اردوی ادبی آفتابگردانها در یکی دو سال اخیر به مهمترین جریان شناسایی و پرورش رویشها و جوانههای ادبیات انقلاب تبدیل شده است، جریانی که توانسته با الگوبرداری از آنچه در دهههای گذشته توسط نهادهای خصوصی و ادبی اجرا شده فرصتی را در اختیار جوانان شاعر و نویسنده در گوشه و کنار ایران قرار دهد تا حتی اگر در دورافتادهترین و محرومترین نقطه این سرزمین زندگی میکنند از نظر و راهنماییهای استادان ادبیات روزگارمان بهرهمند شوند.
برگزاری اردوی آفتابگردانهای بانوان فرصت و بهانهای شد تا پای صحبتهای سه چهره از سه نسل مختلف ادبیات انقلاب بنشینیم تا آنها از ویژگیهای جریانی بگویند که به تعبیر رهبر انقلاب، امروز سبکی ادبی و دارای شناسنامه برای خودش شده است.اسماعیل امینی، شاعر، طنزپرداز و دبیر جشنواره بینالمللی شعر فجر همراه با علیمحمد مودب، مدیر شهرستان ادب و میلاد عرفانپور، شاعر جوان کشورمان مهمان جامجم بودند و پای صحبتهای آنها نشستیم.
آفتابگردان اسم با مسمایی است. داشتم فکر میکردم چرا آفتابگردان، چون آفتابگردان گلی است که به سمت آفتاب رو میکند. اگر بخواهیم ریشه این نام را بجوییم، باید نسبتش را با آفتاب جستجو کنیم. اگر بخواهیم این پرسش را شاعرانه مطرح کنیم باید بپرسیم آفتابی که امروز ادبیات ما به آن نیاز دارد از کدام سمت طلوع میکند و براساس چه مولفههایی باید آن را بجوییم تا آفتابگردانها را به آن سمت هدایت کنیم؟ شما در شهرستان ادب چه آفتابی را میجویید و میخواهید نشان دهید؟
علیمحمد مودب: ما در موسسه شهرستان ادب نوجوانان و جوانانی را میجوییم که گرایش به ادبیاتی دارند که نسبت وسیعی با ادبیات گذشته ایران دارد. ادبیات ایران در طول قرنها با آفتاب نسبت مشخصی داشته است. «الله نورالسماوات و الارض». نوری که از آسمان میآید. نسبت ادبیات ما با آسمان و آفتاب مشخص و روشن است. امروز بخصوص در ادبیات انقلاب، وضع شعر آفتابی است. شاید در دورهای به خاطر تنشها و مواجهه با مدرنیسم و وسایل و تجهیزات تکنولوژی فضا تاریکتر بود، اما امروز فضا آفتابی است و گرایش به سمت ادبیاتی وجود دارد که عدالتخواهی را بر مبنای توحید و توحید را در کنار عدالت و انسان را با مبدا و معاد میجوید و پرسشهای انسان را در همان سالهای گذشته ادبیات جستجو میکند که «آمدنم بهر چه بود». خود آفتابگردان هم در ادبیات معاصر نماد شناختهشدهای است. این نماد در شعر بزرگان روزگار ما خوب پرداخته شده و پیشینه خوبی دارد. در شعر بزرگانی مانند شفیعی کدکنی و م.موید و قیصر امینپور و نسل بچههای انقلاب که با آفتاب و آفتابگردان کار داشتند، این را بخوبی میبینیم. بچههای نسل جدید شعرشان نسبتهای روشنی دارد با آفتابی که ما میجوییم.
چقدر این روند ادامه مسیری است که مثلا در اوایل انقلاب در نهاد تازه تاسیسی مثل حوزه هنری شاهد بودیم؟ در آنجا چهرههایی بودند که جوانانی مانند قیصر امینپور، سیدحسن حسینی، ساعد باقری و... هم به آنها پیوستند. در ادامه همین چهرهها به پارک شهر و بعد به دفتر شعر جوان رفتند. چقدر این پیشینه برای شما الگو بوده است؟
علیمحمد مودب: دورههای ما با تجربههای قبلی شباهتهایی دارد و البته تفاوتهای خاص خودش را هم دارد. مثلا میلاد عرفانپور خودش، هم در دورههای آموزش و پرورش بوده و هم دفتر شعر جوان و الان هم ما را در موسسه شهرستان ادب کمک میکند. شاید او بهتر بتواند درباره این تفاوتها صحبت کند.
میلاد عرفانپور: من از سالهای دانشآموزی در کنگرهها بوده و در ادامه در دفتر شعر جوان هم بودم و سپس تجربه حضور در بسیاری از جشنوارههای کشور در اواخر سالهای دهه 80 را داشتم. بنا به این تجربهها و همین طور صحبتهایی که با دیگران داشتیم، به این نتیجه رسیده بودیم نهادی که بهطور جدی، مستمر و برنامهریزی شده به آموزش و پرورش جوانان شاعر بپردازد، الان کمتر وجود دارد. این طور شد که دورههای تربیت شاعران انقلاب اسلامی «آفتابگردانها» از سال 89 شروع به کار کرد. سال 90 ـ 89 اولین دوره «آفتابگردانها» بود. در آن سال در حد یک موسسه تازه تاسیس که توانش کمتر از امروز بود، تبلیغات کردیم. برای شناسایی استعدادها به صورت سینه به سینه از همه شاعرانی که در نقاط مختلف کشور استعدادهایی را میشناختند پرس و جو کردیم و افرادی معرفی شدند. یادم هست با حدود صد نفر از استعدادهای خانم و آقا کار را شروع کردیم. رفتهرفته دورهها تکمیل شد تا به امروز رسید که دوره چهارم برگزار میشود.
در این دورهها دقیقا چه اتفاقاتی صورت میگیرد؟
میلاد عرفانپور: در این دوره آموزش و همچنین کارکرد پرورشی مهمترین وجهی است که ما مد نظر داریم. خیلی از جشنوارهها صرفا همایشی است که در آن آثار داوری میشود و سه چهار نفر جایزه میگیرند و بعضا خروجی نامبارکی هم دارند که این خروجیهای نامبارک کم نیستند.
اسماعیل امینی: خیلی از این جشنوارهها صرفا برای نمایش است.
میلاد عرفانپور: البته نمیشود گفت مزیتی ندارند، اما در سالهای اخیر مضرات جشنوارهها بر مزیت آنها چربیده است. مزیت آنها این است که شاعران کنار هم جمع میشوند و از دو سه نفر تقدیر میشود، ولی از آن طرف 200، 300 نفر از شاعران رنجیده میشوند و به داوری معترض هستند.
اسماعیل امینی: از آن دو سه نفر هم فقط یکی راضی است، چون نفر دوم و سوم هم حق خودشان را نفر اول میدانند.
میلاد عرفانپور: دقیقا... گاهی حتی نفر اول هم راضی نیست. میگوید چرا من نفر اول شدم و مثلا فلانی نفر دوم شده و شأن من درست رعایت نشده است.
ما سعی کردیم از همه این تجربیات جمعبندی داشته باشیم تا به یک الگوی کاملتری برسیم. در مرحله نخست بهجای اینکه مثل جشنوارههای دیگر داوری شعر کنیم، سعی میکنیم داوری استعداد داشته باشیم. در طول یکسال برنامههای مختلفی برای این شاعران نوجوان و جوان داریم. بیشتر برنامهها غیر حضوری است. مثلا برای اینها سیر مطالعاتی در نظر گرفتیم. با مشورت کارشناسان و شورای علمی دوره، کتابهایی را در سه نوبت به دوستان اهدا میکنیم. در مجموع بیش از 20 عنوان را در طول سال به صورت هدیه برای دوستان میفرستیم. کتابهای شاخصی را که در حوزه تئوری شعر و تئوریهای علمی منتشر شده همراه با شعرهای شاخص کلاسیک و معاصر برایشان ارسال میکنیم. نقد تلفنی داریم که هر دو هفته یکبار دوستان میتوانند ثبتنام کنند. در این روش یکی از اساتید ما مثل استاد امینی با این دوستان جوان تماس میگیرد و شعر آنها را نقد میکند و به سوالاتشان جواب میدهد. نقد مکتوب هم داریم که توسط اساتید نوشته میشود و با دستخط همان استاد خدمت شاعران ارسال میشود.
علیمحمد مودب: ما که خودمان سالهاست در این فضا هستیم و عالم شعر بخش مهمی از زندگی ما را گرفته، تجربه فضاهایی به این شکل را نداشتهایم. تا امروز هر جا چنین فضاهایی را تجربه کردیم، وقتی تضارب آرا مطرحشده، معمولا جلسات ادامه پیدا نکرده است. در حالی که در دورههای موسسه شهرستان ادب با به اشتراکگیری دانش و متمرکز شدن روی مفاهیم و تعریفها، فضاهای جدیدی را شاهد هستیم. پیش از این هر چه فضا در این زمینه بوده، بیشتر حاشیه داشته است.
ممکن است خیلی رویدادها هزینههای میلیاردی داشته باشد، اصلا هواپیمای اختصاصی برای شاعران بگیرند، اما خروجی آن زیاد نیست. نهایت خروجی آن شنیدن چند شعر زیبا و ایجاد چند رابطه و دوستی میان شاعران بوده است، اما اینجا، موضوع کار ادبی است. اینجا شاعر هستید و آمدهاید با تعریف شعر آشنا شوید. مهمترین کاری که اردوی آفتابگردانها میکند این است که نگاه شاعر جوان را به شعر درست میکند. وقتی در تعامل با صد شاعر جوان دیگر قرار میگیرد و همینطور چندین چهره شاخص شعر، ذهنیت و دید او نسبت به شعر تصحیح میشود. خود من در روستاهای تربت جام شعر میگفتم. خود من در جوانی چه دیدی داشتم، سلوکم چه بود و چه درکی از شعر داشتم؟ حالا برحسب اتفاق و علاقه تا اینجا آمدهام، ولی اگر من در هجده سالگی در فضایی قرار میگرفتم که سه بار در سال با برجستگان شعر روزگارم همکلام میشدم ثروت مهمی داشتم.
این مهمترین ثروتی است که ما زمینهچینی میکنیم تا شاعران جوان به آن برسند. میخواهیم جوانان شأن و اهمیت کار ادبی را بفهمند و روی سلوک شاعری متمرکز شوند. همین مسائل سبب میشود بچهها در هر دوره به گروههای کوچکتری تقسیم شوند و همافزایی آنها بالا برود. در هر دوره معمولا دوستیهای پنج نفره و ده نفره بین خود بچههای جوان شکل میگیرد. این دوستیها ثمرات بسیاری برای جامعه شعری ما دارد. در آینده این را خواهیم دید. حتی در فضاهایی که خیلی برنامهریزی درستی نداشته، همین شبکههای دوستی سبب شده که شاعران تا سالها از ثمراتش بهره ببرند.
ما اینجا برای ایجاد شبکههای دوستی برنامه میریزیم. حتی اتاقهای شاعران جوان را در مدت اردو طوری میچینیم که بچههایی که ممکن است فکر و قریحهشان به هم نزدیک شود کنار هم قرار بگیرند. استادان جوانی را که با جنس شعر شاعران جوان نزدیکند کنارشان قرار میدهیم تا یک شبکه دوستی کوچکتری بین اینها شکل بگیرد. مهمترین هدف، درست شدن نگاه شاعران است تا بدانند چه میکنند. اگر نگاه درست شد، آن جاذبه، خودش شاعر را به جایی که میخواهد میرساند. ما نمیتوانیم مُهر بزنیم و بگوییم اینها شاعران آفتابگردانها هستند، پس بازار سراغ اینها بیاید. بلکه سعی میکنیم هر چقدر ممکن است بهترین حرفها و تعریفها درباره شعر را به آنان ارائه دهیم تا خودشان نگاه پیدا کرده و سلوک شعری را دنبال کنند. حتی درباره مفاهیمی مثل آرمانها، دفاع مقدس، انقلاب و موضوعاتی از این دست هم با شاعران جوان صحبت میشود. اساتیدی مانند رحیم پورازغدی در این دورهها برای بچهها صحبت کردهاند. یا آقای محمدحسین جعفریان که بسیاری از اتفاقات مهم تاریخ معاصر را در خاورمیانه از نزدیک شاهد بوده، در این دورهها از تجربیاتش با بچهها صحبت کرده است.
آقای امینی شما سابقه تدریس و حضور به عنوان مدرس و منتقد در دورههای مختلف را در کارنامه دارید و با بسیاری از شاعران جوان هم در دفتر شعر جوان و هم حالا در دورههای شعر آفتابگردانها روبهرو شدهاید. به نظر شما بزرگترین ضعف این شاعران جوان و نوجوان چیست؟
اسماعیل امینی: من اول این توضیح را بدهم که هیچ سمتی در این دورهها ندارم و صرفا به عنوان یک مدرس در دورهها شرکت میکنم. همانطور که هیچ سمتی در موسسات ادبی و سیاسی ندارم، اما اگر بخواهم به سوال شما پاسخ بدهم، باید بگویم با مطالعه شعرهای جوانان و همین طور ارتباط رو در رو با آنها، بزرگترین نقطه ضعفی که در آنان میبینم، فقر اندیشه است. این مشکل حتی در بزرگان شعر هم در این روزگار دیده میشود؛ یعنی شعر بیش از آن که بخواهد حرفی برای گفتن داشته باشد، بازیهای زبانی دارد؛ آن هم یکسری بازیهای بسیار ساده. شگفت این است که این بازیهای بسیار ساده حتی برای خود شاعر و حلقه دوستداران او جذاب است. علتش هم صرفا فقر اندیشه است.
یعنی آدمی که نداند، وقتی این کارها را میخواند، تصور میکند شاعر شعبدهای کرده که پیش از او سابقه نداشته است. این مخاطب چنان در یک نوآوری ذوب میشود که تصور میکند کار بسیار بزرگی از سوی شاعر سرزده است. اشکال دیگر آن که تسلط رسانه چنان است که گویی هر که در رسانه مطرح بود، الگو است و هر که مطرح نبود، الگو نیست. بسیاری از شاعران جوان تصور میکنند چون برخی چهرهها مدام در رسانهها هستند، یعنی شاعران بهتری هستند. حالا اگر شاعری در سطح بالای شعری باشد، اما چهره نباشد، میگویند او اگر شاعر خوبی بود، پس لابد در رسانهها باید میبود. این دو اشکال. از طرف دیگر یکی دیگر از بزرگترین اشکالات، همین جشنوارهها هستند. جشنوارهها ارتباط شاعر با دنیای واقعی را قطع میکنند. مثلا من یک استاد دانشگاه هستم. به طور میانگین در هر ترم برای هر درس بین 300 تا 500 هزار تومان دریافت میکنم. تصور کنید شاعری را که حتی کرایه تاکسی هم ندارد، در جشنوارهای صدا میزنند و به او میگویند برگزیده شده ای. از همان جا به بعد زندگی برای این فرد فانتزی میشود. بعد تصور میکند یک استاد دانشگاه که تدریس میکند و برای هر جلسه 10 هزار تومان دریافت میکند، کار احمقانهای میکند و بلد نیست پول در بیاورد. این نگاه حتی در برخورد این شاعر با پدرش هم تاثیر میگذارد. به پدرش میگوید من رفتم به فلان شهر در یک جشنواره شرکت کردم، کلی سکه بردم و با بهترین تشریفات از من پذیرایی شد. این عیب بزرگی است. من از همان روزهای اول که جشنوارههای شعر در حال پا گرفتن بود، به دوستان برگزارکننده میگفتم زندگی را برای شاعران فانتزی نکنید. شما به یک شاعر صد هزار تومان جایزه بدهید، ببینید چه برخوردی میکند، آن وقت همین صد هزار تومان را به یک کارمند بدهید ببینید چقدر خوشحال میشود. همسر من پنج سال پشت سر هم معلم نمونه شد. برای تشویق به مراسمی رفته بودند. میگفت به همراه دو نفر دیگر از معلمان نمونه سر جمع به آنها صد هزار تومان داده بودند.
علیمحمد مودب: تمام حرف ما هم همین است که زمینهای فراهم کنیم تا در دورهها به این شاعران جوان خوش آتیه دید بدهیم تا آنها خودشان به این نگاه برسند که در چه راهی قدم برمیدارند.
سجاد روشنی / گروه فرهنگ و هنر
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد