***
راه مهر، راز سپهر، برداشتی از داستان رستم و اسفندیار است. این داستان یکی از بینظیرترین آفرینشهای ادبی جهان بوده و شاید بتوان گفت بهترین داستان شاهنامه است. چون یک داستان حماسی صرف نیست، بلکه منشوری تمامعیار اخلاقی است در بیان یک حماسه عظیم. دو پهلوان، یکی رویینتن در مقابل پهلوان ملی ایران که رستم است قرار میگیرد. این چالش در مسیر آزاداندیشی و کرامت انسانی است. این کار لایههای دیگری هم دارد. عناصری مثل فرزندکشی که بحث جانشینی برای پادشاه از درونمایههای اصلی این کار است. این تعارضی که بین دین نو یعنی زرتشت و آیین مهرپرستی در ایران هست، خودش یک اتفاق بسیار مهم است. توجه به ویژگیهای پهلوانی، فتوت و جوانمردی بحثی بسیار اساسی در این نمایش دارد. از دیگر موارد این که میبینید یکی از معیارهای اصلی که بشر همیشه با آن درگیر بوده تضاد ازلی و ابدی است که با خوبی، بدی، زشتی و زیبایی همراه است.
شاید بسیاری با خود بگویند چرا باید دوباره به چنین داستانهایی پرداخت؟ پاسخ این است که ما نباید به گذشته خود بیتوجه باشیم؛ چون ما در سرزمینی زندگی میکنیم که نقش سازندهای در شکلگیری تمدن بشری داشته است. تمدن برای این که ساخته شود به انگیزه و حکمت نیاز دارد. به زمانی که بسیاری از کشورها روی نقشه جغرافیا شکل نگرفته بود ما اندیشه و حکمت ایران باستان یا خسروانی را داشتهایم. آن وقت حالا میخواهیم مسائل جامعه خودمان را از طریق فلسفه غرب و شرق بازخوانی کنیم.
ما از طریق خوانش فرهنگمان، خودمان را با این فلسفه یک جور بیگانهسازی کردهایم و دارای حکمایی هستیم که این فلاسفه و اندیشمندان ما میتوانند راهی باز کنند به روی بشر امروز و این حرف من تنها نیست. وقتی در تالار مولوی از اوژن یونسکو سوال میکنند پیشنهادت برای نجات بشر از سرگشتگی چیست؟ میگوید: شما ایرانیها حافظ، سعدی، مولانا و فردوسی دارید. پس چرا سرگشتهاید؟ ما باید سرگشته باشیم که این بزرگان را نداریم. اینها تبیین کردند مسیر زندگی آدمی را.
حالا وقتی اینها خوانده نمیشوند و مورد بیمهری قرار میگیرند و برای تعریف فرهنگ خودمان سراغ فرهنگ غرب میرویم، در انتظار چه اتفاق خوبی میتوان بود؟ فرهنگ چیزی است که در ضمیر ناخودآگاه ملتی وجود دارد و ریشهاش به کهن الگوها برمیگردد.
من در راستای همین نگاه، سراغ شاهنامه فردوسی رفتهام و سعی کردهام در کارم با توجه به شرایط معاصر نگاهی انتقادی داشته باشم به آنچه اکنون از نظر فرهنگ در کشورمان شاهد آن هستیم و نشان بدهم شرایط کنونی ما ناشی از این است که مسیر فرهنگیمان را درست طی نکردهایم و به همین دلیل، تحلیل درستی هم از شرایط نداریم. ما باید گاهی به پشت سرمان هم عمیق نگاه کنیم. باید فرهنگ ایرانی و بسترهای آن را بشناسیم و از طریق این شناخت عمیق در تمدن جهان کنونی سهمی داشته باشیم. این همه تنها از طریق رجوع به گذشته و غور در آن فراهم میشود و بازخوانی آثار ارزنده گذشتگان میتواند یکی از راههای رسیدن به این شناخت باشد. بازخوانیهای عمیق و توام با فکر میتوانند نوعی قلقلک فرهنگی باشند و ما را به فکر فرو ببرند. از این قلقلکها استقبال کنیم.
شکرخدا گودرزی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد