«ریلیشن» به سال 1605 میلادی در فرانسه درآمد، آن هم برای 70 سال و کاغذ اخبار در عصر محمدشاه قاجار جان گرفت در سال 1837 میلادی، عمرش هم فقط سه سال بود؛ روزنامه هم که نبود، ماه به ماه چاپ میشد و به دست خلقالله میرسید. کاغذ اخبار جایش را به وقایع اتفاقیه داد تا اولین روزنامه واقعی ایرانی که به همت میرزاتقی خان امیرکبیر به صورت هفتگی و در چهار صفحه به طبع میرسید، نقطه عطفی شود در تاریخ چاپ و انتشار روزنامه در کشور.
ایران البته فاصله 232 سال را با اولین کشور دارنده روزنامه، دستکم در کمیت جبران کرد و حتی پیشی گرفت و فرانسه را پشت سر گذاشت، آن هم با فاصله زیاد. امروزه اگر فرانسویها فقط 29 روزنامه سراسری دارند ما دستکم 70 تای آن را داریم، آن هم با افتخار. در کیفیت اما کمی لنگ میزنیم. تعداد و آمار روزنامهخوانان ما هم پیش خودمان بماند بهتر است.
آمارهایی نگرانکننده
آمارها دروغ نمیگویند، اما نگران میکنند. بیش از 70 روزنامه سراسری داریم که به صورت روزانه چاپ و نشر میشوند، اما شمارگان همه آنها معادل فقط 12 درصد پرتیراژترین روزنامه ژاپنی، یومیوری شیمبون است. در ژاپن شمارگان سه روزنامه روی هم 22 میلیون را هم پشت سر میگذارد و در ایران روزنامه بیرون میآید با 500 نسخه، روزی 500 نسخه. در صدر روزنامههای پرشمارگان و پرخواننده فقط جراید سرزمین آفتاب تابان حضور ندارند که میتوان سراغ گرفت از لیبراسیون فرانسه و بیلد آلمان و یو. اس. تودی آمریکا. این آخری روزانه در یک میلیون و 800 هزار نسخه به چاپ میرسد.
در مجموع کشورهای چین، هند، ژاپن، آمریکا، آلمان، انگلیس، فرانسه، روسیه، برزیل و ایتالیا بیشترین شمارگان روزنامه را در دنیا دارند.
از مبحث شمارگان که بگذریم، میزان اقبال به جراید منتشر شده در کشور و در نگاه جامعتر، تعداد روزنامهخوانان ایرانی هم سالهاست، محملی برای نگرانی و زنهار دادن چندین و چند باره پژوهشگران و کنشگران اجتماعی و فرهنگی بوده است. آمار متقن و دقیقی در اینباره بخصوص برای سالهای اخیر در دست نیست، بویژه برای این یکی دو سال آخر که بر تنور داغ رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی هم حسابی دمیده شده است. با این حال میگویند ژاپنیها 800 برابر ایرانیها روزنامه میخوانند؛ اصولا بیش از 90 درصد چشم بادامیها هر روز روزنامه میخوانند. این آمارها کسی را نگران نمیکند؟!
کمیت اولویت است
پرسشی در اینجا قابلیت طرح دارد؛ چرا با وجود پر تعداد بودن روزنامهها در کشورمان به نسبت کشورهای دیگر، سطح مطالعه مطبوعات اینچنین نازل و پایین است؟! آیا این جراید پرشمار قابلیت جذب مخاطبان را ندارند؟ دور نیست سالهای دهه 60 که هر روز بعدازظهر صفها شکل میگرفت برای دو روزنامه عصر آن زمان که اتفاقا هنوز هستند یا بعید نیست ایامی که برای مقطعی هر چند کوتاه، روزنامهها جان گرفتند و شاخه زدند و بعد دوباره به رکود پیوستند.
از 70 روزنامه روزانه در حال نشر در کشور، شاید بتوان حساب جرایدی به تعداد انگشتان دو دست را از بقیه جدا کرد، آنهم در نهایت خوشبینی و مثبتاندیشی که مابقی مطبوعات محتوایی تکراری و بشدت شبیه هم دارند، برآمده از برداشتن خبر و مطلب از روی خبرگزاریها و سایتهای خبری. به عبارت بهتر، فرآیند تولید در اکثریت قریب به اتفاق روزنامهها ابتر مانده یا به طور کل به محاق رفته است. همه فعالیتهای مربوط به خلق محتوا نهایتا خلاصه میشود در تغییر تیتر خبر یا گزارشی که از روی خبرگزاری برداشته شده و اگر حوصلهای باشد، نگارش لید و سرآغاز و دیباچهای بر آن.
گرانمایهپور: درست است که آه و فغان صاحبان بسیاری از رسانهها بلند است، اما نباید آن را چندان جدی گرفت. معمولا این بهانهای است تا حقوق خبرنگاران و کارمندانشان را ندهند. در کشور ما با رسانه میتوان امتیاز گرفت و صاحب قدرت شد |
در اینجا پرسش دومی هم مطرح میشود درباره چرایی وجود و چاپ این همه روزنامه شبیه هم و تکراری و البته بیمحتوا. اگر کشوری که در این زمینه پیشرو و به تعبیری پرسابقهترین است فقط 29 روزنامه دارد، چرا در ایران ما این تعداد به بیش از 70 میرسد؟! اگر چاپ و نشر مطبوعات در کشور، یک فرآیند کاملا مستقل و در حیطه وظایف و اختیارات بخش خصوصی بود، شاید این سوال محلی برای طرح نداشت، اما همه میدانند جراید در ایران با کمک مستقیم و بلاواسطه دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر میشود و هر روزنامه بسته به میزان شمارگانش از سهمیه کاغذ و یارانههای دیگر برخوردار است. پس درآمدن پرهزینه روزنامههایی بشدت شبیه هم و برگشت خوردن و خمیر شدنشان نوعی اجحاف است به بودجه عمومی کشور.
ظهور جریان غیرحرفهای رسانهای
یک استاد رشته روزنامهنگاری و روابط عمومی معتقد است پیش از آسیبشناسی چرایی کیفیت نازل محتوایی مطبوعات باید در نگاه جامعتر به آفات روزنامهنگاری در ایران پرداخت.
دکتر علی گرانمایهپور، با اشاره به آفتهای گریبانگیر مطبوعات در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی میگوید: پس از پیروزی انقلاب و بخصوص در 20 سال گذشته به علت نبود تشکل صنفی در نظام رسانهای کشور، یک اتفاق نامعقول افتاده و آنهم ورود احزاب و جناحهای سیاسی به حیطه روزنامهنگاری است. این گروههای سیاسی تعدادی افراد غیرحرفهای را با دستمزدهای پایین جذب و آنها را تبدیل به روزنامهنگاران ساختگی میکنند که له و علیه کسانی مطلب بنویسند. این فرآیند و حضور چنین افرادی است که باعث میشود در نهایت و به مرور، به خبرنگاران اتهام قلم به مزدی و حتی در خدمت بیگانگان بودن وارد شود.
وی با انتقاد از تبدیل روزنامهها به تریبون احزاب تصریح میکند: طیف غیرحرفهای رسانهای که ظهور پیدا کرده و به دنبال مطامع سیاسی خود است، یک جریان از روزنامهنگاری زرد را پایهگذاری کرده که حاضر است صفحههای روزنامهاش را بفروشد و حق و حقوق ابتدایی و اولیه خبرنگاران را پایمال کند. همین جریان غیرحرفهای مطبوعاتی در 30 سال گذشته اجازه نداده که روزنامهنگاران حتی انجمن صنفی داشته باشند یا حداقل یک نظامنامه صنفی تدوین شود. در این شرایط روزنامهنگار عملا دچار بیهویتی میشود.
این مدرس دانشگاه ادامه میدهد: در همه دنیا روزنامهنگاران اندیشمندی وجود دارند که درباره آنچه خود در جامعه میبینند و درک میکنند، مینویسند و نه لزوما درباره علایق، سیاستها و خواستههای مدیران روزنامه. در کشور ما روزنامهنگار عملا تبدیل شده است به یک کارمند که هر روز باید کارت حضور و غیاب بزند و محتوایی بر اساس خواستههای روزنامه تولید کند.
گرانمایهپور با تاکید مجدد بر آسیبشناسی محتوای مطبوعات توامان با ارزیابی ساختار سازمانی رسانههای کشور اظهار میکند: بیمحتوایی مشهود مطبوعات چند دلیل دارد. اول، خودسانسوری خودساخته برخی مطبوعات است. عمده روزنامهها یک حاشیه سود دارند که با وجود کم بودن باعث میشود دوام بیاورند. جرایدی که خود را دچار نوعی خودسانسوری کرده و به برداشتن خبر از خبرگزاریها روی میآورند، نمیخواهند این حاشیه سود را از کف بدهند. دلیل دوم، نداشتن نیروی حرفهای و کاربلد است. روزنامهای که با چهار روزنامهنگار اداره میشود، تکلیفش مشخص است. برای تولید خبر به خبرنگاران خبره نیاز است. دلیل سوم این بیمحتوایی، فقر سوژه است؛ تا زمانی که روزنامهنگاری حرفهای بر نظام رسانهای کشور حاکم نشود و نخبگان و صاحبنظران با حلقه خبرنگاران پیوند نخورند، معضل کمبود موضوعات جذاب پا برجا خواهد بود.
ادغام مطبوعات کوچک
با وجود معضل خودسانسوری ملاحظهکارانه، فقر سوژه، به کارگیری نیروهای غیرحرفهای و غیرمتخصص، حاکم شدن نگاه سیاسی و جناحی بر فضای رسانهای کشور که بیمحتوایی و افت کیفیت را برای مطبوعات ایران به همراه داشته است، چه باید کرد تا پویایی و خلاقیت به جراید بازگردد؟ آیا چاپ بیهدف و بیکیفیت روزنامهها به روال گذشته نوعی حیف و میل بودجه و امکانات نیست و بیفایده به حال مردم؟!
گرانمایهپور ادغام مطبوعات کوچک و راهاندازی بنگاههای بزرگ تبلیغاتی را راه فائق آمدن بر این معضل و کاستی عنوان میکند و میگوید: در کشورهای پیشگام رسانهای مانند آمریکا، ژاپن و استرالیا هر گاه رسانههای کوچک امکان ادامه کار را نداشته یا کارایی لازم را بروز ندادهاند، موسسات بزرگ مطبوعاتی از طریق بخش خصوصی تاسیس و تشکیل شده است. باید وزارت ارشاد طرحی را تهیه و ارائه کند تا روزنامههای با شمارگان پایین در هم ادغام شوند. روزنامهای که 5000 شمارگان دارد، روزنامه نیست، نشریه است. در وهله بعد روزنامهها باید سراغ شیوههای جدید روزنامهنگاری بروند و خبرنگاران خود را هم آموزش دهند. یکی از معضلات نظام رسانهای ما آشنا نبودن با شیوههای روزنامهنگاری روز دنیاست.
روزنامهداری مقرون بصرفه است
سعید تقیپور، رئیس شورای سیاستگذاری جهان اقتصاد، روزنامهداری را با وجود تبلیغات و موجهای منفی رایج در سالهای اخیر، یک کنش مقرون به صرفه میداند و تصریح میکند: اگر به عنوان یک کسب و کار به آن نگاه شود دخل و خرجش با هم خواهد خواند. مشکل اینجاست که نگاه دیگری بر مطبوعات حاکم است و کسانی به این عرصه ورود کردهاند که فکر میکنند برای آنکه جایگاه سیاسی و اقتصادی خود را تحکیم سازند باید در جای دیگر پول دربیاورند و در روزنامهشان خرج کنند. اگر این افراد و نوع نگاهشان را کنار بگذاریم، انتشار روزنامه میتواند مقرون به صرفه هم باشد.
تقی پور: رسانه برای صاحبش پرستیژ و اعتبار به همراه دارد. مثلا کسی که انگیزه سیاسی دارد، هم میتواند از این طریق برای ورودش به مجلس فعالیت داشته باشد و هم از وزارت ارشاد و سایر نهادها و حتی افراد کمک دریافت کند |
تقیپور درباره رقابت شدیدی که برای اخذ مجوز انتشار روزنامه در میان سیاسیون و اقتصادیون جامعه شکل گرفته است، میگوید: رسانه برای صاحبش پرستیژ و اعتبار به همراه دارد. مثلا کسی که انگیزه سیاسی دارد، هم میتواند از این طریق برای ورودش به مجلس فعالیت داشته باشد و هم از وزارت ارشاد و سایر نهادها و حتی افراد کمک دریافت کند. در عین حال روزنامه میتواند محملی باشد تا در قالب آگهی از بنگاههای اقتصادی درآمدزایی شود. البته این افراد معمولا کار رسانهای را برای تامین معاش انجام نمیدهند و بیشتر به دنبال مطامع و اهداف سیاسی خود هستند. در اینجاست که انتشار روزنامه به هر قیمت و ترفندی توجیه پیدا میکند، چرا که دستاوردهای سیاسی و غیرمطبوعاتی حاشیه سود است. به عبارت دیگر، گرداننده یا گردانندگان روزنامه هزینه میکنند تا تفکرات و خود و همفکرانشان را در سطح جامعه جا بیندازند. این افراد از آنجا که نگاه کسب و کاری به فرآیند چاپ و انتشار روزنامه ندارند، معمولا نمیتوانند مدیریت حرفهای داشته باشند و به سود برسند. در این شرایط، سعی میکنند به زحمت و با کمک گرفتن از بیرون از مجموعه دخل و خرج خود را به هم نزدیک کنند.
انتشار این تعداد روزنامه ضرورتی ندارد
وی انتشار این تعداد روزنامه را در کشور لازم و ضروری نمیداند و تاکید میکند: به گمانم این تعداد حتی زیاد هم هست، چرا که محتوایی در آنها تولید نمیشود. ای کاش یک منظومه رسانهای داشتیم که تعداد روزنامهها در آن ارزش ذاتی نداشت و در عین حال، انتظارات، نیازها و خواستههای مردم از طریق آن تامین میشد.
رئیس شورای سیاستگذاری جهان اقتصاد درباره محتوای نازل و تکراری اکثریت جراید کشور تصریح میکند: اگر خواننده توقع دارد که روزنامه خوب و پرمحتوا بخواند، باید حاضر باشد برای این دادهها هزینه بیشتری کند. در حال حاضر قیمت روزنامهای که روی دکه قرار میگیرد، حتی از بهای کاغذ سفید آن هم ارزانتر است. این اتفاق فقط برای 3-2 روزنامه رخ داده که خواننده حاضر باشد قیمت بالاتری از کاغذ خام آن پرداخت کند و هزینهای را برای مطالب و محتوایش متقبل شود. اگر این فرآیند همهگیر شود، دیگر رسانهها هم به دنبال تولید محتوا و ارتقای کیفیت مطالب خود میروند. در این صورت، روزنامهنگاری و انتشار آن یک کسب و کار درآمدزا خواهد شد و یک عده شغلشان میشود نگارش مطالب باکیفیت و دستهای دیگر، فروش و خرید آن و در مجموع همه منتفع خواهند شد.
رسانه و طلب قدرت
در سالهای اخیر از جانب مدیران مسئول و گردانندگان روزنامهها نوای گله و شکایت به گوش میرسد و معمولا دلپری از کمبودها و کاستیها دارند. همه وضعیت خود را اورژانسی میدانند و حتی عنوان میکنند که با این وضعیت دیرزمانی نمیتوانند دوام بیاورند و نفسشان به شماره افتاده است. در عین حال و به هیچ قیمتی هم حاضر نیستند موقعیت رسانهای خود را از دست بدهند و سالهاست به فعالیتشان ادامه میدهند. در خارج از فضای رسانهای هم با وجودی که همه اذعان دارند کار مطبوعاتی کردن یک کنش اقتصادی و پر منفعت نیست، در عمل یک رقابت بسیار سخت و سنگین در جریان است برای گرفتن مجوز و پروانه انتشار و چاپ روزنامه. عجیب است که این همه اصرار وجود دارد برای کاری که انتفاع مالی خاصی به همراه خود ندارد.
گرانمایهپور در این باره معتقد است: امروزه داشتن رسانه برای صاحب یا صاحبانش قدرت میآورد. هرچند شمارگان و نفوذ آن کم و پایین باشد. درست است که آه و فغان صاحبان بسیاری از رسانهها بلند است، اما نباید آن را چندان جدی گرفت. معمولا این بهانهای است تا حقوق خبرنگاران و کارمندانشان را ندهند. در کشور ما با رسانه میتوان امتیاز گرفت و صاحب قدرت شد.
محسن محمدی
رادیو و تلوزیویون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد