چه کسی «سفر بمباران» علی محمد مودب را ترجمه خواهد کرد؟

گریه در حال توسعه

«سفر بمباران» عنوان تازه‌ترین دفتر شعر علی محمد مودب شاعر انقلابی است که در نمایشگاه کتاب امسال از سوی انتشارات موسسه شهرستان ادب منتشر و عرضه شد.
کد خبر: ۸۰۵۹۴۷
گریه در حال توسعه

مودب در این کتاب که قالب اشعارش سپید است، به دغدغه‌های انسانی که امروز در جوامع مدرن رو به فراموشی است اشاره کرده است. «سفر بمباران» در 89 صفحه عرضه شده است.

یک

به دوستی گفتم از شاعران بزرگ غیرایرانی هیچ خوانده‎ای؟ از شاعران بزرگ عرب و بعضا غیرعرب، فلانی و بهمانی و آن آقا و آن خانم و آن یکی...؟ گفت: بله. گفتم: حالا فرض کن این کتاب، ترجمه آخرین دفتر شعر یکی از آن شاعران است. فرض کن قبل از نمایشگاه کتاب امسال، مترجمش در گفت‌وگویی با یکی از روزنامه‎های اصلاح‎طلب خبر منتشر شدنش توسط یکی از نشرهای روشنفکری را داده است. گفتم چنین فرض کن و سپس شعرها را بخوان. آن گاه خواهی گفت این شاعر بزرگ غیرایرانی در این مجموعه‎اش به کمال رسیده است. چه در خیال، چه اندیشه و چه ساختار. خواهی گفت: این شاعر چه حرف‎های زیبایی دارد و چه زیبا حرف می‎زند. به آن دوست گفتم: اصلا فرض کن پس از سال‎ها مجموعه سیاسی‎ای از نزار قبانی پیدا شده ... یا نه، منظومه عاشقانه‎ای از محمود درویش!

اگر دوستم شعر ایرانی را خوب می‎شناخت، یا اگر شعرهای خوب ایرانی را می‎شناخت، مجبور نبودم این گونه با او سخن بگویم.

«صدای ما را بریده‎اند

صدای ما را در DVDها

در ورزشگاه‎های صد هزار نفری

در اتاق‎های CHAT، حبس کرده‎اند»

دو

شعر ایرانی هنوز که هنوز است، سر است. هنوز که هنوز است یگانه است. ولی نه همه شعرهای ایرانی. چنان که افتد و دانی، در ایران همه شعر می‎گویند. چه شاعر باشند، چه نه. جالب‎تر: همه شعر منتشر می‎کنند، چه شاعر باشند، چه نه. خیلی جالب‎تر: همه ـ به مدد تبلیغات و خودنمایی‎های رسانه‎ای ـ مورد توجه و اقبال قرار می‎گیرند، چه شاعر باشند، چه نه. لذا برای اهل تحقیق، مخاطبان حرفه‎ای ادبیات و دوستداران شعر ناب، یافتن و خواندن شعر خوب، دشوار و غنیمت است. آن‎هم شعری که جان داشته باشد، جهان داشته باشد، شعر امروز باشد، شعر زندگی باشد، شعر من مواجه با جهان مدرن امروز و ویژگی‎های خاصش باشد، نه شعری خنثی و طبق معمول و بی‌هویت... . صادق باشیم، ما الآن درمورد محتوا و معنای شعر وضع خوبی نداریم.

در مورد ساختار و زیبایی‎شناسی هم مخصوصا پس از پیدایش پدیده «شعر سپید» داریم دوباره به وضع خطرناک دوران پایانی سبک هندی باز می‎گردیم با همان «انبوه بی‎شمار شاعران»ش. همان وضع «همه شاعرند و هیچ کس شاعر نیست». همان وضع تزاحم و ترافیک ادعاها و مانیفست‎ها و در نتیجه گم شدن و به چشم نیامدن چشمه‎های زلال و حرکت‎های اصیل.

وضعی که بهترین شاعرش لب به اعتراض باز می‎کند که:

«چو پشت آینه، ستار تا به کی باشم؟

به کشوری که هنر غیر خودنمایی نیست

در اصفهان که به درد سخن رسد صائب؟

کنون که نبض‎شناس سخن‎شفایی نیست»

سه

یکی از دفاعیات روشنفکران از ترویج شعر سپید، مساله قابل ترجمه بودن و جهانی شدن آن است. اما وقت آن است که صادقانه از خود بپرسیم با آن همه تولید انبوه و پس از این همه سال، آیا شعر سپید توانسته تجربه‎ای جهانی داشته باشد؟ شعرهایی که در خود ایران هم توفیق چندانی نیافتند چگونه می‎خواستند نمایندگان ما در جهان باشند؟ حقیقت این است: هنوز که هنوز است جهان، ما را با حافظ و مولانا می‎شناسد، با خیام و نظامی و سعدی و عطار. آخرین شعرهایی هم که شاعران بزرگ جهان از ما خوانده‎ و پسندیده‎اند، تجربه‎های نیمایی شاعرانی چون فروغ فرخزاد بوده است. مساله این است که اولا شعر سپید، پرونده خیلی درخشانی نداشته است، ثانیا به خاطر همگانی شدن شعر در این عصر و این حوزه، حق صداهای متمایز و درخشانش، از کیومرث منشی‎زاده تا علی‎محمد مودب ادا نشده است. این اتاق آن‌قدر شلوغ است که نمی‎توانی شاعران خوب کشورت را در آن پیدا کنی و بخوبی بشناسی، چه رسد به این‌که بخواهی بخوبی بشناسانی.

چهار

بگذارید چند سطر از کتاب تازه علی‎محمد مؤدب بخوانم:

«آن گاه زمین لرزید

و شغال فیل‎پیکر، نعش‎ها را بو کشید

کشته‎ها را شمرد

هر جنازه‎ای یک رأی به حساب آمد

دموکراسی بدینسان بدون شلیک گلوله

یا انفجار بمب‎های تبلیغاتی، رأی آورد! ...»

پنج

امسال شکر خدا در همین نمایشگاهی که پشت سر گذاشتیم، کتاب نشرهای مربوط به شعر، همه دست پر آمده بودند. «شکر خدا» را به تعریض عرض می‎کنم! بجز نشرهای جدی، یک سری نشرهای تجاری و بازاری هم داریم که از فرط تولید، به تنهایی می‎توانند حوایج ادبی یک قاره را برعهده بگیرند! یعنی ناشرانی که فله‎ای و کیلوکیلو کتاب شعر منتشر می‎کنند و گاه حتی در آنها حق‎التالیف هم معکوس پرداخت می‎شود! حالا کتاب‎های آن «نشرهای جدی دست پُرآمده» را بگذارید روی تولید انبوه «ناشران تجاری شعر»، نتیجه می‎گیریم ما امسال خیلی خیلی کتاب شعر داریم! و این فقط برآیند امسال نمایشگاه است. کاری به سال‎های قبل نداریم. کاری به مکتوبات اینترنتی نداریم. کاری به انبوه شعرهای زرد روزنامه‎ای نداریم. فقط همین امسال آن‌قدر کتاب شعر داریم که نمی‎دانیم باید با آنها چه کار کنیم. که در بسیاری موارد می‎گرییم به حال مخاطبانشان.

در این حالت است که من «سفر بمباران» را عزیز می‎دارم و می‎گویم باید عزیزش بداریم. هرچند شعر سپید است و هرچند من مخالف حذف موسیقی از شعر باشم. با این همه شعر موزون و غیر موزون ضعیف امسال، به احترام زیبایی مجبورم چون خواجه نصیر «کلام مخیل» را بر «کلام موزن و مقفّی» ترجیح بدهم. ولو فقط امسال!

«سفر بمباران» به نظر من یکی از واضح‎ترین مصادیق «شعر مدرن» است و راوی انسان امروز. شعر صریح، زیبا و خلاق امروز. شعری که خیال دارد و خیال مدرن. شعری که حرف دارد و حرف امروز. شعری که خیلی‎ها در جستجویش، خسته از کلیشه‎های کهنه و خواب‎آور شعر کلاسیک و اداهای بی‌نمک و بی‌طراوت مدعیان روشنفکر شعر نو؛ به شعر ترجمه پناه برده بودند. این مخاطبان مظلوم فارسی‎زبان می‎دیدند فلان شاعر غیرایرانی چقدر راحت و صریح شعر اجتماعی می‎گوید و این صراحت و راحتی هم موجب نمی‎شود تا شعرش از زیبایی دور شود. افراط و تفریط در این زمینه در شعر بعضی از فارسی‎زبانان امروز بیداد می‎کند. شعرها یا اندیشه اجتماعی دارند و بعد هنریشان ضعیف است، یا تا حدی نظم و ظرافت دارند، اما هیچ حرفی از «امروز» برای گفتن ندارند. یا بیانیه‎های سیاسی شعاری و آشکار، یا کاردستی‎های تزئینی و بی‎بخار. در این حالت است که من سفر بمباران را دوست می‎دارم. چه این‌که این کتاب هم نمونه موفق شعر اجتماعی و سیاسی امروز است، هم سرشار از خلاقیت‎های ساختاری و زبانی و تصویری است. بعضی در بند «چه گفتن»اند و بعضی در بند «چگونه گفتن»، اما شاعر حقیقی گردنبندی با دو نگین به گردن شعر می‎آویزد.

شش

گرامی می‎دارم «سفر بمباران» را، بویژه با شعرهایی چون «آدم‎های مقطعه»، «گریه در حال توسعه»، «توبه»، شعر مربوط به «هائیتی»، شعر «در هندوستان جهان»، «اعترافات تکان‎دهنده» و....

به احترام «خیال»، «تصویر»، «طنز»، «عاطفه»، «اندیشه» و مهم‌تر از همه «حقیقت» و «صداقت».

«در رؤیای چیزی هستم

در رؤیای کسی که در شبکه‎ای خانم اشتون است

و در شبکه‎ای خلیفه‎ چندش داعش

در شبکه‎ای لیونل مسی است که بر دیوار حایل یادگاری می‎نویسد

و در شبکه‌ای باز خانم اشتون است

در اعتراضات مدنی مسلحانه در اوکراین!

کاش می‎شد لااقل با خود آنجلینا جولی مذاکره کرد!»

هفت

بجز این‌که همواره معتقد بوده‎ام جریان اصیل شعر فارسی و شعر ایرانی از شعر دیگر زبان‎ها و ملل غنی‌‎تر و پیشرفته‎تر است، امروز معتقدم مجموعه‎ای مثل سفر بمباران نه‎تنها برای مخاطب فارسی‎زبان، بلکه برای مخاطب جهانی حرف‎های زیادی دارد. هم در ساختار هنری‎اش هم در سخنان و اندیشه‎هایش. حال آن‌که این شعرها با هدف مخاطب جهانی نوشته نشده‎اند و صادقانه روی سخن با مخاطب ایرانی دارند. «سفر بمباران» بشدت ایرانی است و چون ایرانی است می‎تواند جهانی باشد. بسیاری برای این‌که به زبان جهانی و شعر قابل ترجمه و مورد پسند عمومی برسند، مزورانه و تاجرانه سعی می‎کنند تا حرف‎های صلح کل، بی‌مرز و عام‌المنفعه‎ای که نباید به هیچ کس و هیچ‎جا بربخورد، بزنند. حرف‎هایی که بی‌هیچ پیشفرض و دانش و تاملی، قابل پذیرش باشد. حرف‎هایی که به هیچ جغرافیا و زمان و مکانی اختصاص نداشته باشد. حرف‎های بی‌طرف و بی‌حرف و سخنان خنثی و اخته. حال آن‌که رسیدن به زبان جهانی شعر، سخن گفتن از کلیات و بدیهیات نیست، زبان جهانی «صداقت» است. حال آن‌که بُرد با محمود درویش‎ها و پابلو نروداها و خوزه مارتی‎هاست که صادقانه راوی سرزمین و روزگار خود بودند، اما سرانجام جهانی و جاودانی شدند. چه این‌که اگرچه اموری چون «تاریخ» و «جغرافیا» و «زبان» مرز دارند، اموری چون «صداقت» و «شعر ناب» مرز ندارند.

هشت

بگذارید باز برایتان از «سفر بمباران» بخوانم:

«امروز ما در حال توسعه هستیم

قلب‌های کلنگی ما را

بیل‌های مکانیکی شخم زده‌اند

و میان آشپزخانه‌های Open و توالت‌های فرنگی

سرگردان شده‌ایم

امروز برای مقابله با ناوهای تمدن‌بر

به انواع گفتمان‌های وارداتی

و ترجمه‌های مختلف، از لویاتان Hobbes

تا پایان تاریخ Fokuyama

تا بُن دندان مسلح شده‌ایم

و می‌توانیم ساعت‌ها در قطارهای چینی مترو

درباره انتظار بشر از دین فَک بزنیم

امروز ما در حال توسعه هستیم

مردان Offline

دخترانMP3 و MP4

و کودکان پیامگیر

شبکه‌های متنوع قرآن و معارف

و مسابقه‌های همیشگی پیام کوتاه

C

D

DVD

LCD

LSD

LG

تا کره جنوبی هست

نیازی به نیم‌کره‌های مغزمان نداریم

و می‌توانیم با خیال راحت

پربیننده‌ترین‌های Google را جستجو کنیم

...

سرفه کن، برادر شیمیایی‌ام!

سرفه کن، طبقه دهم بیمارستان ساسان!

سرفه کن

چراکه صدای تو

تنها رسانه ماست!

حسن صنوبری / منتقد

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها