طبیب قلوب ما

شهید مطهری در وصف پیامبر اسلام از زبان امیرالمومنین می‌نویسد:
کد خبر: ۷۵۶۴۰۷
طبیب قلوب ما

علی(ع) جمله‏​ای درباره پیغمبر اکرم دارد که در نهج‌البلاغه است و سیره پیغمبر را در یک قسمت بیان می‏​کند. می‏​فرماید: «طبیبٌ» پیغمبر پزشکی بود برای مردم. البته معلوم است که مقصود پزشک بدن نیست که مثلا برای مردم نسخه گل‌گاوزبان می‏​داد، بلکه مقصود پزشک روان و پزشک اجتماع است. «طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ». در اولین تشبیه که او را به طبیب تشبیه می‏​کند، می‏​خواهد بگوید روش پیغمبر روش یک طبیب معالج با بیماران خودش بود. یک طبیب معالج با بیمار چگونه رفتار می‏​کند؟ ازجمله خصوصیات طبیب معالج نسبت به بیمار، ترحم به حال بیمار است کما این‌که خود علی علیه‌السلام در نهج‌البلاغه (خطبه 140) می‏​فرماید: وَ انَّما یَنْبَغی لِاهْلِ الْعِصْمَةِ وَ الْمَصْنوعِ الَیْهِمْ فِی السَّلامَةِ انْ یَرْحَموا اهْلَ الذُّنوبِ وَ الْمَعْصِیَةِ. یعنی: اشخاصی که خدا به آنها توفیق داده که پاک مانده‏اند، باید به بیماران معصیت ترحم کنند.

گنهکاران لایق ترحم‏اند. یعنی چه؟ آیا چون لایق ترحم‏اند پس چیزی به آنها نگوییم؟ یا نه، اگر مریض لایق ترحم است یعنی فحشش نده و بی‏تفاوت هم نباش، معالجه​‏اش کن. پیغمبر اکرم روشش روش یک طبیب معالج بود. ولی می‏​فرماید: طبیب هم با طبیب فرق می‏​کند. ما طبیب ثابت داریم و طبیب سیّار. یک طبیب، محکمه‏​ای باز کرده، تابلویش را هم نصب کرده و در مطب خودش نشسته، هرکس آمد به او مراجعه کرد که مرا معالجه کن، به او نسخه می‏​دهد، کسی مراجعه نکرد به او کاری ندارد. ولی یک طبیب، طبیب سیار است، قانع نیست به این‌که مریض‌ها به او مراجعه کنند، او به مریض‌ها مراجعه می​‏کند و سراغ آنها می‏رود. پیغمبر سراغ مریض‌های اخلاقی و معنوی می‏رفت. در تمام دوران زندگی‏​اش کارش این بود.

مسافرتش به طائف برای چه بود؟ اساسا در مسجد‌الحرام که سراغ این و آن می‏​رفت، قرآن می‏​خواند، این را جلب می‏​کرد، آن را دعوت می‏​کرد برای چه بود؟ در ایام ماه‌های حرام که مصونیتی پیدا می‏​کرد و قبایل عرب می‏​آمدند برای این‌که اعمال حج را به همان ترتیب بت پرستانه خودشان انجام بدهند، وقتی در عرفات و منا و بخصوص در عرفات جمع می‏​شدند، پیغمبر از فرصت استفاده می‏​کرد و به میان آنها می‏رفت. ابولهب هم از پشت سر می​‏آمد و هی می‏گفت: حرف این را گوش نکنید، پسر برادر خودم است، من می‏دانم که این دروغگوست ـ العیاذبالله ـ این دیوانه است، اینچنین است، اینچنان است. ولی او به کار خود ادامه می​‏داد. این برای چه بود؟ می​فرماید: پیغمبر روشش روش طبیب بود ولی طبیب سیار نه طبیب ثابت که فقط بنشیند که هرکس آمد از ما پرسید ما جواب می‏​دهیم، هرکس نپرسید دیگر ما مسئولیتی نداریم. نه، او مسئولیت خودش را بالاتر از این حرف‌ها می‏​دانست. در روایات ما هست که عیسای مسیح (علیه‌السلام) را دیدند که از خانه یک زن بدکاره بیرون آمد. مریدها تعجب کردند: یا روح‌الله! تو اینجا چکار می‏​کردی؟ گفت: طبیب به خانه مریض می​‏رود. خیلی حرف است!

«طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ احْکَمَ مَراهِمَهُ وَ احْمی‏ مَواسِمَهُ» (نهج‌البلاغه، خطبه 107)‌

نسبیت متدها و سیره‏​ها را علی (علیه‌السلام) این‌گونه ذکر می‏​کند. آیا پیغمبر با مردم با نرمش رفتار می‏​کرد یا با خشونت؟ با ملاطفت و مهربانی عمل می‏کرد یا با خشونت و اعمال زور؟ علی(ع) می‏گوید: هر دو، ولی جای هر کدام را می‏​شناخت. هم مرهم داشت هم میسم. این تعبیر خود امیرالمومنین است: در یک دستش مرهم بود و در دست دیگرش میسم. وقتی می‏​خواهند زخمی را با یک دوا نرم نرم معالجه کنند، روی آن مرهم می‏گذارند. میسم یعنی آلت جراحی، آلت داغ کردن. در یک دست مرهم داشت، در دست دیگر میسم. آنجا که با مرهم می​‏شد معالجه کند معالجه می‏کرد ولی جاهایی که مرهم کارگر نبود، دیگر سکوت نمی‏​کرد که بسیار خوب، حال که مرهم​مان کارگر نیست، پس بگذاریم به حال خودش باشد. اگر یک عضو فاسد را دیگر با مرهم نمی‏​شود معالجه کرد، باید داغش کرد و با این وسیله معالجه نمود، با جراحی باید قطعش کرد، برید و دور انداخت. پس در جایی اعمال زور، در جای دیگر نرمش و ملاطفت. هرکدام را در جای خودش به کار می‏​برد.

(مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج16، صص 83 ـ 85)‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها