نگرانی در چهره اهالی محل و افراد حاضر در صحنه موج میزد. در بررسیهای اولیه مشخص شد قربانیان اعضای خانواده مرد سالمندی هستند که اوایل همان سال توسط یک نفر با شلیک گلوله جلوی منزلش به قتل رسیده و قاتلش 72 ساعت بعد دستگیر شده بود. خودم به آن پرونده رسیدگی کرده بودم، به همین خاطر اعضای خانواده مقتول را میشناختم. بالاخره با صحبت با بزرگان فامیل، آنها را از صحنه خارج کردم. فکر میکردم چون پرونده پدر خانواده را به نتیجه رساندم، خاطره خوبی از آشنایی گذشته دارند، اما برادر مقتول به سویم حملهور شد و مرا زیر مشت و لگد گرفت. او هرچه فحش بلد بود، نثار من و همکارانم کرد. مانده بودم چه کار کنم، اما از همکارانم خواستم چیزی نگویند. آنها میگفتند اگر برادران قاتل را در پرونده قبلی دستگیر کرده بودی، آنها جرات ارتکاب این جنایت را نداشتند.
به هر حال صحنه را بررسی کردیم. در ورودی داخل ساختمان، اجساد خونآلوده اعضای خانواده سه نفری دیده میشد؛ ابتدا جسد زن خانواده، بیست و پنج ساله با مانتو و روسری بود که در جلوی در ورودی هال به حالت طاقباز افتاده و آثار اصابت گلوله به ناحیه گردن و سر او مشهود بود. در گوشه دیگر هال روی مبل راحتی، جسد مرد خانواده بیست و پنج ساله که آن هم مورد اصابت سه تیر قرار گرفته بود، خونآلود با لباس راحتی و بالاخره در قسمت دیگری از هال، جسد خونین کودک خردسالی که بیشتر از دو سال نداشت و حکایت از عمق جنایت داشته و دل هر فردی را متاثر میکرد، در حال بازی با اسباببازیهایش هدف اصابت یک تیر از پشت قفسه سینه قرار گرفته بود.
با انتقال اجساد به سالن تشریح، خانواده قربانیان از محل تخلیه شدند و صحنه دوباره مورد بررسی قرار گرفت که دو عدد پوکه جنایی سلاح کمری از زیر مبلمان خانه کشف شد. با توجه به شلیک هفت گلوله کارآگاهان متوجه شدند قاتل یا قاتلان پوکهها را ازمحل قتل خارج کردهاند و این دو پوکه به علت افتادن زیر مبل در صحنه باقی مانده بود.
با بررسی درهای ورودی خانه متوجه شدیم که آنها سالم است و احتمالا از سوی اعضای خانواده باز شده و قاتل یا قاتلان با آنها آشنا بودند. ساعت 2 بامداد بررسی صحنه به پایان رسید و تحقیقات از اهالی آغاز شد. آنها در تحقیقات مدعی شدند خودروی پدر خانواده از ساعت 13 جلوی خانه پارک بود. اعضای خانواده هم مدعی شدند تا ساعت 15 با مقتولان در ارتباط بوده و از ساعت 16 پاسخگوی تلفنها نبودهاند. با این سرنخها به نظر میرسید زمان قتل بین ساعت 15 تا 16 بوده است.
بررسیهای ما نشان میداد با پادرمیانی ریشسفیدان، همه فرزندان مرد سالمند راضی به رضایت شده بودند، اما مرد جوان که امروز به قتل رسیده بود، خواهان قصاص بود. از سوی دیگر خانواده قاتل طی روزهای اخیر خانواده مقتول را برای کسب رضایت تهدید کرده بودند.
با توجه به اینکه تهدیدها در روزهای پایانی منتهی به جنایت اخیر به اوج خود رسیده بود، فرضیه اول وقوع قتل از سوی بستگان قاتل پدر بود. به همین دلیل خانههای بستگان قاتل مرد سالمند بازرسی شد و 11 نفر از آنها دستگیر شدند.
در تحقیقات شبانهروزی، هرچند آنها به تهدید اعضای خانواده مقتول اعتراف کردند، اما از وقوع قتل اظهار بیاطلاعی کردند. با بررسی بیشتر متوجه صحت حرفهای آنها شدیم. همچنین مشخص شد مقتولان در را روی افراد ناشناس باز نمیکردند.
فرضیه دیگر، وقوع قتل از سوی یک فرد آشنا بود و با توجه به اینکه بجز زن خانواده بقیه لباس راحتی بر تن داشتند، بار دیگر به سراغ خانواده مقتولان رفتم. آنها مدعی شدند عروسشان هنگام حضور فامیل درجه یک و 2، روسری بر سر نمیکرد. با به دست آمدن این سرنخ، احتمال دادیم قتل از سوی فامیل دور رخ داده باشد.
با بررسی بیشتر فهمیدم یکی از فامیلهای خانواده به خانه آنها رفت و آمد داشته که عروس خانواده قبل از قتل موضوع را به مادرشوهرش گفته است. با دستیابی به این اطلاعات محل کار این فرد شناسایی شد و صاحبکار او مدعی شد مرد مظنون ساعت 13 روز حادثه از محل کارش در یک شرکت تریلیسازی مرخصی ساعتی گرفته و محل کارش را ترک کرده و بعد از چهار روز به سر کارش برگشته است.
صاحبکار مظنون به قتل مدعی شد او وضع مالی خوبی نداشت، اما بعد از آمدن از مرخصی، وضع مالی خوبی پیدا کرده، حتی صاحبخانه او مدعی شد او چند ماه کرایه خانه بدهکار بوده، اما یکباره علاوه بر پرداخت چهار ماه اجاره عقبافتاده، اجاره یک ماه را نیز پیش پیش داده و وسایل خانه را نیز نو کرده است.
با کشف این سرنخها با حکم قضایی مرد و زن مظنون به قتل را دستگیر کردیم. در بازرسی از خانه آنها دفترچه بانکی زن خانواده کشف شد که 620 هزار تومان در آن پول بود، اما موضوع جالب، واریز 600 هزار تومان به حساب، چند روز پس از وقوع قتل بود.
آنها را برای بازجویی آوردم و با مستندات پرونده اتهام قتل را تفهیم کردم که مرد خانواده یکباره خیس عرق شد و به سکوت فرورفت، اما ساعتی بعد لب به اعتراف گشود و گفت: زن جوان، دخترعموی باجناقم بود و زندگی مرفهی داشتند و در مهمانیها ما را برای نداری و فقر مال مورد تمسخر قرار میدادند؛ به همین دلیل تصمیم به قتل آنان گرفتیم و چون اطلاع داشتیم آنها با خانودهای اختلاف دارند و از سوی آنها تهدید میشوند، زمان را برای اجرای نقشه مناسب دیدم. بعد از صرف ناهار و برداشتن اسلحه کمری که مجهز به صدا خفهکن بود، برای اجرای نقشه با همسرم به خانه آنها رفتیم. بعد از چند دقیقه صحبت کردن وانمود کردیم دنبال اجاره خانه هستیم. زن خانواده برای آماده کردن چای به آشپزخانه در طبقه زیرین ساختمان رفت. همسرم نیز به دنبال او به پایین رفت. فرصت را مناسب دیدم.
به بهانه درآوردن کت از جای خود بلند شدم و به سمت مرد صاحبخانه سه گلوله شلیک کردم و او را به قتل رساندم.
کودک خردسال که مشغول بازی کودکانه بود، با مشاهده پیکر خونین پدرش شروع به گریه و زاری کرد که بلافاصله از پشت او را نیز مورد اصابت یک تیر قرار دادم. او نیز در دم جان سپرد.
برای اینکه مادرش هنگام ورود به داخل هال ساختمان جسد کودکش را نبیند، جسد او را به گوشه دیگر هال کشیده و رها کردم. سپس به طرف درورودی رفته و در کمین زن خانه ماندم. او که متوجه صدا شده بود، سراسیمه به داخل هال آمد که در قسمت ورودی ساختمان، او را نیز با شلیک دو گلوله به قتل رساندم.
با کمک همسرم جسد او را به داخل هال کشیده و سپس شروع به تفتیش خانه کردیم و برای این که ردی از خود به جا نگذاریم، پوکهها را برداشتیم. از خانه مقتولان مبلغ 250 هزار تومان وجه نقد، یک قبضه اسلحه کمری، یک دستگاه گوشی تلفن همراه، مقداری طلاجات، حتی دستبند بچگانهای که در مچ دست کودک بود سرقت کردیم. سپس با بستن درهای خانه به طرف خانه خود رفتیم. به محض حضور در منزلمان، موضوع را به صورت تلفنی به باجناقم اطلاع دادم. او نیز بسرعت به خانه ما آمد.
برای این که شاهدی در آینده، برای حضور خودم در جای دیگر داشته باشم، به شهرستان میاندوآب رفتم و با فردی که از او 30 هزار تومان طلب داشتم، ملاقات کردم و سپس به ارومیه برگشتم. طلاهای سرقتی را بعد از چند روز همسرم به اتفاق باجناقم در شهرستان مهاباد به فروش رساندند.
خیلی خوشحالم که این پرونده هولناک کشف شد، اما هیچگاه صحنه این جنایت بخصوص چهره کودک معصوم را فراموش نکردم.
براساس خاطرهای از سرهنگ کارآگاه سوم سامان غنیزاده
تنظیم: مجید غمخوار
تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد