مصطفی کیایی با 38 سال سن، هشت سال است در سینمای ایران به عنوان کارگردان حضور دارد و حاصل این سالها ساخت 4 فیلم بوده است؛ یعنی به طور معدل هر دو سال یک فیلم. بعدازظهر سگی، ضدگلوله، خط ویژه و عصر یخبندان در زمینه کمیت این آمار و ارقام برای سینمای ایران و جوانان فیلمساز آن میتواند بسیار شاخص باشد، اما به لحاظ کیفیت نسل جدید همان راهی را میروند که به فروش و دمدمیمزاجی ختم میشود. کیایی در عصر یخبندان با دو کاراکتر اصلی یعنی بهرام رادان و مهتاب کرامتی قصد داشته یک فیلم چند میلیاردی به لحاظ فروش از کار درآورد.
داستان عصر یخبندان درباره زوجی به نام منیره و بابک است که اگرچه دیگر جوان نیستند، اما سردی عجیبی بر زندگیشان حاکم شده و در این راستا زن تصمیم میگیرد به سمت مواد مخدر و آشنایی با جوانی دیگر به نام فرید برود تا سرش گرم شود و به زندگی امیدوار. این در حالی است که منیره و بابک بیش از یک دهه است ازدواج کردهاند و یک دختر نیز دارند...
فیلم پرحرف عصر یخبندان پر از کاراکتر است که در موقع لازم جلوی دوربین حرف میزنند و شعار میدهند و میروند پی کارشان تا نمای بعدی. کاراکترهای اصلی نیز همینگونه جلوهگری میکنند.
منیره و فرید جز حرافی چیزی ندارند و طفلک شخصیت بابک با بازی فرهاد اصلانی اینقدر سوخته و بیکیفیت از کار درآمده که اصلا به چشم نمیآید.
کارگردان عصر یخبندان همه چیز را فدای دو بازیگر نقش اولش کرده و مقبولیت آنها نزد تماشاگر عام را پیشفرض موفقیت تصور کرده است.
برای همین مهتاب کرامتی در نقش کاراکتر منیره نماد زنی معتاد است که فقط گلهگذاری میکند و شعار میدهد و از روزگار مینالد.
بازی کرامتی در نقش یک زن معتاد و در آستانه سقوط به لحاظ اخلاقی، متوسط است. او بیشتر حرف میزند تا نقش منیره را معرفی کند. در واقع بازی گرفتن کیایی از بازیگرانش بشدت ضعیف بوده است. درباره بهرام رادان نیز همینگونه است.
او بیشتر یک آدم فرهیخته جلوه میکند تا آدم بد داستان. اوضاع درباره فرهاد اصلانی که دیگر تاسفبار است.
کیایی چنان بد کاراکتر بابک را پرداخت کرده و در قاببندی او را سوزانده که تماشاگر نهتنها هیچ همذاتپنداری با او ندارد، (به دلیل اینکه در سینما مرد مورد خیانت قرار گرفته همواره مظلوم ماجراست) بلکه هیچ حسی هم برایش برنمیانگیزاند.
به همه اینها جدای از حرافی، لفاظی، هشدارهای بیهوده و گزافهگویی کارگردان؛ فحاشی و سیل شلیک کلمات رکیک کاراکترها را نیز اضافه کنید. اصلا معلوم نیست چه نیازی به این همه فحش و فحشکاری و هتاکی در این داستانکها بوده است؟ به هرحال وقتی تصویر در کار نباشد؛ حرافی کار اصلی است و هتاکی نیز بخش مهمی از آن.
همین نحوه روایت چنان سیر ناموزونی به کل فیلم داده که باعث شده حتی داستان اصلی در پایانبندی به سمت و سوی غیرمنتظرهای برود. زن معتاد خائن به دامان خانواده برمیگردد و زن و شوهر سرسازش پیدا میکنند.
در واقع کیایی خواسته نشان دهد به سمت و سویی چرخیده تا تماشاگر را غافلگیر کند اما پایانبندی عصر یخبندان نیز تکملهای بر تمام این لفاظیهاست.
عصر یخبندان شعاریترین و توخالیترین فیلم سال 94 است. فیلمی که درد را نشان نمیدهد و درمان هم در آن مشاهده نمیشود، اما تا دلت بخواهد در اینباره حرف میزند. هیچ چیز بدتر از این نیست که فیلمی که ادعای روشنگری دارد، بیاثر و خنثی باشد.
مهدی تهرانی - قاب کوچک (ضمیمه شنبه روزنامه جام جم)
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد