سلطانی در ساخت ملودرامهای خانوادگی هم یدی طولانی دارد؛ نشانههایش هم ستایش، سالهای برف و بنفشه، رسم عاشقی، شکرانه و این آخری سر به راه. او حتی توانسته یک ملودرام خانوادگی ـ اجتماعی را در بستر مقطعی تاریخی روایت کند و کار شسته رفتهای را در پایان تحویل دهد؛ مثالهایش هم پس از باران و خانهای در تاریکی.
سلطانی در تازهترین اثرش ماجرای جوانی خرده خلافکار را دستمایه ساخت یک سریال مناسبتی قرار داد و «سر به راه» را برای ایام فراغت و تعطیلی نوروزی ساخت. شهاب با بازی سیاوش خیرابی نه یک خلافکار که جوانی است کله شق و سر به هوا و محکوم به گذراندن ایام تادیب در یک آسایشگاه کودکان بیسرپرست. او که به دختر کوچک ادارهکننده آسایشگاه دلباخته است در نهایت و همانطور که از اسم سریال هم برمیآید و شاید هم لاجرم و ناگزیر، سر به راه میشود و البته داماد خانواده.
سلطانی برای ایفای نقشهای سریالش ترکیبی از بازیگران باتجربه و جوان را برگزیده است؛ از مجربانی همچون مسعود کرامتی، افسانه چهرهآزاد و شهین تسلیمی گرفته تا جوانانی چون سیاوش خیرابی، الناز حبیبی و محسن کیایی و انصافا در بازی گرفتن از بازیگرانش ناکام نبوده و نقشآفرینیهایی اگر نه خیلی عالی که حداقل در حد استاندارد از آنها گرفته است. نباید فراموش کرد که کارگردانهای کارهای مناسبتی با مضایق و تنگناهای عجیب و غریبی دست و پنجه نرم میکنند که شاید گل درشتترینش زمان ناکافی، فشردگی کار، فعالیت شبانهروزی و بالطبع عدم تمرکز کافی و وافی است.
فیلمنامه ناتمام را هم به این کاستیها و کمبودها اضافه کنید تا سخت بودن کار کارگردان در ساخت مجموعههای مناسبتی بیشتر هویدا شود. سر به راه هم از این قاعده مستثنا نیست و مثل اکثر مجموعههای اینچنینی از کمبود زمان و فشردگی کار آسیب دیده است. شاید اگر زمان بیشتری در اختیار دستاندرکاران این سریال از نویسنده و کارگردان گرفته تا بازیگران و عوامل پشت صحنه قرار داده میشد نتیجه از آنچه هست بهتر و مطلوبتر به نظر میرسید.
سر به راه اما با وجود همه کمبودهای برآمده از فشردگی کار، سریالی آبرومند از آب درآمده است و کجدار و مریز بیننده را با خود همراه و تا انتها حفظ میکند. مخاطب با اینکه میتواند وقایع داستان را پیشاپیش تا حدودی حدس بزند، اما باز پای گیرندههای خانگی مینشیند تا ببیند ماجرای شهاب و ریحانه، یحیی و زینت و منصور و نیلوفر به کجا میانجامد.
ضعف فیلمنامه، پاشنه آشیل سریال سر به راه است و درست همان ناحیهای که بیشترین آسیب را از آن دیده و متحمل شده است.
ملودرام برای جذاب شدن و همراه کردن مخاطب با خود به گرههای دراماتیک و فراز و فرود نیاز دارد و این همان چیزی است که فیلمنامه سریال بشدت از کمبود آن رنج میبرد. با این که قرار است چند داستان به طور موازی در کل مجموع سریال اتفاق بیفتد، اما تعلیق و گرهای در آنها وجود ندارد که مخاطب را بیتاب دیدن چگونگی باز شدنش کند یا تخیلش را به کار گیرد تا خود حدس بزند که پایان ماجرا چه خواهد بود و آدمهای سریال در نهایت چه آخر و عاقبتی پیدا خواهند کرد. تقریبا از همان آغاز برای بیننده واضح و مبرهن است همانطور که از عنوان سریال پیداست، شهاب سر به راه میشود و با ریحانه ازدواج میکند. عمه تازه از فرنگ برگشته خانواده و پسرش هم ریگی به کفش دارند و بارشان کج است. بقیه شخصیتها هم تقریبا خنثی هستند و به نوعی مکمل دیگران و به تعبیر بهتر شاید بودن یا نبودشان خیلی هم توفیری ندارد. شخصیتهای اغلب تخت و ساده سریال فاقد پیچیدگیهای لازم برای نقشآفرینی در فرآیند داستان و درگیر کردن مخاطبان با خود است.
فیلمنامه سریال نه تنها از شخصیتپردازیهای ضعیف رنج میبرد که مناسبات و ارتباطات میان انسانها نیز در بعضی مواقع بشدت تصنعی و دور از واقعیت به نظر میرسد. به طور مثال آنچه بیننده میان شهاب و ریحانه میبیند فقط جر و بحث و اره دادن و تیشه گرفتن است. انگار نه انگار که علاقه و مهری هم میان این دو شکل گرفته و ریشه زده. مناسبات میان برخی دیگر از شخصیتها که اتفاقا سالها خانه یکی بوده و با هم زندگی کردهاند هم رسمی و غیرواقعی به نظر میرسد. همین فقدان چالش و تعلیق و فرود و نشیب در بستر داستان و علیالسویه بودن شخصیتهاست که پیشبینی و حدس زدن پایان ماجرا را برای مخاطبان سهل و آسان کرده است. گویا بیننده از همان قسمت ابتدایی سریال میداند با چه ماجرایی سر و کار دارد و قرار است داستان به کجا بینجامد.
با همه آنچه گفته شد و البته موکد بر این که مقتضیات کارهای مناسبتی است و اغلب هم خارج از حیطه اختیار کارگردان و سایر عوامل، سریال سر به راه محسنات و امتیازاتی نیز دارد. ریتم و ضرباهنگ مناسب سریال بیننده را خسته و ملول نمیکند و از میانه راه بازش نمیگرداند. بازیهای خوب اغلب بازیگران به دل مخاطب مینشیند و برایش باورپذیر است. بینندگان پس از سالها یک بازی خوب دیگر را از ارژنگ امیرفضلی میبینند، بقیه هم بیش و کم گلیم خود را از آب بیرون کشیدهاند.
سر به راه قرار است چند پیام اخلاقی را به مخاطب خود منتقل کند؛ درستی، راستی، دستگیری از نیازمندان و البته دادن فرصت دوباره به آدمهایی که بر اثر غفلت در دام خلاف و اشتباه گرفتار شدهاند و اعتماد مجدد به آنها. فارغ از این که سریال تا چه میزان موفق بوده در انتقال این پیامها به بینندگان خود، اما یک امتیاز بزرگش آن است که در دام شعار و کلیشه گرفتار نمیشود، شعار نمیدهد، بیانیه اخلاقی صادر نمیکند، حکم نمیدهد و منتظر میشود تا مگر خود بیننده به آنچه باید و شاید برسد.
آنچه در پارهای مواقع به رنگ لعاب سریال نوروزی شبکه پنج لطمهزده، فشردگی کار، عدم زمان کافی و در نتیجه به خرج ندادن وسواس و دقت کافی در پرداخت و ساخت آن و بخصوص در بخش نگارش فیلمنامه است. معمولا اواخر کارهای مناسبتی فیلمنامه همزمان با فیلمبرداری و به صورت سکانس به سکانس نوشته و به دست کارگردان میرسد و همین، قدرت تفکر وافی و مانور کافی را از فیلمساز میگیرد.
حمید اصغری / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان