از لحن گفتوگو میتوان دریافت که پای حرفهای یک استاد طنزپرداز نشستهایم. حرفهایی که البته گاهی تلخ هم میشود. زمانی که او از دوری چند سالهاش از تلویزیون میگوید و نقشهایی که چنگی به دلش نمیزنند. از سینما هم دل خوشی ندارد و میگوید اگر بازیگر نمیشده شاید سراغ شغل بقالی میرفته آن هم از جنس قدیمیاش؛ آنها که ترازویی داشته و رویش وزنه میگذاشتند.
شاید خیلیها بخواهند بدانند روزگار فعلی شما چگونه میگذرد و مشغول چه فعالیتی هستید؟
مدتهاست که فعالیت زیادی دارم (باخنده). صبحها وقتی از خواب بیدار میشوم یک لیوان چای مینوشم، بعدازظهرها هم همینطور و شب هم همینطور.
فعالیت رسانهای چطور؟
در چند سال گذشته کار اجرا را کنار گذاشتم. چراکه فضا به گونهای بود که اگر حتی درباره سیبزمینی و بادمجان هم حرفی زده میشد، ممکن بود تعبیر و سوء برداشتی از آن صورت بگیرد. حتی در آن دوره نوشتن متنهای طنز هم برای فیلمی به من پیشنهاد شد اما قبول نکردم.
اما اجرا را دوباره سال گذشته در برنامه ویژه ماه رمضان شبکه یک سیما از سر گرفتید؟
درست است. در این 30 روز هم سعی کردم خودم باشم. حرفهایی میزدم که البته گاهی به مذاق برخی خوش نمیآمد و به من تذکر هم داده میشد.
بنابراین این سالها عملا فعالیت رسانهای نداشتید؟
نه. البته در حوزه بازیگری فعالیتهایی داشتم، اما در عرصه اجرا نه؛ به جز برنامهای که سال قبل اجرا کردم، بعد از آن پیشنهاد کاری خوبی نداشتم و حالا هم در سنی نیستم که برای کار در پروژههای دیگر خودم اعلام آمادگی کنم.
حالا از میان دو عرصه اجرا و بازیگری کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
بازیگری را بیشتر دوست دارم، اما متاسفانه پیشنهاد نقشها خیلی ترغیبکننده نیست.
یعنی از حضور در پروژهای انصراف دادهاید؟
بله.
میتوانید اسم ببرید؟
بهتر است نام نبرم، اما یکی از فیلمهای سینمایی آشنای چند سال اخیر است. البته در سریال خوب «معمای شاه» نقش امیرعباس هویدا را بازی کردهام که باوجود گذشت یک سال از بازیام در این سریال، هنوز دستمزدم را دریافت نکردهام. همچنین در سریال «بیقرار» فلورا سام که همه دستمزد را کامل دریافت کردم (باخنده) و به تهیهکنندهاش با شوخی گفتم این چه طرز برخورد است؟! ما اینطور بد عادت میشویم.
آیا در سریالها و فیلمهایی هم بازی کردهاید که از حضور در آنها پشیمان شده باشید؟
نه به جرأت میگویم نه.
چقدر خوب. پس حتما نقشهای زیادی از کارنامه کاریتان را دوست دارید؟
بله، پدر غیاثالدین جمشید کاشانی در سریال «نردبام آسمان» که متاسفانه ماه رمضان زمان خوبی برای پخش آن نبود، امیرعباس هویدا در «معمای شاه» و نقش منفیام در سریال «کلاه پهلوی» به نام جوانشیری.
در رادیو چطور؟
برنامه «عصرانه» را که عصرگاه پنجشنبهها پخش میشد، دوست دارم.
اجرای کدام برنامه برایتان لذتبخشتر بود؟
صندلی داغ.
فعالیت شما در عرصه دوبله هم چشمگیر است. در این حوزه کدام تجربهها را میپسندید؟
دوبله نقش حاج رسول رستگاری در«نبردی دیگر «که مدیریت دوبلاژ آن را کیکاووس یاکیده به عهده داشت. سریال 19 قسمتی بود و به لهجهها، گویشها و زبانهای فارسی، همدانی، کردی، ترکی و انگلیسی در آن صحبت میشد. همینطور دوبله در سریال «تنهاترین سردار» درباره زندگی امام حسن (ع) هم تجربه بسیار خوبی برایم بود.
بهترین نقدی که به خودتان شنیدهاید؟
نشنیدهام.
چطور؟
راستش نقد اساسا بیان ویژگیهای مثبت و منفی توأمان است، اما نقدها به من عمدتا یا مثبت بودهاند یا منفی یا در جهت تعریف و تمجید یا تخریب. با این حال درباره اجرایم نوشته شده که راحت حرفم را میزنم و محافظه کار و ملاحظه کار نیستم.
این تعبیر را درباره خودتان صادق میدانید؟
بله، نمیدانم نقطه قوت است یا ضعف، اما هر چه هست من به آن افتخار میکنم.
حتما این موضوع تبعاتی هم برایتان داشته است.
تا دلتان بخواهد. تذکراتی میآمد و نامههایی زده میشد. جالب است ما همیشه هم در مقطع حساسی از زمان قرار داریم (با خنده).
فکر میکنم خط قرمزها در عرصه اجرا پررنگتر از بازیگری هم است.
من سه نوع خط قرمز را میشناسم؛ اولی که قابل احترام و لازمالاجراست و در هر جایی باید رعایت شود و به اصل نظام و اعتقادات دینی و مذهبی مردم برمیگردد. دومی خط قرمزهایی است که به اخلاقیات برمیگردد و خود من همیشه در کارم آنها را مد نظر داشتهام.
و اما سومی؟
سومی خط قرمزهای ساختگی و الکی است که یا از سر ترس یا از سر تملق ساخته میشود.
حرفه بازیگری چطور؟ حد و مرزهایش چیست؟
بازیگر، اجراکننده متنی است که خود او ننوشته است، متن هم از پیش تعریف شده بنابراین کارش خیلی متفاوت است.
فیلمهای سینمایی ایرانی را چقدر دنبال میکنید؟
بندرت. مدتهاست سینما نرفتهام.
چرا؟
فیلمها بوی سفارش میدهند و چنگی به دل نمیزنند. ردپایی از جامعه در آنها نیست. به نظرم برنامهای رادیویی که پای درد و دل مردم مینشیند و نظرات آنها را بازتاب میدهد و عوامل آن یک هفته بین مردم سوژهها را رصد میکنند بیشتر از متن زندگی آنها گرفته شدهاند.
در سالهای جوانی وقتی کارتان را در رسانه آغاز میکردید، نیمنگاهی هم به شهرت داشتید؟
باور کنید هیچ ذهنیتی نسبت به شهرت نداشتم و برایم مهم نبود.
و بعدها که به آن رسیدید تعریفش چه تغییری کرد؟
شهرت را دوست دارم و برایم لذتبخش است؛ البته به جز گهگاهی که شاید راحتی را سلب میکند، اما از آن هیچ وقت بهرهبرداری نکردم.
آن را چگونه معنا میکنید؟
شهرت به این معنی نیست که من نوعی تافته جدابافته از مردم هستم. به اعتقاد من آنقدر افراد توانمندی وجود دارند که نتوانستهاند به شهرت برسند و آنقدر آدمهای بیاستعدادی هم هستند که الان از من چند گام جلوترند، اما من همیشه خودم هستم و بادیگاردی نمیگیرم (باخنده).
بهترین فیلم ایرانی از نظر شما؟
«پرده آخر» واروژ کریم مسیحی.
چرا این انتخاب را داشتید؟
بسیار فیلم خوشساختی است و متاسفم که این کارگردان دیگر به کارش ادامه نداد.
از میان بازیگران ایرانی کدامیک از نظر شما بهترین است؟
بهترینها در این حوزه زیاد هستند، همینطور بدترینها، نام نبرم بهتر است.
در مسیر زندگی شما چه کسی نقش و جایگاه تعیینکنندهای داشته است؟
زندگی من یک مسیر نداشته است (باخنده).
بهتر است بگویم در مسیرها...
در دوبله ژاله علو و جلال مقامی، در بازیگری ضیاءالدین دری و در تمام مسیرها خانواده و همسرم که با زندگی شلوغ کاری من ساخته است.
دهه پنجم زندگی که دارد به ششم نزدیک میشود، چگونه تجربهای است؟
این دهه برایم سرکه و شیره بود. هم تجربهها و خاطرات تلخ داشت و هم شیرین. یک نوع سالاد است مخلوطی از مواد مختلف. اتفاقاتی که دوست نداشتم افتاد و البته نقشهای خوبی هم بازی کردم و لذتبخش بود.
دغدغه و کار ناتمام آقای کاردان در این روزها؟
به چاپ شعرهایم فکر میکنم. ترکیبی از آثار طنز و جدی است. همچنین باید دنبال انتشار آلبوم ترانههایم باشم و شاید نوشتن یک برنامه طنز.
از صندلی داغ در این مصاحبه گفتیم. چرا این برنامه گرفت و بعضی برنامهها هیچ وقت نمیگیرد؟
به نظرم گفتوگوها در برنامههای فعلی خیلی کانالیزه شده، اما در صندلی داغ ما از همه جا و همه چیز گفتیم. انگار در چند سال اخیر کسی نمیتواند حرفی بزند مگر آن که حرف خاصی بزند.
آیا دوست دارید صندلی داغ ادامه یابد؟
پیشنهاد دادهام که یک برنامه گفتوگومحور خوب نه حتما با نام صندلی داغ تهیه شود.
اهل کجا هستید؟
ابهر، نرسیده به زنجان.
به دوستان و محله قدیمی هم سر میزنید؟
بله حداقل ماهی یکبار با دوستان قدیمی دور هم جمع میشویم.
نام معلم اول دبستان را به یاد دارید؟
آقای رجایی، خدارحمتشان کند!
پیشنهاد کتاب به خوانندگان این مصاحبه.
گلستان سعدی و شازده کوچولو آنتوان دوسنت اگزوپری.
بهترین دوست شما چه کسی است؟
دوستان زیادی دارم، انتخاب یکی از آنها سخت است.
دشمن هم دارید؟
بله، اما معرفیشان نمیکنم.
هیچ وقت دوست داشتید جای فرد دیگری باشید؟
نه به این موضوع فکر نکردهام.
اگر بازیگر نمیشدید سراغ چه شغلی میرفتید؟
بقال میشدم، اما نه مثل بقالهای امروز؛ قدیمیهایی که ترازو داشتند. الان همه چیز بستهبندی
شده است.
رکسانا قهقرایی/ ضمیمه قاب کوچک جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد