معیارها و عوامل تولید اثر نمایشی برای سینما و تلویزیون تفاوت‌هایی دارد که رعایت آنها برای جذب مخاطب الزامی است

تلویزیون و سینما؛ دوست یا رقیب

هر سریال 30 قسمتی می‌تواند معادل 15 فیلم سینمایی باشد و به همین اندازه به تلاش و زمان برای تولید نیاز دارد؛ اما همه دلایل موفقیت یک سریال را نمی‌توان به طول مدت تولید یا تلاشی که برای ساخت آن صورت گرفته نسبت داد.
کد خبر: ۸۲۰۲۲۸
تلویزیون و سینما؛ دوست یا رقیب

کارگردان‌هایی هستند که کارنامه سینمایی قابل قبولی دارند، اما در تلویزیون خوش‌اقبال نبوده‌اند و آثارشان مورد توجه نبوده ‌است. سرنوشت این کارگردان‌ها و آثارشان در تلویزیون بیشتر از هر چیز به تفاوت‌های میان دو رسانه سینما و تلویزیون مربوط است و البته توانایی و شناخت عوامل تولید از این دو رسانه.

تلویزیون یا قاب کوچک، امکانات و محدودیت‌های خودش را دارد. ابعاد تلویزیون بسیار کوچک‌تر از پرده سینماست، حتی تلویزیون‌های ال‌سی‌دی و ال‌ای‌دی هم به پای پرده نقره‌ای نمی‌رسند، اما در عوض تلویزیون در دسترس است و تماشایش به خریدن بلیت نیاز ندارد.

حسن دیگر قاب کوچک آن است که مخاطبان بسیاری دارد و در این مورد سینما به گردش نمی‌رسد. به دلیل همین تفاوت‌ها، ساخت اثر برای این دو رسانه نیز متفاوت است و مولفه‌های خاص خودش را دارد.

قابی در کنار پرده

مخاطبی که از تلویزیون یک سریال نمایشی را تماشا می‌کند با تصویری مواجه است که با تصویر پرده نقره‌ای تفاوت‌های جدی دارد. تماشاگر تلویزیون ممکن است از داخل آشپزخانه سریالی را تماشا کند یا از روی مبلی که چند متر بیشتر با دستگاه تلویزیون فاصله ندارد.

ابعاد تصویری که از این دو رسانه ارائه می‌شود و تاثیرگذاری هر کدام برمخاطب نیز متفاوت است. طبیعی است تصویری که برای سریال تلویزیونی طراحی می‌شود باید با تصویر سینما تفاوت‌هایی داشته باشد.

انتخاب زاویه دید مناسب برای مخاطبان هر کدام از این دو رسانه و نوع نمابندی و دکوپاژ متناسب با ابعاد تصویری که به مخاطب ارائه می‌شود، از نگاه شاهین امین، منتقد سینما و تلویزیون در تولید آثار تصویری اهمیت ویژه دارد.

وی می‌گوید: شکل‌دهی به هر نما باید براساس ویژگی‌های رسانه‌ای که آن نما را به نمایش می‌گذارد، صورت بگیرد؛ مثلا استفاده از نمای باز و خیلی باز در یک سریال تلویزیونی بخصوص اگر به دفعات انجام شود، اصولی نیست یا همین طور ارائه نماهای خیلی بسته.

همچنین ممکن است حرکات تند دوربین و اعوجاج تصاویر در سینما و برای علاقه‌مندان به آثار سینمایی دیدنی باشد و تجربه‌ای متفاوت محسوب شود؛ اما در تلویزیون بالا رفتن حجم این نوع تصاویر باعث آزار مخاطب می‌شود.

بدیهی است کارگردانی که از سینما به تلویزیون می‌آید و یک سریال تلویزیونی می‌سازد، چاره‌ای ندارد جز این که از دانش‌اش درباره شیو‌ه‌های تاثیرگذاری تصویر بر مخاطب نهایت بهره را ببرد. گرچه این مورد، تنها بخشی از مولفه‌های ساخت یک سریال موفق تلویزیونی محسوب می‌شود.

قصه‌های پر شاخ و برگ

طولانی‌ترین فیلم‌های سینمایی نیز در نهایت یک قصه واحد را با تعدادی خرده روایت مرتبط به نمایش می‌گذارند، اما در یک سریال می‌توان بیش از یک داستان اصلی و محوری داشت؛ چرا که برای روایت داستان دست‌کم به اندازه 13 قسمت، زمان در اختیار نویسنده فیلمنامه و کارگردان قرار دارد.

یک سریال این امکان را دارد که دو داستان موازی را به نمایش بگذارد و از تعداد زیادی خرده روایت مرتبط به هم برای شاخ و برگ دادن به داستان‌ها بهره بگیرد.

از نظر شاهین امین، هم در فیلم سینمایی و هم سریال تلویزیونی باید قواعد درام رعایت شود، اما در عین حال اقتضائات هر دو رسانه در داستان‌پردازی مد نظر قرار بگیرد.

وی توضیح می‌دهد: در هر دو رسانه باید نقطه عطف‌ها، شیوه گسترش داستان و پایان‌بندی مد نظر قرار بگیرد، اما در فیلمنامه یک اثر سینمایی در کنار قصه اصلی چند پاساژ و چند داستانک لازم و کافی است و اگر نباشد ریتم اثر از دست می‌رود. در سریال داستانک‌ها و پاساژ‌های بیشتری مورد نیاز است و در برخی موارد گسترش حتی یک خط داستانی هم جوابگو نیست.

نویسندگی گروهی در تلویزیون

نویسنده فیلمنامه‌های تلویزیونی کاری بس سنگین بر دوش دارند و با گستره وسیع‌تری از داستان‌ها و داستانک‌ها روبه‌رو هستند که باید در هم تنیده و به شیوه‌ای اصولی روایت شوند.

می‌توان گفت نگارش فیلمنامه یک سریال تلویزیونی بخصوص اگر بیشتر از 30 قسمت داشته باشد بسادگی از دست یک نفر ساخته نیست و شاید به همکاری گروهی از نویسندگان نیاز باشد.

طولانی‌ترین فیلم‌های سینمایی نیز در نهایت یک قصه واحد را با تعدادی خرده روایت مرتبط به نمایش می‌گذارند، اما در یک سریال می‌توان بیش از یک داستان اصلی و محوری داشت؛ چرا که برای روایت داستان دست‌کم به اندازه 13 قسمت، زمان در اختیار نویسنده فیلمنامه و کارگردان قرار دارد

امین نیز بر هوش نویسنده برای وصل کردن خرده‌روایت‌ها به بدنه اصلی قصه و ایجاد ارتباط همه آنها با هم تاکید دارد و می‌گوید: داستان‌های محوری و داستانک‌ها باید به ترتیبی در سریال‌های تلویزیونی روایت شوند که مخاطب درگیر شود و نخواهد حتی دقایقی از سریال را از دست بدهد.

نگارش فیلمنامه سریال‌های تلویزیونی کاری دقیق، قاعده‌مند و البته بسیار وسیع و گسترده است، بنابراین فیلمنامه‌نویسی برای تلویزیون نیازمند تجربه‌هایی متفاوت با سینماست و جز نویسندگان مجرب و متخصص کسی از عهده انجام آن بر نمی‌آید.

ریتم پاشنه آشیل آثار تصویری

مهم‌ترین مسأله‌ای که می‌تواند یک سریال تلویزیونی را از مسیر موفقیت خارج کند و سرنوشت یک ایده داستانی خوب را به نابودی گره بزند، چیزی نیست جز ریتم. ماجراها و اتفاقات بر محور زمان تناسبی ایجاد می‌کند که ریتم یک اثر قصه‌گو را شکل می‌دهد. طبیعی است وقتی ماجراها و تاثیر آنها بر مخاطب از اندازه بیشتری برخوردار باشد، ریتم سریع‌تر و تاثیرگذارتر است و در عوض پر شدن زمان یک سریال با تصاویر و روایت‌های بی‌حادثه و اتفاق می‌تواند به از میان رفتن ریتم و به تبع آن ضعف سریال منجر شود.

ریتم می‌تواند کاملا برآمده از حوادث و رخدادهای بیرونی یا حتی منوط به اتفاقات درونی و فشار احساسی صحنه‌ها باشد. ممکن است در صحنه‌های متوالی از یک اثر اتفاق ویژه‌ای رخ ندهد یا به عبارت درست‌تر شاهد حرکت و حادثه بیرونی نباشیم، اما تنش‌ها و فشارهای موجود در قصه، ریتم درونی اثر را تا حد قابل توجهی بالا ببرد.

منتقدانی چون شاهین امین بارها درباره اهمیت ریتم و تاثیر آن بر همراهی مخاطب تاکید کرده‌اند و از ضرورت حذف نماهای اضافه و بدون کارکرد سخن گفته‌اند.

از نگاه این منتقدان برخی صحنه‌ها در سریال‌های تلویزیونی اضافه است و حتی گاهی حجم این بخش‌ها به حدی است که مخاطب اگر چند قسمت از سریال را نبیند چیزی از دست نمی‌دهد.

توجه به ظرفیت داستانی

امین می‌گوید: سریال‌های مطرح و درجه یک دنیا به لحاظ ظرفیت داستانی و روایی از بسیاری از فیلم‌های سینمایی جلوتر و پرتر هستند؛ اما بیشتر سریال‌های ما از این بابت خلأ دارند. این خلأ باعث می‌شود برخی کارگردان‌ها برای جذب مخاطب، هجویات و بامزگی‌های تکراری را چاشنی قصه کنند، فارغ از این که حتی در صورت جذب مخاطب و نشاندن او پای تلویزیون، از تاثیر ماندگار و عمیق عاجز خواهند بود.

این منتقد به شرایط زمانه اشاره می‌کند و این که عوامل زیادی می‌تواند مخاطب امروز را از پای تلویزیون بلند کند و هشدار می‌دهد: تماشاگر تلویزیون برای دیدن سریال‌ها بلیت نمی‌خرد و مسیر خانه تا سینما را طی نمی‌کند، بنابراین نگاه داشتن او پای سریال کار ساده‌ای نیست. یک سریال خوب تلویزیونی باید مخاطب را مانند ماهی به قلاب بیندازد و گرفتار کند وگرنه در رقابت با انبوه آثاری که برای تماشا وجود دارد، شانسی برای انتخاب شدن نخواهد داشت.

از نگاه امین، شتاب در سریال‌سازی هم مزید بر علت شده تا سریال‌های تلویزیونی از بسیاری جهات و بخصوص بابت ریتم ضربه بخورند.

این منتقد که کمبود قصه و ماجرا را اصلی‌ترین دلیل ضعف سریال‌های تلویزیونی می‌داند، ساخت سریال‌های تلویزیونی در عرض شش ماه یا حتی در مواردی سه ماه را اشتباه توصیف می‌کند و می‌گوید: در همه دنیا سریال‌های متوسط برای پخش در ساعات میانی روز ساخته می‌شوند، اما من درباره آثار درجه یک حرف می‌زنم؛ سریال‌هایی که برای پخش شبانه تولید می‌شوند.

برای تولید سریال «الف» 30 قسمتی، دست‌کم گروهی هماهنگ و منسجم باید یک سال زمان بگذارد تا از خطا و اشتباهات فاحش پرهیز شود.

از سر صبر یا دلسوزانه

سریال‌هایی چون هزاردستان، روزگار قریب، رعنا، هزاران چشم و مختارنامه از جمله آثاری هستند که شاهین امین به عنوان نمونه‌های خوب تلویزیونی نام می‌برد و تاکید دارد همه این آثار در رسانه ملی و توسط هنرمندانی ساخته شده که هم در سینما و هم تلویزیون فعالیت کرده‌اند.

از نگاه این منتقد، درست به همان اندازه که آگاهی و پایبندی به قواعد ساخت اثر نمایشی برای تلویزیون اهمیت دارد، کار دلسوزانه و دقیق نیز مهم است.

امین:

نگارش فیلمنامه سریال‌های تلویزیونی کاری دقیق، قاعده‌مند و البته بسیار وسیع و گسترده است، بنابراین فیلمنامه‌نویسی برای تلویزیون نیازمند تجربه‌هایی متفاوت با سینماست

وی در این‌باره توضیح می‌دهد: خوشبختانه ساخت اثر برای تلویزیون به دلیل حضور حامیان مالی بیشتر از کار در سینما توجیه مالی دارد و سازندگان سریال‌های تلویزیونی دستمزدهای بدی دریافت نمی‌کنند، اما لازم است ساخت این آثار دلسوزانه‌تر انجام شود.

کارگردانی مانند کیانوش عیاری پنج سال وقت می‌گذارد و روزگار قریب را می‌سازد که برای همیشه باعث افتخار تلویزیون و مخاطبان آن است. همین طور همه کارگردان‌هایی که در زمان کافی و با دلسوزی کار کرده‌اند.

این منتقد، کارگردان‌های خوب را هم در سینما موفق می‌داند و هم در تلویزیون و کارگردان‌های متوسط را در هر دو رسانه متوسط ارزیابی می‌کند و معتقد است شناخت اقتضائات دو رسانه صرفا بخشی از موفقیت کارگردان‌ها در دو رسانه سینما و تلویزیون است. از آن مهم‌تر این است که یک اثر در زمان مناسب و کافی ساخته شود و سازندگان اثر به آنچه برای مخاطب تدارک می‌بینند، اهمیت بدهند.

سریال‌های تلویزیونی دوره‌های اوج و فرود متعددی داشته‌اند. گاهی یک سریال خیابان‌ها را خلوت کرده و گاهی پخش چند سریال از چند شبکه هم نتوانسته مخاطب را اقناع کند.

هر آنچه در این دوران رخ داده، حکایت از آن دارد که سازندگان سریال‌های تلویزیونی که از اهالی سینما باشند، چه کم تجربه و تازه‌کار، چه از اهالی تلویزیون یا قدیمی‌ها و با تجربه‌ها، زمانی موفق به ساخت اثری تاثیرگذار خواهند شد که مخاطب تلویزیون را بشناسند و جلب رضایت این مخاطبان را ترجیح بدهند.

سینما، مغلوب تلویزیون می‌شود

مهدی سجاده‌چی، فیلمنامه‌نویسی که هم برای سینما و هم برای تلویزیون نوشته است، اعتقادی به تفاوت‌های جدی و اساسی میان فیلمنامه‌ سینمایی و تلویزیونی قائل نیست و این امر را بیش از هر چیز به دستاوردهای تکنولوژی مرتبط می‌داند. به گفته وی، هم سینما و هم تلویزیون بدون مخاطب معنا و کارکرد خود را از دست می‌دهند، اما مخاطب امروز سینما و تلویزیون تفاوتی با هم ندارند.

به اعتقاد این فیلمنامه‌نویس به‌واسطه رشد تکنولوژی و ساخت دستگاه‌های تلویزیون بسیار بزرگ با عناوینی چون سینمای خانگی، محصولات سینمایی بیشترین مخاطبان خود را از طریق پخش تلویزیونی به دست می‌آورند و در نتیجه سازندگان آثار سینمایی در دنیا برای پخش تلویزیونی آن برنامه‌ریزی دارند.

سجاده‌چی تصریح می‌کند: سینما به سمتی می‌رود که با تلویزیون هماهنگ‌تر شود. زمانی حداکثر لامپ تلویزیونی 29 اینچ بود و دسترسی به نسخه‌ای از یک فیلم سینمایی بسادگی میسر نبود؛ اما حالا مردم می‌توانند پس از دانلود آثار یا تهیه دی‌وی‌دی فیلم‌های مدنظرشان را از دستگاه تلویزیون با ابعاد بسیار بزرگ تماشا کنند. از نگاه این منتقد، امروزه مخاطبان سینما و تلویزیون صرفا از لحاظ جمعیت متفاوت هستند و آنها که سریال‌های تلویزیونی را تماشا می‌کنند، همان‌هایی هستند که به دیدن آثار سینمایی علاقه‌مندند و عاشقان سینما هم از تلویزیون توقع دارند سریال‌های دیدنی و تاثیرگذار به نمایش بگذارد؛ سریال‌هایی که هر لحظه از آن پر از اتفاق و ماجرا باشد و به آنها اجازه جواب دادن به تلفن یا نوشیدن یک لیوان چای هم ندهد.

نزدیکی مرزی سینما و تلویزیون

سجاده‌چی درباره تفاوت‌های تولید اثر نمایشی در دو رسانه سینما و تلویزیون و مولفه‌های تعیین‌کننده در هرکدام از این رسانه‌ها تاکید می‌کند: شاید دو سال پیش می‌شد فهرست بلندی از این مولفه‌ها به نمایش گذاشت، اما امروز مرز میان این دو رسانه بسیار محدود شده است و به برنامه‌های ترکیبی و خبری و... محدود می‌شود. طبیعی است در دنیای امروز اگر داشتن مخاطب و تاثیرگذاری بر او را توفیق بدانیم یک فیلمساز، هم می‌تواند در تلویزیون موفق باشد و هم در سینما و اگر در یکی از این دو رسانه با شکست مواجه شد، بیشتر از هر چیز باید رازهای تولید را مد نظر داشت نه تفاوت بین دو رسانه سینما و تلویزیون. از نظر این فیلمنامه‌نویس، شکست یک کارگردان یا فیلمنامه‌نویس سینمایی در تلویزیون به آن معنا نیست که کارگردان یا فیلمنامه‌نویس به رسانه‌ای مانند تلویزیون تسلط نداشته است، بلکه مسأله را باید در جای دیگری احتمالا در روند تولید جستجو کرد.

آذر مهاجر

رادیو و تلویزیون

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها