آخرین دعوت، دلنوازان، زنبابا، مهرمادری خوشنشینها، سه پنج دو، زمانه، آوای باران و دردسرهای عظیم از جمله آثاری است که برای تلویزیون نوشته است. بسیاری از سریالهای او یا حاصل همکاریاش با علیرضا کاظمیپور به عنوان نویسنده است یا توسط حسین سهیلیزاده کارگردانی شده است. جلالی و سهیلیزاده تاکنون در نزدیک به ده سریال همکاری داشتهاند و از این بابت شاید رکوردی به نام خود ثبت کرده باشند. سعید جلالی از نویسندگانی است که به ملودرام بیشتر از نوشتن سریالهای طنز علاقه دارد و البته در نگارش ملودرام موفقتر است، اما این علاقه و توانایی سبب نمیشود سراغ آثار طنز نرود و خودش را محک نزند، بخصوص امسال که فیلمنامه دو سریال طنز پیاپی را نوشته است؛ یکی دردسرهای عظیم و دیگری همین سریال آخرین بازی که این شبها ساعت 23 از شبکه پنج به نمایش در میآید.
گویی برای نگارش طرح و فیلمنامه سریال آخرین بازی تعدادی افراد مطرح فوتبال کشورمان مانند علی دایی، علی پروین و کفاشیان در اتاق فکر این سریال حضور داشتند و به شما ایده دادهاند. درست است؟
بله، اما همکاری این افراد در اتاق فکر برنامه به این مفهوم نیست که همه افراد دورهم بنشینند و درباره سریال صحبت کنند و نظر بدهند. دوستان هر کدام به صورت مجزا به دفتر میآمدند و پاسخ آنها به برخی سوالات تصویربرداری میشد و البته اطلاعاتی در اختیارمان میگذاشتند که در روند نگارش فیلمنامه از این اطلاعات استفاده میکردیم.
اما فقط در یکی دو قسمت اول صحبتهای این افراد پخش شد.
بله. قصد داشتیم پیش از شروع هر قسمت نظرات این افراد درباره موضوعات مختلف که در سریال به آنها پرداخته میشود را به نمایش بگذاریم. این بخش به صورت سوال و جواب کوتاه طراحی شده بود. این شیوه کمک میکرد مفاهیم و موضوعات مورد بحث سریال بهتر تشریح شوند و مخاطب بداند قرار است درباره چه چیزی حرف بزنیم و در واقع به مباحث ما سندیت میداد، اما بعد از چند قسمت دیگر به خواست تلویزیون حذف شد، اما من از دلیل و جزئیات این امر اطلاعی ندارم.
اطلاعاتی که این افراد به شما دادند بر خط اصلی داستان هم تاثیر داشت؟
طبیعی است تلاش ما این بوده که روند قصه از همان ابتدا واقعی باشد. اطلاعاتی که ارائه میکنیم، اتفاق افتاده باشد و تصویر درستتری از آنچه در فوتبال کشورمان رخ میدهد، ارائه کنیم. از اطلاعات این دوستان استفاده کردیم، اما روند قصه تغییر نکرده است، چون این روند قبل از نگارش فیلمنامه و از ابتدا طراحی شده بود و میدانستیم ماجرا از کجا شروع میشود و به کجا میرسد. شاید تغییراتی در زمان نگارش فیلمنامه صورت گرفته باشد، اما این تغییرات بر مسیر داستان تاثیر نداشته است.
در این سریال مخاطب شما کیست؟ علاقهمندان به فوتبال یا خانوادهها؟
سعی کردیم همه طیفها را مد نظر داشته باشیم. در واقع یک سریال فوتبالی ساختیم که مباحث خانوادگی هم در آن گنجانده شده تا جوابگوی همه مخاطبان باشد. قصه را طوری طراحی کردیم که مخاطب دوست داشته باشد و حتی اگر خیلی هم علاقهمند به فوتبال نباشد ماجراهای سریال را پیگیری کند. نمیخواستیم فقط فوتبالیها را مد نظر قرار بدهیم یا طیف خاصی از مخاطبان را داشته باشیم که به مرور دچار ریزش بشویم.
شیوه کارگردانی سهیلیزاده از این سریال، یک کمدی فانتزی ساخته است. این شیوه در زمان نگارش هم مطرح بود و شما بر اساس این شیوه مینوشتید یا بعد از نگارش به این شیوه کارگردانی شد.
فیلمنامه با نگاه فانتزی نوشته نشده است. اصلا من فانتزینویس نیستم. فیلمنامه آخرین بازی، کاملا واقعگرایانه، اما با نگاه طنز نوشته شده است. شیوه کارگردانی هم به نظر کارگردان مربوط است و جنس کارگردانی ایشان.
به نظر میرسد بالاخره بعد از کلی مقاومت به طنزنویسی علاقهمند شدید؟ اول دردسرهای عظیم و بعد هم این سریال. بالاخره دارند شما را به وادی نویسندگان طنز میکشانند.
توفیق اجباری است، من هنوز به ملودرام خیلی علاقهمندم ضمن اینکه طنز هم یکی از ژانرهای نمایشی است و من دوست دارم آن را امتحان کنم و انجام بدهم، اما این بدان معنی نیست که بخواهم همیشه فیلمنامه طنز بنویسم. ترجیح میدهم ملودرام بنویسم و قرار نیست برای همیشه به یک نویسنده فیلمنامههای طنز بدل شوم.
در این سریال در مقایسه با کارهای دیگرتان با مادرها خیلی شوخی کردید. مادر نسترن و قباد رفتارهایی دارند که گویی واکنشهای مشترک بین بیشتر مادرها را به طنز کشیدهاید.
به نظرم شخصیتهای دوست داشتنیای از آب درآمدند، اما در مادرهای این سریال رفتارها و واکنشهای آشنا میبینم؛ رفتارهایی که همه مادرها آن را بروز میدهند مثلا مشکلاتی که میان همه مادرها و فرزندانشان وجود دارد. به نظرم اشاره به این نکات کمک میکند که هم شخصیتها واقعیتر باشند هم فضای کلی سریال.
در واقع شوخیهایی که با مادرها کردهاید کمی پررنگتر از شوخیهایی است که با دیگر اعضای خانواده داشتهاید. به نظر میرسد خیلی ویژه با آنها شوخی و برخی واکنشهای آنها را هجو کردهاید.
نه این شوخیها با تاکید و نگاه متفاوت نوشته نشده است. شاید بازیگرانی که نقش مادرها را به عهده داشتهاند، خوب بازی کردهاند. من برای همه شخصیتها تقریبا به یک اندازه شوخی نوشتهام و اگر شوخی با مادران به چشم آمده میتواند به خوب بودن جنس این شوخیها یا شاید هم به کارگردانی مربوط باشد، چون من تفاوتی بین شخصیتها قائل نشدهام، مثلا برای پدر قباد هم موقعیتهای زیادی طراحی کردم. تنها چیزی که به صورت ویژه و خاص درباره مادران مد نظرم بوده، احترام به آنها بوده است. من همیشه برای مادرها احترام قائل بوده و هستم و در همه کارها این احترام حفظ شده است؛ حتی در آثار طنز.
این بار با خودتان و آقای سهیلیزاده و سیاوش خیرابی هم شوخی کردهاید. جریان این شوخیها چیست؟
راستش را بخواهید این کارها، شیطنتهای گروه تولید است. من با خودم شوخی نکرده بودم؛ در دیالوگهایی که به آنها اشاره میکنید اسمهای دیگری نوشته بودم، ولی بازیگر دراین صحنه اسم مرا یا اسم کارگردان را جایگزین اسامی نوشته شده کرد، البته فضایی که من نوشته بودم و جنس دیالوگها همانی است که نوشته بودم و در سریال دیدیم. فقط دوستان تصمیم گرفتند سر صحنه اسامی را عوض و با من و آقای سهیلیزاده شوخی کنند.
شما اسم چه کسانی را در فیلمنامه نوشته بودید؟
به خاطر ندارم، اما قطعا یا اسامی افرادی سرشناستر از خودم بوده یا شاید هم اسمهای ساختگی، اما خب دوستان تصمیم گرفتند سر به سرم بگذارند یا شاید هم اصلا قضیه سر به سر گذاشتن نبوده و میخواستند جذابتر بشود.
شما اهل فوتبال هستید؟
میشود گفت هستم. شاید همه مسابقات فوتبال را تماشا نکنم، اما کارهای مهم را پیگیری میکنم. اگر فرصت باشد بازیهای تیم ملی یا تیمهای مورد علاقهام را نگاه میکنم و تا حدی اطلاعات فوتبالی دارم که البته خیلی تخصصی نیست.
مثلا میدانید فلان بازیکن فصل قبل در چه تیمی بوده؟ از جابهجاییها و اتفاقات باشگاهها مطلع هستید؟
در مورد همه بازیکنها و مربیان و داوران چنین اطلاعاتی ندارم، اما درباره افراد مطرحتر چیزهایی میدانم و معمولا برنامه «نود» را دنبال میکنم.
شاید خیلی از جزئیات آگاه نباشم و همه را نشناسم و به اندازه یک کارشناس یا متخصص حوزه فوتبال اطلاعات نداشته باشم، ولی اتفاقاتی را که برای نوشتن به دردم بخورد دنبال میکنم. در این سریال به مسائل کلان باشگاهها هم توجه میشود و در این باره نه تنها از اطلاعات خودم بلکه از اخبار مطبوعات و رسانهها هم استفاده کردهام که ماجراها به واقعیت نزدیکتر شود.
فکر کنم باید رکورد همکاری شما و آقای سهیلیزاده به ثبت برسد!
بله آنقدر تعداد کارهای مشترک ما زیاد بوده که گاهی تعدادش از دستم در میرود. خوشبختانه این همکاری باعث شده خیلی به لحاظ فکری و حسی به هم نزدیک باشیم و مشکلی ایجاد نشود بخصوص که در این سریال نگارش فیلمنامه همزمان با تصویربرداری انجام میشد. اگر گاهی در مواردی مسالهای در فیلمنامه وجود داشت مثلا چیزی باعث میشد تداوم صحنه لطمه بخورد حتما به من اطلاع میدادند و با هم هماهنگ میشدیم یا اگر احیانا تغییر کوچکی در متن اعمال میکردند حتما مرا هم در جریان قرار میدادند. وفاداری به فیلمنامه از جمله مواردی است که آقای سهیلیزاده بسیار به آن اعتقاد دارد و به کار نویسنده احترام میگذارد.
شما هم مثل آقای سهیلیزاده معتقدید سریال آخرین بازی ادامه سریال سه، پنج، دو نیست؟
بله به نظر من هم ادامه آن نیست. چیزی که باعث میشود برخی مثل شما این طور فکر کنند، وجود شخصیت سیاوش رستمی در هر دو سریال است. در واقع ما این شخصیت را از سریال قبلی امانت گرفتهایم. این شخصیت طراحی و نوشته و خلق شده بود، بنابراین آن آشنا را به سریال آخرین بازی آوردیم تا ادامه قصه او را برای مخاطب تعریف کنیم. از لحاظ ساختار و قصه، هیچ شباهتی بین آخرین بازی و سریال سه، پنج، دو وجود ندارد.
ما هیچ قصهای را از آن سریال به این سریال نیاوردهایم که این بشود ادامه آن یکی. ادامه دادن، یعنی قصه یک سریال ناتمام مانده باشد و در سریال بعدی ادامه پیدا کند و همینطور که میبینید چنین اتفاقی در مورد سه، پنج، دو و آخرین بازی رخ نداده است.
آذر مهاجر / گروه رادیو و تلویزیون
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد