اما حضور بهاءالدین خرمشاهی، اسماعیل امینی و شهرام شکیبا در کنار خود فیض باعث شد مباحث خوبی دربگیرد که نقل فرازهایی از این جلسه قطعا میتواند خواندنی باشد. در این نشست خرمشاهی از قدرت طنز برای ایجاد لبخند روح سخن گفت و شهرام شکیبا از معیار دانستن طنز برای شناخت منافق از صادق. امینی نیز از باورهای غلط درباره طنز گفت و این که طنزهای امروز از نظر دستگاه فکری و زبانی و بلاغی ضعیف هستند و گاهی به سخیفترین سطح رسیدهاند.
کیمیای طنز و تحملپذیری رنج
بهاءالدین خرمشاهی، حافظشناس و مترجم قرآن که البته خود سابقه آفرینش ادبی در حوزه طنز را هم دارد ابتدای این نشست به سخنرانی پرداخت و گفت: طنز مانند اکسیژن است و تنفس را به لحاظ فیزیکی و معنوی برای جامعه آسان میکند. بسیاری از رنجها با کیمیا و اکسیر طنز قابل تحمل میشوند. گرچه فکاهه است که قهقهه برمیانگیزد و کار طنز آن نیست که قهقهه برانگیزد، ولی اگر هم موجب خنده دیگران شود، اشکالی ندارد.
بهترین طنز، طنز کمرنگ است. همان گونه که حافظ در اشعار خود طنز کمرنگی را به کار برده است که برای اولین بار، مرحوم خانلری به آن اشاره کرده و بعدها دیگران درباره آن تحقیق و پژوهش کردند. طنز دلها را به هم نزدیک و زندگی را زیستنیتر میکند. جامعهای که در آن طنز و فکاهی وجود نداشته باشد، عبوس میشود. طنزپردازان خدمت مضاعفی به مردم میکنند، یکی آن که شعر خوب میسرایند و دیگر آن که طراوت و تازگی به ذهن مخاطب میدهند. طنز یک لبخند روحی پدید میآورد. نکته آخر این که با ردیف و قافیه سخت، شعر تازه پدید میآورد و با قافیه و ردیف بیات، شعرهای بیات. طنز با وزن نیز انس زیادی دارد. خاطرم هست من یک بار در پی یکی از اشعار نیمایی که در آن گفته میشود: «من چه سبزم امروز» طنزی سرودم که: «من چه زردم امروز/ در اتوبوس چه بوی بدنی میآید»
خرمشاهی که از خواندن اشعار ناصر فیض در فیض بوک لذت فراوان برده است، درباره شیوه شاعری او گفت: فیض سیر و سلوک سنجیدهای در شعر دارد. طنز او استادانه و سطح بالاست و از سیر با سلوک او خبر میدهد و نه مانند برخی که سیرهای بدون سلوک دارند. او پیش از پیری به پختگی و در زمان حیات خود به جاودانگی رسیده است.
تکثیر ابوالفضل زروییها
شهرام شکیبا، مجری و شاعر هم درباره اهمیت طنز در این جلسه گفت: تجربه این سالها به من نشان داده مهمترین اثر طنز در دنیای امروز، تمایز میان منافق و دوست است. قطعا کسانی که از طنز و نقد شدن کارهایشان میترسند، خود را در گروه اهل قدرت جا دادهاند. اینان از منافقان هستند که به جای تشکر و قدردانی از طنزپردازان، از آنان شکایت میکنند.
او درباره کتاب فیض بوک افزود: ناصر فیض سبک خاص خود را در شعر دارد و همین موجب شده آثار او شناسنامهدار باشد. در حالی که سبک شاعری در زمان ما بسیار کم دیده میشود مگر در آثار شاعرانی مانند ابوالفضل زرویی که اتفاقا بسیاری از او تقلید کردند و ما مدتها درگیر تکثیر زروییها شده بودیم. زیرا استاد زرویی به شکلی هوشمندانه بحرهایی را (خصوصا در مثنوی) انتخاب میکنند که بیشترین کلمات در آنها بگنجد.
ناصر فیض شاعری سیاسی نیست، ولی مرور آثارش نشان میدهد نگاه خاصی به مسائل سیاسی و اجتماعی دارد و بیش از همه به موضوعات اجتماعی میپردازد. از آنجا که از دوستان طنزپرداز دعوتهای بیشتری صورت میگیرد و پاکتهای بیشتری به آنان تعلق میگیرد، اکنون شاعرانی داریم که گرچه علمداران طنز هستند، ولی هر بیتشان مثالی مناسب برای اشتباهات شاعری است. آفت دیگر جلسات امروز آن است که اگر شاعر طنزپردازی را دعوت کردند و مردم به شعر او بسیار خندیدند، او را بسیار احترام میکنند و به قول معروف، کارش میگیرد. گرچه برخی از اشعار فیض مخاطب را به خنده وا میدارد ولی هیچ ضعفی در اثر او راه ندارد. زیرا فیض از تمام امکانات شاعری در زبان و اندیشه استفاده کرده است. خلاصه آن که نادیده گرفتن ناصر فیض در طنز، نادیده گرفتن طنز در دوران معاصر است.
چه کسی گفت به هم نخندیم؟
اسماعیل امینی، مدرس دانشگاه و طنزپرداز هم در این نشست به سخنرانی پرداخت. او بر این باور بود که اندیشههای نادرست درباره طنز، مانع شناخت آثار خوب و بهره بردن از طنز شده است. یکی از این باورهای غلط، به آنجا بازمیگردد که شاعر طنزپرداز باید اثر مشتریپسند داشته باشد. یعنی هر چه را مردم دوست داشته باشند، در اشعارش به طنز بیان کند، آن هم در پایینترین سطح. مثلا در جمع جوانان از رابطه دختر و پسر و مشکلات آنان درباره آزادی سخن بگوید تا مخاطبانش فقط بخندند و در جمع کارمندان از حقوق پایین و پارتیبازی. با این نگاه طنزپرداز همواره باید شعری از جنس دغدغههای ساده و سطحی داشته باشد. طنزپردازی که خواستههای سطحی مخاطب خود را بیان نمیکند با مقاومت او مواجه میشود.
باور غلط دیگر، از آنجا نشأت میگیرد که ذهن ما به حکایت عادت کرده است که در آن شخصیتها حالت تیپیکال دارند؛ برای نمونه، کسی داناست و دیگری احمق. در ادبیات فارسی معدود حکایتهایی وجود دارد که با خواندن آن بسادگی مشخص نمیشود که نویسنده یا شاعر طرف کدام یک از شخصیتها را گرفته است. نشان دادن این کنش و واکنش و واگذاری داوری آن به عهده خواننده موجب شده تا حتی برخی داستانهای مثنوی هیچ گاه شهرت نیابند. مثلا در حکایت موسی و شبان، مولوی در نهایت نمیگوید حق با کدام یک بوده است. سعدی نیز در جدال مدعی و درویش، درون انسانها را بدون قضاوت و حمایت خاص بیان میکند. ذهن ما در سینما نیز به دنبال حکایت میگردد. سینمای خالی از حکایت معمولا بدون مخاطب میماند.
نکته آخر امینی هم این بود که طنزپرداز، ما را به تماشای خودمان باید ببرد. همه ما دلمان میخواهد از نبود فجایع و اشتباهات در خود، احساس آرامش کنیم. درست همان گونه که تماشاگر تراژدی آسودهخاطر است که فجایع بیرون از اوست. اگر طنزپرداز توانست ما را به نقدهای شخصی برساند، در کار خود با موفقیت عمل کرده است.
حورا نژادصداقت / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد