجی میفرمایند: « تفکر بسیجی ترکیبی است از ایمان عمیق، تلاش مخلصانه، هشیاری در شناخت دشمن، گذشت و ایثار در برابر دوست، ایستادگی و مقاومت شجاعانه و خستگیناپذیر... و این است آن حقیقت والایی که امام بزرگوار ما به خاطر آن، بسیجی بودن را افتخار خود میدانست.» (14/7/1377) ایشان همچنین در یکی دیگر از بیانات خود یکی از ویژگیهای تفکر بسیجی را عدالتطلبی میدانند و تأکید مینمایند: «منطق انسانهای دارای تفکر بسیجی و اسلامی، منطقی قوی و زمینهساز پیشرفت در کارها است.» (5/3/1384).
با توجه به این گزارهها میتوان چنین استنباط کرد که تفکر بسیجی را بایستی در ذیل گفتمان کلان انقلاب اسلامی تحلیل نمود و آن نگرش توأم با احساس مسئولیت مؤمنانه و جهادی است که از معرف عمیق اسلام ناب محمدی (ص) است که در انقلاب اسلامی تبلور یافت. یکی از ویژگیهای خاص انقلاب اسلامی، پشتوانه منطقی و عقلانی آن بود، به نحوی که شعارها و آرمانهای آن پس از 16 سال هنوز دچار کهنگی نشده و تازگی دارد.
ظهور و بروز این آرمانها را میتوان در حرکت عمومی ملت یعنی بسیج مشاهده نمود. از این رو به نحوی میتوان تفکر بسیجی را «پیشران» یا «موتور محرک» نیل به آرمانهای انقلاب اسلامی دانست. به بیان معظم له «آنچه به نظر این حقیر، کمتر به آن پرداخته شده است و باید پرداخته بشود، مسئله عقبه فکری و پشتوانهی فکری بسیج است. بسیج یک اندیشه است، یک فکر است، یک منطق است، یک منظومه فکری است. علت این هم که همه میبینند که تحصیلکرده، نخبه، نابغه، از رشتههای مختلف مجذوب بسیج میشوند، این است که بسیج صرفاً یک حرکت احساسی نیست؛ یک منطق قوی پشت سرِ بسیج وجود دارد؛ این منطق، این علم، وقتی با عمل همراه میشود، این غوغا را درست میکند؛ این حوادث شگفتآور را خلق میکند.»
عقبه فکری این آرمانها سبب شد که برخلاف سایر انقلابها که با گذشت چند سال ابتدایی آنها، شعارهایشان رنگ میبازد، شعارهای برخاسته از شعور انقلاب اسلامی نه تنها رنگ نباخت بلکه مرزهای جغرافیایی ایران اسلامی را درنوردید و در گسترهای وسیعتر بروز و ظهور یافت.
به تعبیر مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) «این تفکر که تفکر بسیجی است و امام بزرگوار ما این را در ایران اسلامی خلق کرد، این صادر شده. بارها گفتیم، مفاهیم انقلاب و مفاهیم اسلام، مثل عطر گلهای بهاری است؛ هیچکسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد؛ پخش میشود، همه جا میرود؛ نسیم روحافزا و روانبخشی است که همه جا را بهخودیخود میگیرد؛ حالا جنجال کنند، دادوبیداد کنند؛ رفته، صادر شده و الان شما در کشورهای گوناگونی ملاحظه کنید؛ این تفکر در لبنان دارد فعالیت میکند، در عراق دارد فعالیت میکند؛ جوانهای عراقی حرکت کردند همراه ارتششان شدند توانستند این پیروزیها را به دست بیاورند؛ در سوریه همینجور، در غزه همینجور، در فلسطین همینجور، در یمن همینجور، انشاءالله در قدس شریف و برای نجات الاقصی هم همینجور.»
ایشان در همین سخنرانی پایه این تفکر را «اعتقاد به مسئولیت انسان» میدانند. احساس مسئولیتی که برخاسته از ایمان ژرف و یقین آمیخته با اخلاص باشد میتواند مؤمن جهادی را تربیت کند و اجتماع مؤمنین جهادی، جامعه ایمانی را رقم خواهد زد که ویژگی بارز آن احساس مسئولیت جمعی یا به تعبیر دقیقتر «عزم ملی» است.
بر کسی پوشیده نیست که مسیر پر پیچوخم پیشرفت کشور و عبور نظام اسلامی از چالشهای پیرامونی نیازمند عزم ملی و اندیشهای مستحکم است که هر دوی این ویژگیها در تفکر بسیجی مشاهده میگردد. از دیگر سو، حفظ اقتدار ملی در مقابل تهدیدات دشمنان انبوه و تا بن دندان قدرتمند نیز نیازمند همین احساس مسئولیت جمعی است.
استقرار تفکر بسیجی در آحاد و نخبگان جامعه، عملاً زمینههای وابستگی فکری و عملی به بیگانگان را زدوده و دغدغههای استقامت عمومی در مقابل فشارهای خارجی را میکاهد. جامعهای که در آن این تفکر مسلط و حاکم شود با خیال آسوده میتواند مسیری را بپیماید که هرچند در ابتدای راه با دشواریهای گامهای بزرگ همراه است، اما بهزودی حلاوت دستاوردهای این ایستادگی بر اصول را خواهد چشید.
چنین تفکری، جامعه و کشور را از جهات گوناگون در مقابل آسیبها و آفات بیمه میکند و به همین دلیل میتوان راز پیشرفت روزافزون و شکستناپذیری جمهوری اسلامی را فهمید و آن تمسک به چنین تفکر و گفتمانی است. به بیان حضرت امام راحل عظیمالشأن «اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنینانداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید و الا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند.»
مردم سالاری:کلیدی برای قفل نفت
«کلیدی برای قفل نفت»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سینا خسروی است که در آن میخوانید؛اوپک در روزهای گذشته در حالی شاهد تلاشِ گسترده برخی اعضا برای ارتقاء قیمت نفت در بازار جهانی بود که با ناهماهنگی برخی دیگر، تلاشهای صورت گرفته را رنگ باخته دید و عملا به سازمانی کم اثردر معادلات اقتصاد نفت بینالملل تبدیل شد.
اگر کشورهای عضو اوپک را به دو گروه کم جمعیت (با درآمد سرانه بالا) و پرجمعیت (با درآمد سرانه پایین) تقسیم کنیم قطعا دسته دوم در نشست اخیر اوپک چانهزنی بالایی برای پایین آوردن سقف تولید اوپک به نمایش گذاشتند که البته این تلاش در سایه بیتفاوتی گروه اول، نتوانست گام موثری برداشته و درنتیجه سقف تولید روزانه 30 میلیون بشکه ای برای سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) دست نخورده باقی ماند.
اما در این بین کشوری هم بود که نه در طیف چانه زنان واقع شده بود و نه - بی تفاوت- مشیِ هرچه پیش آید خوش آید را دنبال میکرد. اعراب سرزمین حجاز در یکصد و شصت و ششمین جلسه اوپک، با تاکتیکهای خاصی به بازی آمدند و با کاهش عرضه مخالفت کردند و با تکیه بر جایگاه در خور اعتنایی که در این سازمان دارند، به بهانه عدم دخالت در سازوکار بازار نفت، حصول به هرگونه تعادل و پایداری را به آینده وا گذاشتند. این اما در حالی است که عربستان سعودی با در اختیار داشتن سهم بالایی از تولید اوپک بیشترین ضرر را از پایین بودن قیمت نفت متحمل میشود و اینکه چرا این کشور در این شرایط با کاهش عرضه مخالفت ورزیده بحثی است که بایستی بیشتر به آن پرداخت. بالطبع سعودیان با ذخایر ارزی بالا به هیچ عنوان نگران نقصان بودجه در کشورشان نیستند و این در حالیست که این کشور طی چند سال اخیر در کنار امارات و حتی عراق از تحریمهای بین المللی علیه ایران بیشترین بهره برداری را نموده و با تولیدِ حداکثری، به تعبیری سهمی از بازار ایران را به خود اختصاص داده است.
از تقابلهای تاریخی-سیاسی بین دو کشور که بگذریم، میتوان بخشی از دخالتهای غیر مستقیم عربستان در جریان مذاکرات وین را نیز در راستای نگرانی خاص این کشور از رفع تحریمها و بازگشت ایران به جایگاه قبلی اش دانست. از این رو بدبینانه نیست اگر بخواهیم گوشه ای از ریخت و پاشهای عربستان در پایین نگه داشتن قیمت نفت را در ادامه اهداف این کشور برای تسویه حساب سیاسی با ایران و انتفاع هرچه بیشتر اقتصادی در بلندمدت دانست.
عامل مهم دیگری که عربستان را در اتخاذ چنین تصمیمی مصمم تر نمود، موضع روسیه است که به عنوان بزرگترین تولیدکننده انرژی جهان اگرچه عضو اوپک به شمار نمیرود اما نفوذ شایان توجهی بر بازار نفت دنیا دارد. اینکه روسها قبلا اعلام کرده بودند که هیچ برنامه ای برای کاهش تولید نفت در راستای افزایش قیمتها ندارند، هراس عربستان را از اینکه روسیه، با تصاحب سهمِ کاهش یافته از تولیدات اوپک، معادلات بازار را به نفع خودش رقم بزند، بیشتر و بیشتر نمود.
از ایران و روسیه که بگذریم مهمترین تهدید اما جای دیگری بود: متحد قدیمی عربستان. ایالات متحده آمریکا با اتخاذ شیوههای غیر متداول در استخراج، فقط تولید نفت خود از پالمه سنگهای شیل را طی 6 سال اخیر با رشد خیره کننده 500 درصدی به 5/3 میلیون بشکه در روز رسانده و پیش بینیها نشان میدهد که بالا بودن قیمت نفت، ظرف 6 سال آینده آمریکا را جانشین عربستان در صدر فهرست تولیدکنندگان نفت دنیا قرار دهد و این موضوع به هیچ عنوان برای عربستان قابل هضم نیست. پاشنه آشیل تولید نفت در آمریکا بالا بودن قیمت تمام شده است که عربستان از این نقطه ضعف استفاده نموده و سعی دارد با ثابت نگه داشتن میزان عرضه در اوپک و کاهش قیمتها، به تدریج این رقیب بزرگ را از میدان به در کند. با ادامه روند فعلی شاهد خروج آمریکا از بازار عرضه نفت خواهیم بود و از آنسو تحریمها علیه روسیه نیز یک تحریک جدی برای قیمت این منبع مهم انرژی در سطح بینالملل به شمار میرود و این در حالیست که انرژی ارزان در شرایط فعلی، موجب افزایش رونق تولید در غرب شده و تقاضا برای انرژی را روز به روز افزایش خواهد داد.
همه اینها ابزارهای تاکتیکی عربستان برای حضور قدرتمندتر در این بازی خواهد بود که البته تن دادن به این روشها برای همه اعضای اوپک هم چندان بی دردسر نیست. پایین بودن قیمت نفت در میان مدت، رکود حاکم بر کشورهای صنعتی را به کشورهای صاحب نفت منتقل میکند و در این بین ایران که شرایط رکودی منحصر بفردی را پشت سر میگذارد، متحمل زیان فزاینده ای از پایین بودن قیمت خواهد شد. بنابراین اگرچه میتوان به آینده نفت خوش بین بود اما برای اینکه بتوان در تدوین استراتژیهای پیشِ رو نقش پررنگتری ایفا کرد، بایستی درکوتاه مدت برای تحکیم پل ارتباطی با عربستان تلاش نمود تا مانع تک رویهایِ تاکتیکی سعودیها در عرصه اقتصاد و سیاست شد و در قوام بخشی به این ایده چه فاکتوری موثرتر از حضور سیاستمدار بزرگ کشورکه عربها حساب خاصی رویش باز میکنند.
این قبول که محمدجوادظریف به عنوان یک دیپلمات کاربلد و برجسته و البته به عنوان وزیرامور خارجه جمهوری اسلامی ایران میتواند باب دیپلماسی با هرکشوری را بر مبنای عزّت و مصلحت کشور بگشاید اما در این مورد خاص، کاریزمای هاشمی رفسنجانی در میان اعراب، پتانسیل متفاوتی برای سرعت بخشی به مذاکره خواهد داشت. سایه انداختن عربستان بر مذاکرات وین نشان میدهد دولت حسن روحانی برای دستیابی به موفقیت کامل در عرصه بینالملل بایستی رویکرد متفاوتی به مناسبات بین دو کشور داشته باشد و در این بین قطعا باید روی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام حساب ویژهای باز کند.
حساسیت رسانههای دنیا به رفتار نمایندگان ایران و عربستان در اوپکِ یکصد و شصت و ششم نشان میدهد گشودن قفل رابطه میان ایران و عربستان میتواند آینده متفاوتی در بازار نفت رقم بزند و بررسی تاریخ معاصرِ روابط میان این دو کشور بیانگر این است که بیشک «آیت الله»، همواره کلیدی از این قفل در جیب دارد.
ابتکار:بحران سعودی ایران
«بحران سعودی ایران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم مهدی روزبهانی است که در آن میخوانید؛ایران و ایرانی برای پدر خوانده اعراب نگران کننده است و همین نگرانی باعث شده که هر جا پرونده ای از مسائل بینالمللی ایران گشوده میشود ردپایی از سعودی ها نیز دیده شود. نگرانی اعراب به حدی است که سعودالفیصل وزیر امور خارجه عربستان با طیاره شخصی خود به وین رفت تا بلکه در راه توافق جامع هسته ای ایران و 1+5 سنگ اندازی کند. لیست مشکلاتی که سعودی ها با ایران دارند و سعی میکنند با پولهای خود به رویارویی بپردازند؛ کم نیست. مذاکرات هسته ای، اجلاس اوپک، قیمت نفت و سایر مسائل منطقه که به نوعی نام ایران در آنها مطرح میشود( بحران های بحرین، سوریه، لبنان و یمن) از جمله مسائل بینالمللی اند که اعراب بر سر آنها با عزمی راسخ به مصاف ایران میآیند.
منافع استراتژیک دو کشور قدرتمند ایران و عربستان، آنها را به تقابل و رویارویی مستقیم در بسیاری از مسائل کشانده است و همین باعث شده که سران سعودی برنامه ریزی خود را در منطقه بر اساس رقابت با ایران شکل دهند. از این رو نقش آفرینی سعودی ها در حوزه منافع ایران بر همگان روشن شده است. بنابراین مسلم است که آنها از یک سو تلاش میکنند تا اعتبار و قدرت خود را افزایش دهند و از سوی دیگر از هر اقدامی که ایران را متضرر میکند و جلوی گسترش نفوذ ایرانی ها را میگیرد؛ فروگذار نمیکنند. مذاکرات هسته ای و اجلاس اخیر اوپک نشان داد که سعودی ها حاضرند برای رویارویی با ایران حتی هزینه بپردازند، هرچند که ممکن است تنها هدف آنها ایران نباشد. البته قبل از این هم هرگاه در منطقه بحرانی رخ میداد عربستان تلاش میکرد که از حضور و نقش آفرینی ایران جلوگیری کند. مثلا زمانی که ائتلاف بینالمللی ضدداعش شکل گرفت؛ سعودی ها کوشیدند تا مانع از نقش آفرینی ایران در حل این بحران شوند. بنابراین با توجه به چالش هایی که عربستان سعودی برای ایران در عرصه بینالمللی و منطقه ای ایجاد کرده است میتوان گفت که ایران با بحران دیپلماتیکی که سعودی ها طراح آن هستند مواجه شده است.
اما مسئله این نیست که عربستان دست به چه اقداماتی میزند بلکه مهم این است که ایران برای مهار بحران سعودی چه طرح و برنامه ای دارد و قرار است با چه منطقی آن را حل و فصل کند؟
دولت محمود احمدی نژاد منطق خاصی برای روابط ایران و عربستان نداشت و معمولا اقداماتی دفعی انجام میداد که نه تنها منفعتی برای ایران نداشت بلکه آینده روابط را بیشتر تیره و تار میکرد. مثلا زمانی که ولیعهد عربستان درگذشت عده ای به ظاهر خود سر، در اطراف سفارت این کشور در تهران شیرینی توزیع کردند. این اقدام به حدی نامتعارف بود که واکنش های داخلی را هم برانگیخت. آیت الله جوادی آملی در واکنش به این اقدام گفت که وقتی مقابل سفارت عربستان در تهران به خاطر مرگ ولیعهد این کشور شیرینی توزیع میشود؛ نباید انتظار داشت ریاض برای حجاج ایرانی فرش قرمز پهن کند.
اما با روی کار آمدن دولت روحانی رویه ای متفاوت در پیش گرفته شد و با توصیه و اجماع نظر بسیاری از کارشناسان، تعامل دوسویه درعین رقابت به عنوان گام اول دستگاه سیاست خارجی ایران مطرح گردید. نظر به اینکه منافع ایران و عربستان در منطقه بعضا به یکدیگر گره میخورد انتظار میرود که تعامل سازنده در روابط با عربستان مد نظر باشد چرا که بازی برد – برد میتواند منافع بیشتری نسبت به رقابت تخریبی برای دو کشور داشته باشد. با انتشار خبر سفر ظریف به عربستان این امید شکل گرفت که اختلافات کاهش پیدا میکند و دوکشور برای حل مشکلات پای میز مذاکره مینشینند و در نتیجه قدرت ایران و عربستان چتر سنگینی در منطقه باز میکند که امکان نقش آفرینی بازیگران خارجی را بسیار کم خواهد کرد. اما اتفاقات یک ماه گذشته و انجام نشدن این سفر به فرضیه بحران سعودی قوت بخشیده است. حالا پیشنهادات داخلی مبنی بر میانجی گری هاشمی رفسنجانی، که روابط حسنه اش با سران کشورهای اسلامی با مشهور است؛ نشان میدهد که به نوعی ظرفیت های دیپلماتیک در حل این بحران کاهش یافته است و دو کشور نیاز دارند تا از ظرفیت دیپلماسی عمومی و خارج از چارچوب دولت برای حل اختلافات بهره گیرند.
اما نکته این جاست که در دستگاه سیاست خارجی ایران تعیین چارچوب برای ارتباط با عربستان سعودی با موانعی رو به رو است. افراطیون دو طرف اختلافات مذهبی را به عنوان یک مانع مهم در گسترش تعامل میان ایران و عربستان درنظر میگیرند. این در حالی است که منافع استراتژیک اقتضائات دیگری دارد. از این رو اولین نیاز، برقراری توازن میان این دو جهت در سیاست خارجی ایران است. بنابراین مادامی که ایران طرح بلند مدتی برای تعامل با عربستان، که در حال حاضر بحران سعودی را برای ایران به همراه آورده است، نداشته باشد؛ این بحران گسترش پیدا خواهد کرد.
دنیای اقتصاد:دخالت در بازار ارز؛ آری یا نه؟
«دخالت در بازار ارز؛ آری یا نه؟»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم حمید زمانزاده است که در آن میخوانید؛طی یک هفته اخیر بازار ارز با نوسانات رو به بالا مواجه شده و ارزش هر دلار از 3250 تومان به مرز 3500 تومان نیز نزدیک شد. در واقع، ریال بیش از هفت درصد از ارزش خود در برابر ارزهای عمده را طی چند روز از دست داد. این نوسان رو به بالا در حالی رخ داده است که نرخ دلار طی دو ماه گذشته در محدوده 3250 تومان با ثبات و آرامش نسبی همراه بود. اکنون سوال این است که عوامل این افزایش نرخ ارز در شرایط فعلی چه بوده است؟ آیا افزایش نرخ ارز در کوتاهمدت ادامه خواهد یافت؟ و در نهایت واکنش سیاستگذار ارزی به این نوسانات چه باید باشد؟ احتمالا بسیاری از نگاهها در بازار ارز، به سوی تمدید مذاکرات هستهای است و بسیاری از فعالان بازار آن را عامل اصلی نوسانات رو به بالای اخیر نرخ ارز میدانند.
سوال این است که تمدید مذاکرات هستهای، چه پیامی برای بازار ارز داشت؟ با تمدید توافق موقت ژنو، محدودیتهای طرف عرضه بازار ارز اعم از تحریم صادرات نفت، تحریم بانکی و تحریم مبادلات مالی، به مانند یک سال گذشته، طی هفت ماه آتی ادامه خواهد یافت و البته با افزایش مواجه نخواهد شد. تمدید مذاکرات هستهای البته در شرایطی روی داد که اگرچه دوره 7 ماهه تمدید مذاکرات تا حدی بر خلاف انتظارات بود، اما اصل تمدید مذاکرات چندان دور از انتظار نبود. تمدید توافق ژنو در چنین شرایطی اگرچه سناریوی کاهش نرخ ارز را منتفی ساخت، اما افزایش قابل توجه نرخ ارز در کوتاهمدت را نیز منتفی کرد. واکنش بازار ارز طی چند روز پس از تمدید مذاکرات نیز به خوبی گویای این موضوع بود که تمدید توافق موقت ژنو، رویدادی نبود که بتواند اثر کوتاهمدت قابل ملاحظهای در بازار ارز بر جای گذارد؛ بنابراین اثر بسیار کوتاهمدت تمدید مذاکرات، افزایش محدود نرخ ارز در حدود دو درصد بود که البته اتفاق افتاد و در عین حال آرامش بازار ارز حفظ شد.
اما آنچه موجب شد نوسانات و افزایش نرخها در بازار ارز پررنگتر شود، نه مذاکرات هستهای؛ بلکه آثار روانی ناشی از مذاکرات اوپک بود. اجلاس اوپک در شرایطی برگزار شد که طی دو ماه گذشته، بازار جهانی نفت، کاهش حدود 25 درصدی قیمت را تجربه کرده بود و این احتمال وجود داشت که اوپک با کاهش سقف تولید، از کاهش بیشتر قیمت نفت جلوگیری کند، اما عدم دستیابی به هدف کاهش سقف تولید اوپک در سایه کارشکنیهای عربستان، پیام مهمی را به بازار جهانی نفت فرستاد و آن اینکه اوپک در شرایط فعلی نقش خود را در رهبری بازار نفت از دست داده است. در نتیجه واکنش بازار نفت، سقوط حدود 10 درصدی قیمت نفت تنها در دو روز بود. به این ترتیب اگرچه ظرفیت فعلی صادرات نفت ایران در سایه تمدید توافق ژنو حفظ میشود، اما سقوط 10 درصدی قیمت نفت طی دو روز که با محاسبه نزول 25 درصدی آن در ماههای گذشته، کاهش 35 درصدی قیمت نفت را رقم زد، به معنای کاهش شدید درآمدهای ارزی حاصل از نفت خواهد بود. بنابراین تحولات بازار نفت، پیام روشنی برای بازار ارز داشت و اثر روانی خود را برجا گذاشت. همانطور که در سایه سقوط قیمت نفت، روبل روسیه حدود 4 درصد از ارزش خود را در برابر ارزهای عمده از دست داد، بازار ارز ایران نیز از پیام بازار جهانی نفت در امان نماند و در روزهای شنبه و یکشنبه ریال حدود 5 درصد تضعیف شد.
اما اکنون سوال این است که آیا افزایش نرخ ارز در کوتاهمدت ادامه خواهد یافت؟ تمدید توافق ژنو اگرچه انتظارات بازار ارز را رو به بالا تعدیل کرد، اما در مجموع در کوتاهمدت لطمهای به ثبات شرایط بنیادی بازار ارز نخواهد زد. کاهش قیمت نفت نیز اگرچه اثر واقعی قابل ملاحظهای بر درآمدهای ارزی اقتصاد ایران دارد، اما اثر واقعی قابل ملاحظهای بر شرایط بنیادی عرضه بازار ارز ایران ندارد؛ چراکه در شرایط فعلی مساله اصلی، میزان دسترسی ایران به منابع ارزی حاصل از نفت است و نه میزان درآمد حاصل از فروش نفت. با وجود تحریمها، ذخایر ارزی ایران همچنان در حال انباشت بوده و اقتصاد ایران از ذخایر ارزی پر و پیمانی برخوردار است. در این میان کاهش قیمت نفت، تنها سرعت انباشت ذخایر را کند میکند و عملا اثری بر عرضه بازار ارز نخواهد داشت، مگر آنکه قیمتهای نفت در میانمدت در سطوح پایین باقی بماند؛ در این صورت، کاهش درآمد نفت به مرور اثر منفی خود را بر عرضه بازار ارز خواهد گذاشت؛ بنابراین به نظر میرسد افزایش اخیر نرخ ارز عمدتا ناشی از اثرات روانی سقوط قیمت نفت بوده است و شرایط بنیادی بازار ارز این نوسانات را پشتیبانی نخواهد کرد. در مجموع بهنظر میرسد در صورت تداوم شرایط فعلی و عدم بروز تحولات مهم دیگر، نوسانات رو به بالای بازار ارز در همین سطوح متوقف شده و حتی با تعدیل رو به پایین نیز مواجه شود.
اما واکنش سیاستگذار ارزی به این نوسانات چه باید باشد؟ اگر تغییر نرخ ارز ناشی از تغییر شرایط بنیادی بازار ارز باشد، قاعدتا سیاستگذار ارزی باید از مقابله با آن خودداری کند، اما با توجه به اینکه در حال حاضر شرایط بنیادی بازار ارز از ثبات برخوردار بوده و نوسانات اخیر بازار ارز عمدتا ناشی از انتظارات و عوامل روانی کوتاهمدت است، بهنظر میرسد افزایش مداخلات کوتاهمدت سیاستگذار ارزی در راستای کاهش نوسانات بازار ارز مفید باشد. البته این موضوع نافی این امر نیست که نرخ ارز در عین حفظ ثبات و آرامش بازار ارز، در مسیر افزایش محدود و هموار طی دوره 7 ماهه تمدید مذاکرات مطابق با شرایط بنیادی بازار قرار گیرد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد