به گزارش جام جم آنلاین،با آنکه بسیاری از متخصصان و کارشناسان اجتماعی سالهاست از پیامدهای مواجهه مخاطبان ایرانی با برنامههای شبکههای ماهوارهای و از تحولات و دگرگونیهای عمیق و اساسی آن در نوع روابط و ارزشهای خانوادگی و فرهنگی و اجتماعی آن بر افراد، سخن میگویند، اما هنوز ناگفتهها در این باب بسیار است که سعی کردهایم در این نوشتار اینبار از نگاهی دیگر، درباره مصائب ماهواره بگوییم.
القای ضدارزشها به جای ارزشها
فیلمها و سریالهای ماهوارهای با تغییر احساس شخص از واقعیتها و با تاثیرگذاری بر روی افکار و روان مخاطبان، میتواند نوع نگاه و سلایق افراد به موضوعات مختلف را متحول سازد.
از طریق همین نمایشهای ماهوارهای، بسیاری از ارزشها و باورهای غیراخلاقی در قالب قواعد و هنجارها و نمادهای قابل اجرا در محیط خانواده، به طوری کاملا خزنده و تاثیر میگیرد و در سمت و سوی دلخواه، دستخوش تغییرات و دگرگونیهای شگرفی میشود.
مثلا، شبکههای ماهوارهای در قالب میان برنامهها و آگهیهای تبلیغاتی، ارزشهای متفاوتی چون مصرفگرایی، تجملپرستی، فرهنگ برهنگی، ترویج بیمبالاتی اخلاقی و... را به نمایش گذاشته و اندک اندک فرهنگ وقار و پوشیدگی را به کناری زده و صحنه رقابت برای عرضه هر چه بیشتر جذابیتهای جسمی و جنسی را تبلیغ میکند.
بهطور مثال برخی زنان و دختران جوان با مشاهده فیلم و سریالهای شبکههای ماهوارهای، مطابق با حس همزادپنداری، به تقلید از نوع پوشش و آرایش هنرپیشگان برآمده و در هر چه بیشتر شبیه کردن خود با آنها تلاش مینمایند.
قدرت تاثیرگذاری برنامههای ماهوارهای محدود به تغییر ارزشها، تضعیف ارزشها و یا جایگزینی ارزشهای جدید در رفتار مخاطبان نیست، بلکه این رسانه قادر است در حوزههای مربوط به حریمهای خصوصی افراد نیز منجر به تغییرات و تحولات عمیقی شود، به گونهای که گاهی افراد بدون اینکه خود متوجه باشند، وجدان و غیرتشان دستکاری میشود.
مثلا وقتی ارتباط جنسی با محارم قبحزدایی میشود، پدری میتواند بدون احساس گناه یا توجه به ارتکاب عملی خلاف عرف و شرع، دختر خود هتک حرمت کند.
بیتردید چنین تغییراتی، بسترهای مناسبی برای آسیبرسانی به کانون خانواده و پیامدهای ناگوار آن فراهم میسازد.
متاسفانه فیلمها و سریالهای ماهوارهای، هویت تازهای به مشاهدهگران خود میبخشند و آنها را مجبور میکنند تا ارزشهای نامطلوب و فاسد را جایگزین مناسب ارزشهای اخلاقی دانسته و از همه بدتر آنکه گاه درصدد حفظ و ثبات آنها نیز برمیآیند.
ورهای سازنده، اگرچه شاید مساعد احوال مردم آن جامعه و در جهت سیاستهای حاکم بر آنان باشد، ولی در جامعهای که آن روابط، هنجارها و ارزشها بهگونهای دیگر تعریف میشوند، نتیجهای عکس داده و آنها را مورد حمله قرار میدهد که بیشک خانواده اولین مرکز مورد تهاجم خواهد بود و دستخوش اولین تغییرات قرار خواهد گرفت و گاه حتی ممکن است تا به مرز اضمحلال و تزلزل نیز پیش برود.
عفافزدایی، چشم طمع داشتن به ناموس افراد، افزایش سن ازدواج، بیتفاوتی به حریم خانواده و بیبندوباری فکری و فرهنگی ایجاد زمینه گناه و تسهیل گناه، پیدایش تعارض ذهنی در افراد و ترغیب آنها به آشوبگری در محیط خانه و زندگی، افزایش نفرت، نگرانی و سوءظن بین اعضای خانوادهها، سستشدن پایههای اعتقادی و تبدیل هنجارها و ارزشهای دینی و اجتماعی به ضدارزش، افزایش فاصله بین نسلها، کاهش توان کار و تلاش و کسب علم و دانش، هویتزدایی ناشی از تقلید کورکورانه و از دست دادن ارزشهای فرهنگی اجتماعی و... نمونههای بارزی از نتیجه الگوپذیری از سریالهای ماهوارهای است.
آسیب به کیان خانواده
ترویج فردگرایی و تعارض فرهنگی افراد از جمله آسیبهایی است که موجب ناآرامی ذهنی و نارضایتی میان زنان و مردان و فرزندان خانواده شده است.
چهبسا در بسیاری از مجموعههای تلویزیونی ماهوارهای، زنان و مردان متاهلی به نمایش گذاشته میشوند که درست مانند زمان مجردی، تنهایی به مهمانی میروند و یا خود را با تفریحاتی سرگرم میکنند که از حضور دیگر اعضای خانواده در آن خبری نیست.
این در حالی است که در خانوادههای ایرانی با معیارهای اسلامی، احساس مسئولیت عمیق در قبال اعضای خانواده و موظف نمودن خود به حفظ حریم خانواده از جمله وظایف افراد به حساب میآید که باعث تعهد مرد به بانوی خانه و فرزندان خویش و تامین نیازهای آنها و برعکس میشود.
این در حالی است که در فیلمهای ماهوارهای مرد خانواده به عنوان فردی مطرح میشود که امیال شخصیاش تنها معیار رفتارهای او محسوب میشود.
چنین فردی خود را متعهد به دیگر اعضای خانواده نمیداند و خود و خواستههایش را همیشه مقدم بر تمام مناسبات خانوادگی میداند و حتی گاه برای تامین امیال و نیازها مجاز است روابط مقدس خانوادگی را زیر پا بگذارد، بیتردید چنین مردی مطلوب زن ایرانی و غیرت زنانه او نیست، مرد زندگی و سر به زیر بودن و تکیهگاه محکم بودن، تنها خواسته زن ایرانی است.
از سوی دیگر فیلمها و سریالهای ماهوارهای زن را نیز به همین ترتیب یک فرد تعریف میکند که طنازی و عشوهگری و توجه به خود مقدم بر هر فرد دیگر از جمله همسر و فرزندانش است.
بیشک چنین زنی نیز مطلوب مرد ایرانی با آموزههای دینی و ایرانی نخواهد بود، زن مدیر و مدبر و مسئولیتپذیری که همسرداری را خوب میداند و مسئول تربیت فرزندان و تنظیم ارتباطات درون خانوادگی است، همسر ایدهآل یک مرد محسوب میشود.
هوسخواهی و تنوعطلبی، تضعیف و نادیده گرفتن پیوند زناشویی، ایجاد حس رقابت زن و شوهر نسبت به یکدیگر، کم رنگ شدن رابطه عاشقانه و احساس صمیمیت بین زنها و شوهرها و عدم رضایت و تمایل جنسی، القای تجربه چندین باره عشق توسط زن و مرد و حتی تجربه رابطههای فرا زناشویی، معرفی دوست دخترها و دوست پسرها به عنوان دوستان خانوادگی، بیفرهنگ و بیکلاس معرفی کردن والدین دارای فرهنگ سنتی و اصیل، عدم اعتماد به اطرافیان، ناآرامی فکری و عدم امنیت روانی و... از دیگر عوامل مهم آسیبهای ماهواره به استحکام خانواده است.
نبود حیا و شکسته شدن حریمها در خانواده
تماشای خانوادگی برخی سریالها و فیلمهای ماهوارهای که عاری از عفت و حیای مرسوم در خانوادههای ایرانی است، نهتنها تاثیر منفی بر روابط بین افراد خانواده میگذارد بلکه باعث فروریختن پردههای حجاب بین اعضای خانواده و در نتیجه شکسته شدن قبح اعمال نزد آنان میشود.
مثلا پدر و مادری را در نظر بگیرید که به همراه دختر یا پسر نوجوان و جوان خویش نظارهگر تصاویر فیلمی هستند که در آن اعمال زناشویی و یا حتی یک معاشقه ولو خفیف صورت میگیرد، به نظر شما چنین رفتار به ظاهر روشنفکرگرایانه، چه پیامدهای منفی را متوجه آن خانواده میکند؟
بیشک شکسته شدن حریمهای خانوادگی و از بین رفتن قبح افعال، نهتنها موجب بیپروایی اعضای خانواده نسبت به یکدیگر میشود بلکه زمینه یا مجوز تجسس و کنجکاوی نسبت به حریمهای شخصی یا حتی حیطه بدنی و جسمانی یکدیگر را نیز صادر میکند.
شاید افرادی را دیده باشید که نسبت به برخی از مسائل و رفتارهای کاملا زنانه یا مردانه، احساس شرم و حیا نداشته و بیهیچ تعصب و خجالتی، بسیار آزادانه باب سخن باز میکنند و یا مطلبی را مورد پرسش قرار میدهند.
بدون آنکه متوجه این مهم باشند که چه کسی، از چه جنسی و با چه مسند رابطهای، مخاطب گفتوگوی آنهاست.
بیگمان، اینان جزو همان گروه از خانوادههایی هستند که شکستن قبح چنین اعمالی را آزادی بیان در خانواده و احساس راحتی بین اعضای آن معنا میکنند.
تجارب بالینی متعدد نشان داده است چنین قبح زدایی اخلاقی، نهتنها موجب نزدیکی و صمیمیت اعضای خانواده نمیشود بلکه موجب کماهمیت شدن نقش والدین، ایجاد اختلاف بین زوجین و دوری فرزندان از خانواده و گاه حتی منجر به بروز آسیبهای بسیار جدی شده که گاه مجال جبران آن نیز هرگز پیش نمیآید.
بیتردید وقتی حیای چشم بر دیدگان اعضای یک خانواده حاکم نباشد، احتمال وقوع اتفاقات شوم و بد نیز افزایش مییابد.
به بیان دیگر فیلمها و سریالهای ماهوارهای بهطور هدفمند عفت و اخلاق اجتماعی را نشانهگیری کردهاند.
وارونه جلوه دادن حقایق اخلاقی، شخصیتی و اجتماعی، اختلافافکنی بین زن و شوهر و چشم طمع داشتن به ناموس دیگران، شکستن مرزها و حریمهای اخلاقی میان زوجین و دیگر اعضای خانواده، از کمترین تبعات حضور بدون کنترل و حتی با کنترل ماهواره بر خانوادههاست.
ورود ماهواره به خانه را میتوان به منزله ورود یک فرد نامحرم و لاابالی به خانواده دانست که با کیاست و زیرکی بسیار میتواند یک خانواده را بهتدریج از هم بپاشد.
تولد مثلثهای عشقی
وقتی بیننده یکی از شبکههای ماهوارهای بخصوص سریالهای ترکیهای و هندی باشید، حتما مفهوم خیانت و بیوفایی را خوب درک خواهید کرد.
خیانت فرمول هدف و همیشه حاضری است که در شبکههای جم، من و تو، فارسیوان و... بکرات مورد تبلیغ قرار میگیرد.
لاابالیگری، شرابخواری، خودنمایی زنان و مدل شدن آنان برای لذت دیگران، خیانت و... از جمله مولفههایی هستند که اگرچه در فرهنگ ما تابو و خط قرمز محسوب میشود.
اما صرفا بهواسطه حامیان مالی این شبکهها که معمولا صهیونیستها، بهاییان و مرتدین هستند و اهدافی غیرانسانی در سر دارند، نهتنها ارزشمند و مهم قلمداد شده بلکه مورد توجه و حمایت بسیار نیز قرار میگیرد.
شبکههای ماهوارهای در نقشه جنگ نرم خود بعد از ترویج ضدارزشها، ترویج فرهنگ بیبندوباری را هدف قرار دادهاند و اینبار به ترفندی کاملا هوشیارانه به سراغ موضوع خیانت رفته و سعی کردهاند با حجم گستردهای از سریالها و برنامههای خاص، قبح این مسائل را در میان خانوادههای ایرانی بشکنند.
خیانت شوهر و زن به یکدیگر، مثلثهای عشقی و روابط خارج از چارچوب خانواده موضوع اصلی اغلب سریالها و برنامههای شبکههای ماهوارهای است.
سریالهایی عامهپسند و 200 قسمتی که معمولا روابط عاشقانه و رقابتهای مثلثی و چند ضلعی عاشقانه آن یکی از عناصر اصلی جذب مخاطب و خاصه جذابیت آنها بهشمار میآیند.
در بیشتر مواقع، شخصیتهای مختلف سریال، چه خوب و چه بد، هر کدام درگیر مثلث یا حتی مربع عشقی هستند که بیننده صرفا به جهت گرهگشایی از رازهای پنهان رابطههای میان آنها سعی میکند حتی تماشای یک قسمت آن را از دست ندهد و این فرمول تکرارپذیری است که در تمام سریالها قابل مشاهده است و نکته جالب و قابل تاملتر آنکه در کنار این مثلثهای عشقی، جرم و جنایت و قتلهای مختلف هم شکل میگیرد.
برای درک روشنتر مساله میتوانید محور داستان سریالهایی چون عشق ممنوع، از بوسه تا عشق، دلم برایت تنگ شده، قبول میکنم و... را مرور کنید.
مثلا در یکی از این سریالها، داستان زندگی زنی به تصویر کشیده میشود که همزمان چندین مرد عاشق او بوده و این در حالی است که این زن شوهر داشته و از سوی دیگر، بر سر تصاحب هر یک از مردان (عاشقان این زن) جنگی میان زنان دیگر برقرار است که برخی از آنها نیز همسر و فرزند دارند و...
گذر از یک رابطه عاشقانه و وارد شدن به سطحی از روابط جنسی نامشروع و گاه حتی قرار دادن زنان متاهل در مرکز چندضلعیهای عشقی و تکرار آن در سریالهای مختلف، بارداری، سقط جنین یا تولد فرزندی نامشروع از این چند ضلعیهای ارتباطی که پدر نامشخص است و چندین مرد ادعای پدری دارند، تنها بخشی از شاخصهای بارز این چند وجهیهای ارتباطی است.
اما بهراستی درامهای عاشقانه این سریالها که بهطور خاص بر پایه عشق، روابط عاشقانه و گاه رقابتهای عشقی بنا شده اند و به صورت روابط ضربدری تو در تو و یا نامشروع به نمایش گذاشته میشوند.
آیا مقصودی جز ترویج رقابتهای عشقی، عادیسازی روابط چندضلعی به نام عشق، ارتباط نامشروع (با زنان شوهردار) و فرزندان چندوجهی دارند؟!
بیتردید هر عقل سلیمی با مشاهده کمترین نشانهها، با قطعیت میتواند اذعان به این مهم کند که یک جریان فکری مخرب با هدفگذاری دقیق در پشت این سریالها، بجز مشغول سازماندهی و فعالیت است.
باید گفت مثلثها و رقابتهای عشقی پدیدهای نیست که بهوجود آمدن آنها در واقعیت، برخلاف آنچه در فیلمها نمایش داده میشود، کماهمیت و بیدردسر باشد، بلکه وقوع آنها در واقعیت خطرات و مشکلات جبرانناپذیری بر جای میگذارد.
متاسفانه در جامعه امروز میبینیم در بعضی از موارد، خیانت مصائب مختلفی چون طلاق یا حتی قتل و جنایتهای وحشیانه را رقم میزند و این مساله پراهمیت و نگرانکنندهای است که فقط با خواندن ماجراهای آنها در روزنامهها و سایتها قلب هر انسانی به درد میآید.
از خانوادههای سنتی تا خانوادههای بیقید
خارج کردن پدر و مادر از محوریت خانواده و معرفی آنها در اندازه زمینهساز تولد بودن، یکی از اصلیترین اهداف فیلمها و سریالهای ماهوارهای است.
بکرات این امر مورد تاکید قرار میگیرد که پدر و مادر کسانی هستند که به جهت قانون طبیعت زمینهساز تولد فرزندان هستند و باز هم به جهت همین قانون طبیعت والدین موظفند تا مدت زمانی که فرزند بتواند مستقل شود و توانایی مراقبت از خویش و پاسخ به نیازهای روزمره خود را بیابد، از او مراقبت و حمایت کنند.
اما قسمت تلختر ماجرا زمانی اتفاق میافتد که فرزند میتواند به محض از آب و گل درآمدن، پدر خود را در حد یک کارگر برای تامین مخارج و مایحتاج و مادرش را هم درحد خادمی که مجبور به انجام وظایفی چون آشپزی، اتو کشیدن، رخت شستن و... است، پایین بیاورد.
گاهی در برخی از همین سریالها، بر شدت این عمل قبیح و ضدارزشگذاری افزوده شده و تا بدان جایی پیش میروند که مقام والا و بی بدیل پدر و مادری زیرسوال میرود.
در برخی از فیلمها مشاهده میشود که فرزندآوری و شوق و اشتیاقپذیرش نقش والدینی در کنار تمامی مصائب همراه آن، به عنوان خودخواهی والدین تعریف شده و فرزنددار شدن به عنوان محصول معاشقهای قلمداد میشود که فرزندان بیگناه، تنها بهخاطر لذت دو نفر مجبور به زندگی و متحمل مصائب متعاقب آن شدهاند.
در این فیلم و سریالها چه چیز بهطور خاموش تبلیغ میشود؟
شبکههای ماهوارهای بدون آنکه حساسیت خاصی ایجاد کنند، بهگونهای کاملا زیرکانه با حق به جانب نشان دادن فرزندان و یا بالعکس با محق جلوه دادن زنان و مردان سعی میکنند باورهای ما را فتح کنند و خانواده بیقید را در مقابل خانواده دینی عَلَم نمایند.
در همین چند سال اخیر، گاه دختران و پسران به شوق فرزندآوری ازدواج میکردند، برای فرزندی که دست پرورده جان و روحشان است، از جان و دل گذشت و فداکاری میکردند، اما امروز ازدواج میکنند به شرط فرزنددار نشدن، پیشرفت شغلی و تحصیل را بر فرزند داشتن ترجیح میدهند و...
و اما فرزندان نیز، چهرهای دیگر به خود گرفتهاند؛ برخلاف عرف و سنت گذشته ما، که پدر و مادر از جایگاه ویژهای برخوردار بودند و فرزندان در همه حال به والدینشان احترام میگذاشتند
و در تصمیمگیریهای خود به نظرات و عقاید والدینشان توجه داشتند و آنها را ارزشمند و مفید میدانستند، امروزه فرزندان مصرفکننده صرف شدهاند و بهحق و ناحق از والدین طلبکارند و مقصر اصلی همه مشکلاتشان را از والدین میبینند، بنابراین به وقت پیری و سالمندی نیز در قبال آنها احساس مسئولیت و وظیفه نمیکنند.
تغییر جایگاه و ارزشمندی والد و فرزند، بزرگترین خیانت به فطرت بشری است که قرار است فرد برخلاف آنچه در نهاد و درونش به ودیعه گذاشته شده، فکر کند، احساس کند و رفتار نماید.
اگر افراد قید خانواده را بزنند و اگر خانواده از حالت مقید بودن و مسئول بودن خود بیرون آید، بیگمان دیر یا زود آن جامعه محکوم به فنا خواهد بود.
تبلیغ ناملموس در جهت دینگریزی
اگر با نگاهی تیزبین به تماشای مجموعههای مختلف سریالهای ماهوارهای بخصوص فیلمهای ترکیهای بنشینید، متوجه واقعیت دردناکی خواهید شد. شخصیتها و قهرمانان مثبت و منفی داستانها با اسامی خاص یا نامهای ائمه و خاندان مطهرشان به مخاطب معرفی و شناسانده میشوند.
مثلا تا به حال از خود پرسیدهاید چرا نام مردی بوالهوس و شهوتران که به زمان افسردگی میخوارگی میکند و با طنازی زنی، فریب خورده و خانوادهاش را رها میکند و همخوابه آن زن میشود را «علی»، «حسین» و... میگذارند و نام کودک معصومشان را «عثمان»، «عمر» و...؛ یا چرا نام دختر ناشایستی را که مورد تجاوز چند مرد بیبند و بار قرار گرفته «زینب» یا «فاطمه» میگذارند.
بهراستی واقعیت چیست؟ چرا در مجموعههای مختلف سریالهای شبکههای مختلف ماهوارهای، از میان هزاران نام ترکی برای شخصیتهای اصلی سریال، از اسامی ائمه و خاندان مطهرشان، در نامگذاری شخصیتهای داستان استفاده میشود؟ چرا نامهای دیگری در نظر گرفته نمیشود؟
آیا
سنی مذهب بودن کشور سازنده این سریالها (ترکیه)، عامل اصلی این مدل نامگذاریهاست و یا اینکه این اسامی در واحدهای دوبله شبکهها، برای بازیگران در نظر گرفته میشود؟
آیا ممکن است نامگذاری شخصیتهای منفی با نام ائمه، در جهت دینزدایی مخاطبان مسلمان و یا حتی سوءگیری غیرمسلمانها به دین اسلام و شیعهها باشد؟ و.... بی تردید با اندک تاملی، پاسخهای روشن و مبرهنی برای این پرسشها خواهید یافت!
«من»های بادکنکی شخصیتهای ماهوارهای
در سریالها و فیلمهای ماهوارهای، زندگی زنان و مردان زیبا چهره، خوشپوش و ثروتمندی به تصویر کشیده میشود که بدون هیچ مقدمهای از سابقه زندگی آنها به یکباره و به طریق کاملا مساعد در جامعه تظاهر مییابند و بهطور ایدهآل نیز زندگی میکنند.
خانه لوکس، ماشین آخرین سیستم، پست و مقام اجتماعی بالا و... از کمترین مزایای شخصیتهای داستانها هستند که معمولا نیز هیچ دردی ندارند جز لذت بردن و به خود بها دادن.
شخصیتها آنقدر خوشند و همه چیز در اختیارشان است که مدام با غم بیدردیشان که عین خوشی است، گلاویزند؛ نه غصه کار دارند و نه درد نان شب و معشوقه بسیار است و درمان درددل هم بسیار!
انگار هیچ مشکلی در زندگی نیست جز رفع نیازهای زیستی که آن هم بیهیچ دردسری مرتفع میشود.
از ابتدای فیلم تا انتهای آن، سخنی از مسئولیتپذیری، تلاش و سختکوشی، نوعدوستی، مهربانی، گذشت و فداکاری و... به میان نمیآید، هر آنچه بکرات هست و دیده نیز میشود، چیزی جز من نیست، «من باید بهترین باشم»، «من باید زیباترین باشم»، «من باید عاشقترین باشم»، «من باید ثروتمندترین باشم» و ....
«منی» که در عین من بودن، هیچ نیست و آنقدر توخالی و شکننده به نظر میآید که فروپاشی آن را میتوان با کوچکترین نهیبی به چشم دید، اما این «من هیچ» آنقدر زیبنده و فریبنده است که با اغواگری بسیار، ذهن منطقی تماشاگر را مغلوب خود کرده تا بدانجا که به اندیشیدن در سطحی بسیار ساده و ظواهر قانع میشود.
مخاطب در عین آگاهی به پوچی واقعیت زندگی شخصیت ها، متمایل به خودفریبی است و دوست دارد و باور میکند این «من هیچ» پوچ نیست، واقعیتی است که بیگمان او از درک حقیقت واقعی او عاجز است و این بزرگترین خودفریبی تماشاگر است که به یقین میرسد که «نبودنها» میتوانند «بود» شوند، اگر چه با عقل و منطق هماهنگ نباشند.
و اینچنین میشود که زنان و مردان و دختران و پسران بسیاری با همذاتپنداریهای ناهشیارانه خویش، میخواهند ره صد ساله را یکشبه طی کنند و آن بشوند که نیستند.
بنابراین بسیاری از افراد، مطالبهگر و متقاضی خواستههایی در زندگیشان میشوند که با سطح اقتصادی و اجتماعی و خانوادگی آنها همخوانی ندارد، اما به صرف داشتن دیگران، آنها هم خواهان حضور دلخواستهها بدون هیچ تلاشی در زندگیشان هستند.
این خواستنهای صرف، درد مصرفگرایی است که برخی از افراد جامعه به آن مبتلا شدهاند و به هر دری هم میزنند بابی گشاده به روی خود نمیبینند.
ترویج خانوادههایی از جنس هم خانگی
تاثیر خانواده از دو جهت قابل تامل است، یک جنبه مربوط به ثبات در الگوهای رفتاری خانواده که منجر به سالم سازی الگوهای ارتباطی افراد خانواده میشود و دیگری بحث تحکیم و ثبات شخصیتی اعضای خانواده است.
سریالهای ماهوارهای با هدف قرار دادن تحکیم خانواده، در جهت سستی و تزلزل الگوهای رفتاری خانواده و هم شخصیت افراد گام بزرگی برداشته است.
فرار از پذیرش مسئولیت، تبلیغ آزادیهای نامحدود، میل به آزادی جنسی، ارضای غریزه جنسی از طریق انتخاب دوست و رفیق و زندگی مشترک بدون ازدواج از جمله الگوهایی هستند که ذهن و روان تنوعطلب و مسئولیتگریز بشر امروز را مستاصل خود کرده است.
در سریالها و فیلمهای ماهوارهای، زنان و مردان بدون پیوندهای قانونی و شرعی با فردی از جنس مخالف خود به زیر یک سقف میروند و در نقش یک زن و شوهر نمادین با هم زندگی میکنند و این وضعیت زندگی ادامه دارد تا به هر زمان که یکی از طرفین از ادامه آن صرفنظر کند و در صورت اعلام تمایل به خاتمه رابطه، هر یک باید بدون دلخوری و ناراحتی به سوی زندگی خود بروند (روشی که در غرب معمول بوده و آغازگر یک زندگی مشترک جدید بدون ازدواج است).
غیررسمی بودن ازدواج به عنوان یک فرهنگ وارداتی، که غالبا توسط برنامههای ماهوارهای نیز تبلیغ میشود، با طبیعی جلوه دادن این سبک زندگی سعی بر تغییر بنیان فکری مخاطبان دارد.
کمرنگ شدن هنجارهای اجتماعی و ترویج چنین الگوهای نابهنجار در بین دختران و پسران جوان و یا زنان و مردان میانسال باعث شده است که افراد خود را ملزم به تشکیل خانواده نبینند، اما برای رفع برخی نیازهای خویش، متمایل به تجربه چنین سبکی از الگوی به اصطلاح تشکیل خانواده شوند.
این سبک زندگی، شیوهای ناآشنا و ناپذیرفتنی از جانب بسیاری از افراد جامعه ماست، اگرچه شاید برخی از افراد به بهانه مدرن بودن به انجام آن تن دهند.
اما به واقعیت آن را نمیتوانند بپذیرند و در صورت پذیرش نمیتوانند خود را با ابعاد مختلف این زندگی که رنگ و بویی متفاوت از زندگی دو غیر همجنس که در جامعه مشخص و تعریف شده است، هماهنگ سازند.
نزول نگاه ارزشمند به زن
زنان، چون گوهر و دُر باارزشی هستند که در صدف متانت و حجاب خویش مصون میمانند که بهواسطه این امر نیز بر قداست و ارزشمندی آنها افزوده میشود، اما متاسفانه در برنامههای ماهوارههای جایگاه والا و برتر زن به کمارزشترین جایگاه نزول یافته است.
در تمام سریالها، نگاه به زن، یک نگاه کاملا ابزاری است، زن چون عروسک زیبا و خوشاندامی است که میتواند ملعبه دست دیگران نیز واقع شود.
در این فضا، بیعفتی و بیحجابی زنان به عنوان امری عادی و گاه حتی بهینه و به عنوان تجدد معنا میشود که این امر تبلیغی بیش نیست.
عمومیتر شدن بیحجابی و خودنماییهای زنانه و استقبال نامحرمان از زنان بیحجاب هم از جمله دلایلی است که موجب بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی شده است.
نمونه زشت این آسیب را میتوان در بین زنان جوانی مشاهده کرد که با وجود متاهل بودن با آرایشهای بسیار تند و زننده به همراه دختر کوچک و یا نوجوانشان که وی نیز در آرایش غرق است،
در انظار عمومی حاضر میشوند یا در بروز دادن رفتارهای دوستانه با مردان نامحرم در خیابانها هیچ ابایی ندارند و این حقیقت تلخ جامعه زنان امروز است که باعث شده مردان نیز بیتوجه به قداست
و مرتبه یک بانو در جامعه، در نگاه و اندیشه خود نسبت به همه زنان خطا بروند و گاه مرتکب ناشایستترین رفتارها نسبت به زنان و دختران عفیف شوند، گویی همه زنان از نظر مردان تنها به یک چشم دیده میشوند و بس، و این درد بیپایان زنانی است که مجبورند به جرم زن بودن، به تماشای سوختن تر و خشک با هم بنشینند.
از سوی دیگر از مهمترین کارکردهای سریالها و فیلمهای پخش شده در ماهواره، سلب محدودیت از دنیای زنانه است.
زنان بخصوص دختران جوان که به صورت سنتی و فرهنگی در خانوادهها با محدودیتهایی مواجه هستند.
دچار حس زندانی بودن در خانه میکنند و وقتی این فرآیند روانی بهصورت خیلی ساده در مقایسه با دختران و زنان موفق و آزاد این سریالها و فیلمها قرار میگیرد.
دچار تضاد درونی شده و برای تقابل و مواجهه با حس و وضعیت قربانی خویش، شروع به نافرمانی و تضادورزی کرده و ممکن است به دلیل عدم مدیریت صحیح خانوادهها نیز از فضای امن خانه رویگردانی کرده و مجبور به فرار از خانه شوند.
همه آنچه گفته شد بخشی از تاثیر اعتیاد به دیدن سریالهای ماهوارهای و وقت تلف کردن پای آنهاست.
همه چیز دست ماست، میتوانیم انتخاب کنیم؛ زندگی سالم و داشتن خانوادهای مقدس و یا افسرده و تنها با ترس خیانت و دروغ شنیدن زندگی کردن.
نسرین صفری/ روانشناس و مدرس دانشگاه
ضمیمه چاردیواری
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد