این بازیگر که کارشناسی ارشد طراحی صنعتی دارد، از سال 1380 با بازی در نمایشی به کارگردانی نصرالله قادری، به طور حرفهای وارد تئاتر شده و تاکنون در 35 اثر نمایشی حضور داشته که از این تعداد 21 کار به اجرای عمومی رسیده که مخمصه (افسانه صرفهجو)، خانواده شمعدانی (ایوب آقاخانی) و سیمرغ (کیومرث مرادی) تعدادی از این نمایشها هستند.
دریافت سه جایزه بازیگری و حضور در سه جشنواره بینالمللی هم از دیگر نقاط بارز کارنامه این بازیگر است. پرفورمنس خارش (امیر کنجانی)، میز (بهار کاتوزی)، پروانگی (عامر مسافر آستانه) و لامپ (سیاوش پاکراه) از دیگر نمایشهایی هستند که محسن رستگار در آنها ایفای نقش کرده و اجرا شدهاند. با این بازیگر جوان تئاتر درباره بسیاری از مسائلی که تئاتر امروز به آن مبتلاست، به گفتوگو نشستهایم.
بهعنوان یک تئاتری جوان، حضور همنسلان خود در عرصه نمایش را چطور ارزیابی میکنید؟
بازیگری تئاتر حوصله میخواهد و تلاش؛ یعنی به عنوان یک بازیگر ماندن و کار کردن. در بین همنسلانم، از آن تعدادی که من میشناسم و از دوستانم محسوب میشوند، همه در حال رشد و در نوع خودشان خوبند. بازیگری در تئاتر و پخته شدن در این حوزه احتیاج به صرف زمان و انرژی دارد و باید بگویم از بین هم نسلهای من آنهایی که به عنوان یک بازیگر ماندند و کار کردند و افرادی که تصمیمشان بر ماندن بود و تلاش کردند، الان همگی دارند در جایگاه مناسبی خوب میدرخشند و دیدن این میزان توفیق نزد دوستان و همنسلانم باعث خوشحالی و لذتبخش است.
به نظرتان نمایشهایی که ایرانی هستند برای مخاطبان جذابترند یا نمایشنامههای غربی؟ به عبارت دیگر نمایشهای ایرانی به این دلیل که مابهازاهای ملموستری برای مخاطب دارند، به نمایشهای غربی اولویت دارند یا این قیاس از اساس صحیح نیست؟
زبان و هدف تئاتر حول مسائل انسانی و روابط میگردد و دغدغه تئاتر بیان این نواقص است. این روزها دغدغهها جهانی شده و بهواسطه ابزارهای رسانهای شاهد تلفیقهای فرهنگی هستیم. پس دیگر نمیتوان میان داخل و خارج فرق قابل توجهی قائل شد. همانطور که اول گفتم دغدغه تئاتر روابط انسانی است. به نظر من کلا نمایشنامه انتخابی از طرف گروه اجرایی باید حداقل دو نکته را در خود داشته باشد: یک، آیا دغدغهای که در متن وجود دارد، کنش اصلی به حساب میآید، دغدغه این روزهای خود ما و تماشاگر و مخاطب ما هم هست یا نه، یعنی پرداخت به این دغدغه چه نگاه جدیدی به مخاطب میدهد تا او درک جدیدی بعد از دیدن و شنیدن نمایش پیدا کند. دو، آیا متن انتخابی پتانسیل جدیدی با توجه به شیوه اجرایی و نگاه کارگردان به خود محیط تئاتر اضافه میکند یا نه.
اصلا دلیل گرایش بسیاری از کارگردانان به نمایشهای غربی چیست؟
این سوال را به صورت تک جملههای شهودی خودم از محیط تئاتر میتوانم جواب بدهم: نبود ایدههای بکر نمایشنامهای، ساختار ضعیف نمایشنامههای ایرانی به لحاظ تکنیکال نویسندگی (که البته ما اثر خوب هم کم نداریم)، تطبیق نداشتن دغدغههای نمایشنامههای ایرانی با دغدغههای روز کشور و جهان که ناشی از کمسوادی نویسندگان ما از فلسفه و کنشهای فرهنگی روز دنیاست. در نهایت فکر میکنم با توجه به رشد سریع تعداد اجراها و سالنهای نمایش، حضور و تربیت نیروی متخصص نمایشنامهنویس بیش از پیش الزامی است.
چگونه به حس نقشی که بازی میکنید نزدیک میشوید؟
برای رسیدن به نقش باید ابتدا درک درستی از فضای نمایش و کاراکتر داشت و تجربه، بسیار به این مساله میتواند کمک کند. البته این سوال برای یک بازیگر سوالی کلی است. چون هر نقش باتوجه به جنس خودش، روش رسیدن به خودش را دارد، ولی اگر بخواهیم تیتروار بگوییم از تکرار عین به عین یک کاراکتر بیرونی میتواند باشد تا تجسم صد در صد کاراکتری که هیچ وجود و مابهازای خارجی ندارد. بازیگر خود میتواند خلاقانه این نگاه را به کارگردان ارائه کند. هر نقش و نوع نگاه به آن، نتیجه شیوه اجرایی و متن نمایش است. هر متن و کاراکتر روش و راه خودش را میخواهد و باید متذکر شوم که این نظر من است و جنبه عمومی ندارد.
پیشینه و سابقه بازی داشتن در تئاتر، چقدر کمک میکند که بازیگر در کارهای بعدیاش بیاسترستر کار کند؟ آیا این پیشینه اعتماد بهنفس بازیگر را بالا میبرد یا نه و هر تجربه جدیدی، یک شروع تازه است با همه استرسها و اضطرابهایش؟
تجربه داشتن در هر شغلی شما را از بقیه متفاوت میکند و خب هر بار حضور و تجربه روی صحنه شما را پختهتر و آمادهتر میکند. دو نوع استرس وجود دارد؛ یک استرس همیشگی است که مربوط به خلق شما میشود که هر بار دوست دارید بهترین بازخورد و نتیجه را برای شما به همراه داشته باشد و بیشترین ارتباط را تماشاچی با شما برقرار کند، هیجان از به نمایش در آمدن تلاش شما. یک نوع استرس هم مربوط به تجربههای اولیه است که مربوط به آشنایی شما با این کنش جدید یا فضای جدید است که شاید در همه شغلها وجود داشته باشد، اما از آنجا که زمان اجرای نمایش، زمان زندگی کردن به جای فرد دیگری است، پس میتواند همیشه استرس و لذت ناشی از خلق و کشف را به همراه داشته باشد.
نظرتان راجع به مخاطبان تئاتر چیست؟ اصلا به نظر شما که سالهاست رودررو و نفس در نفس مخاطبان ایفای نقش کردهاید، مخاطبان امروز تئاتر تغییر کردهاند؟
مخاطب تئاتر ایران نسبت به دیدن تجربههای تئاتری فقیر است؛ یعنی باید تجربههای مختلف را ببیند تا هوش مواجهه با آثار اجرایی و نمایش را پیدا کند. تئاتر مهم ترین محل در هر حکومت و کشور برای خلق مفاهیم جامعهشناسانه و انسانی است. هر حکومت و کشور بنا به رشد فرهنگی خودش، فرهنگ مردم و جامعه خودش را بالا میبرد. همانطور که شاهد رشد سالنهای تئاتر و نمایشهای در حال اجرا هستیم، به همان نسبت هم هوش و تجربه تماشاچی تئاتر بالا میرود و راجع به تعداد هم همین رشد را به نسبت افزایش تعداد اجراها شاهدیم.
آیا معتقدید تئاتر ایران با وجود تلاشی که برای شناسایی مخاطبان واقعی خود و کشاندن آنها به سالنهای نمایش میکند، هنوز نتوانسته است آنطور که باید و شاید موفق باشد؟
من فکر نمیکنم اصلا تلاشی به صورت تخصصی برای کشاندن مخاطب خاصی به سالنها انجام شود. این مساله کاملا به یک کمک بزرگ از سمت دولت احتیاج دارد، اما خود تئاتریها برای اینکه بتوانند سالنهایشان را پر کنند، دست به مخاطبشناسی هر چند خیلی کم میزنند. رسانه در دنیای امروز وظیفه اطلاعرسانی را بهعهده دارد و از آنجا که رسانه در کشور ما مستقل نیست، دولت باید رسانه جمعی بیشتری در اختیار تئاتر قرار بدهد و ساز و کار مناسب را چیدمان کند. چون این روزها خود تئاتریها برای دیده شدن اثرشان از هیچ خلاقیتی در زمینه جذب مخاطب فروگذار نمیکنند.
نقش سالنهای تئاتر در اجرای بهتر یک نمایش تا چه حد است؟
یکی از مشخصههای غیرقابل انکار وجودی تئاتر، محل اجراست؛ چرا که کل کنش بین اثر و مخاطب را در برمیگیرد. باید بگویم، کیفیت بالای سالنها در همه زمینهها میتواند شرایط بهتری برای انتقال مفهوم و رسالت اثر نمایشی به مخاطب را ایجاد کند که امیدوارم به حداقل استانداردها بتوانیم برسیم. فضای رقابتی بین سالنها میتواند تئاتر را در این زمینه یاری کند.
شرایط امروز اجراها در سالنهای خصوصی را چطور میبینید؟ اساسا گسترش بیشتر این سالنها را به نفع تئاتر میدانید یا نه؟
تا همین چند سال پیش یک تئاترشهر بود و یک تالار وحدت و یک تماشاخانه سنگلج، اما این روزها سالنها دارند زیاد میشوند و به همان نسبت فرصت دیده شدن برای کارهای خوب پیشمیآید. پس میتوانیم شاهد کیفیت باشیم، چون گروهها زمان را به واسطه ماندن در صفهای طولانی زمان اجرا از دست نمیدهند و زودتر یک تجربه را به ثمر میرسانند و به سراغ تجربه بعدی میروند. در نهایت فکر میکنم برای رشد همه تئاتریها، شرایط به صورت قابل توجهی نسبت به قبل متعادلتر شده است.
سخن پایانی؟
فکر میکنم بازیگری کار سختی است و خوب بودن در این زمینه سختتر است و احتیاج به صبر و زمان و البته تلاش دارد. به نظرم اگر تعداد کارهای خوبت بیشتر باشد بهتر از این است که تعداد کارها بیشتر باشد.
مهرداد نصرتی ـ اعظم حسنتقی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد