به گزارش جام جم سیما ، خلق یک فیلمنامه 14 قسمتی به این شکل، بهخودیخود هیچ ایرادی نداشته و حتی میتواند در صورت بهکارگیری درست کلیشهها به نتایج خوبی هم منجر شود، اما این کار عملا ریسک بالایی داشته و تنها در صورت اندکی لغزش میتواند به نتایج ضعیفی منجر شود.
حامد محمدی که خود از فیلمنامهنویسی شروع کرده در زعفرانی به همراه سعید جلالی و آزاده محسنی تلاش فراوانی برای روایت سرراست قصهای نهچندان تازه به خرج داده که تا حدودی هم در این کار موفق بوده است.
در حقیقت، نقطه قوت فیلمنامه زعفرانی در همین سادگی و سرراست بودنش نهفته است که ارتباط آن را با طیفهای مختلفی از مخاطبان آسان کرده و باورپذیری آن را تا حد قابل توجهی افزایش داده است. در این بین مقداری فانتزی هم با توجه به لحن کمیک کار به کلیت داستان اضافه شده که گاه از داستان بیرون زده و کمی گل درشت جلوه میکند.
زعفرانی داستان مرد میانسالی است از خطه خراسان که در جوانی کشتیگیر بوده و حال در میانسالی از طریق یک قهوهخانه پرمشتری گذران زندگی میکند.
حال راز این مرد آبرودار و سرشناس به دست ضدقهرمان کار برملا شده و او برای حفظ کیان خانواده مجبور به انتخابی بزرگ میشود. خط اصلی داستان زعفرانی شباهت زیادی به ملودرامهای تلویزیونی ساخته شده در سالهای گذشته دارد که در آن گرههایی افکنده شده و سر آخر هم گرههای ذکر شده باز میشود. در اینجا هم گروه نویسندگان زعفرانی از همان قسمت نخست روی تضاد و تقابل ناصر زعفرانی و همایون تکیه کرده و بر این اساس قصه خود را روایت میکنند.
در همان قسمت نخست، خط و ربط میان این دو و معامله قدیمی زعفرانی با پدر همایون بر سر سرقفلی قهوهخانه مطرح شده و شکاف میان این دو را کاملا علنی میکند. با این تفاسیر که نویسندگان این مجموعه نگاه جانبدارانهای به زعفرانی داشته و همایون را در مرتبهای پایینتر قرار دادهاند. اتفاقی که با توجه به قهرمان بودن اولی و ضدقهرمانی دومی کاملا طبیعی بوده و برای شکلگیری درام لازم و ضروری به نظر رسیده است.
نقطه عطف مهم فیلمنامه جایی است که همایون پی به راز مهم زندگی رقیب خود برده و برای به دست آوردن ملک از آن به بدترین شکل ممکن سود میبرد. این نقطه عطف بخوبی داستان را وارد فاز تازهای کرده و در بخشهای پایانی به یک اوج میرساند، اما همه اینها برای پیشبرد داستان به تنهایی کفایت نکرده و نیاز به خرده داستانهایی دارد که چند نمونه در اینجا در نظر گرفته شده که تا حدودی کار مجموعه را راه انداخته است.
برای مثال میتوان به قصه ماشاالله و همسرش مینا اشاره کرد که بخشی از بار کمدی کار را بر عهده داشته و گاه لحظات شیرینی را هم خلق کردهاند. بر رابطه میان این دو فانتزی بیشتری حاکم بوده و به همین خاطر هم نسبت به دیگر داستانکهای کار بیشتر مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است.
بخصوص شخصیت شلوغ و پرحرف ماشاالله که تیپ ـ شخصیت جذابی به حساب میآید و نقش مهمی در شکلگیری بسیاری از شوخیهای نوشته شده دارد، اما مینا به کیفیت او نرسیده و کلیشههای موجود در آن گاه مخاطب را آزار میدهد که به مرور و با پیشرفت داستان به اوج خود میرسد.
محمدرضا و همسرش هم دیگر داستانک زعفرانی را شکل دادهاند که پس از چند سال زندگی مشترک و بچهدار نشدن به دنبال پذیرفتن فرزندی هستند.
قصه به این دو بیشترین سنخیت را با داستان اصلی که همانا بچهدارنشدن زعفرانی و همسرش نسرین است، داشته و پیوند ظریفی میانشان برقرار است.
با این حال این دو هم از بعد شخصیتپردازی با مشکلاتی روبهرو هستند که بخشی از آن باز هم به همان کلیشههای تیپیکال برمیگردد. همایون بهعنوان ضدقهرمان، شخصیت فکر شده و درستی است که بخوبی در دل داستان قرار گرفته و مهمترین نقش را در پیشبرد آن دارد.
یک رستوراندار خوش سر و زبان که برای رسیدن به ثروت بیشتر چشم به قهوهخانه زعفرانی دوخته تا آن را از چنگش دربیاورد. همایون نمونه خوب و مناسب استفاده درست از کلیشههاست که رگههای خاکستری رنگ وجودش برای مخاطب باورپذیر بوده و بههیچوجه اغراق شده جلوه نمیکند.
زوج زعفرانی و نسرین هم با همه فراز و فرودهایش نسبتا خوب و باورپذیر از کار درآمده و تنها فاصله سنی میان بازیگران این دو نقش کمی به این باورپذیری آن خدشه وارد کرده است. در این بین بچهدار شدنشان آن هم پس از سالها که سه فرزند را به فرزندخواندگی پذیرفتهاند، چندان با فضای واقعگرای کار نمیخواند و مخاطب را تا حدودی به تعجب وامیدارد! رابطه میان برادر همایون و دختر زعفرانی هم به یک داستانک قابل اعتنا ختم نشده و در حد یک طرح ساده باقی مانده که سر آخر هم به وصلت ختم میشود.
درست برخلاف رابطه میان همایون و پسر جوان معتادی که همایون به خواهرش علاقهمند شده و قصد ازدواج با وی را دارد. حامد محمدی در نخستین تجربه سریالسازیاش توانسته کار شسته رفتهای را روانه آنتن کرده و مخاطبان را در تعطیلات نوروزی پای گیرندهها بنشاند بیآنکه آزارشان دهد.
وی در انتخاب بازیگرانش هم متفاوت عمل کرده که اوج آن را در انتخاب ستاره اسکندری برای ایفای نقش نسرین شاهد بودهایم. نقشی که فاصله سنی چشمگیری با خود اسکندری داشته، اما وی با بازی خوبش این فاصله را کاملا پوشانده است. مهدی هاشمی هم برای نقش زعفرانی انتخاب مناسبی بوده که باورپذیری آن را به اوج رسانده است.
انتخاب هادی کاظمی هم برای نقش ماشاالله هم قطعا با توجه به سابقه ایفای نقشهای کمدیاش بوده، اما به نتیجه درخشانی منجر نشده و گاه غلوهای وی در ایفای نقش مخاطب را از او دور میسازد.
مهران احمدی را میتوان یکی از بهترین گزینهها برای ایفای نقشهایی با مایههای کمدی به حساب آورد که در اینجا هم به نقش همایون کیفیت متمایزی بخشیده و شوخیهای بعضا درخشانی را شکل داده است. برای مثال میتوان به کشمکشهایش با مرد جوان معتاد کارگر رستورانش اشاره کرد.
در کنار اینها نباید از حضور غافلگیرکننده مهران مدیری بهعنوان خواننده ترانه عنوانبندی کار بسادگی گذشت که جذابیتهای زیادی برای مخاطبان داشته و در عین حال گوشنواز هم جلوه میکند.
حامد محمدی: از طلا و مس تا زعفرانی
هنر هفتم از معدود هنرهایی است که موروثی بودن آن بیش از سایر هنرهاست و در سالهای مختلف چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان شاهد این امر بودهایم.
در سینما و تلویزیون کشورمان هم پدر و فرزندهای زیادی را میشناسیم که در این عرصه فعال بوده و گاه بسیار درخشان هم عمل کردهاند. حامد محمدی فرزند منوچهر محمدی (یکی از مشهورترین تهیـهکنندگان سینمای ایران) از جمله آنها به حساب میآید که در سالهای اخیر فعالتر از قبل نشان داده و تا حدود زیادی از سایه سنگین نام پدر بیرون آمده است.
نخستین کار جدی او در عرصه فیلمنامهنویسی که بسیار هم مورد توجه قرار گرفت، فیلمنامه «طلا و مس» ساخته همایون اسعدیان بود که بخشهایی از زندگی یک طلبه جوان را به تصویر کشیده بود. تصویری دقیق و موجز سرشار از ظرایف و ریزهکاریها که باورپذیری فوقالعادهای به کلیت آن تزریق کرده است.
محمدی در طلا و مس نشان داد که علاوه بر خلق یک فضای باورپذیر، تبحر خاصی هم در شخصیتپردازی دارد که اوج آن را در زوج سیدرضا و همسرش شاهد هستیم. در عین حال محمدی از شخصیتهای مکمل هم غافل نشده و از آنها در جهت پررنگتر کردن شخصیتهای اصلی بهره گرفته است. وی پس از موفقیت همهجانبه طلا و مس و سیل نقدهای ستایشآمیز مربوط به آن، در ادامه کار دشواری را پیشرو داشته است.
نگارش فیلمنامه «حوض نقاشی» با محوریت زوجی برخوردار از معلولیت ذهنی، چالش بزرگی برای این فیلمنامهنویس جوان بود که تا حدود زیادی هم از پس انجام آن برآمد. هرچند که بسیاری از منتقدان به مقایسه آن با فیلمنامه طلا و مس پرداخته و ضعفهای حوض نقاشی را برجستهتر کردند.
در این فیلم هم تلاش زیادی برای خلق شخصیتهایی باورپذیر صورت گرفته که تا حدودی هم به نتیجه رسیده، اما کامل نشده است. محمدی که آشنایی زیادی با روحانیون و بخصوص طلاب علوم دینی داشته، در نخستین ساخته سینماییاش هم سراغ این گروه رفته و قهرمان داستان خود را از میان آنها برگزیده است.
طلبه جوانی که در ساعات فراغت از تحصیل به سیمکشی ساختمان مشغول بوده و حال با به دنیا آمدن چهار قلوهایش با مشکلات فراوانی مواجه شده است. «فرشتهها با هم میآیند» به عنوان نخستین گام در عرصه کارگردانی تا حدود زیادی قابل قبول به نظر میرسد هرچند که خام دستیهایی هم چه در فیلمنامه و چه در کارگردانی دارد.
حامد محمدی در نخستین تجربه سریالسازیاش تا حدود زیادی از فضای آثار سینماییاش دور شده و تلاش کرده مجموعهای راحت و گرم را با توجه به مناسبت نوروز روانه آنتن شبکه دو سیما کند که در این امر هم موفق بوده است. در حقیقت اینطور به نظر میرسد که محمدی در «زعفرانی» تا حدود زیادی دست به عصا حرکت کرده تا با شناخت دقیقتر از مدیوم تلویزیون در آینده گامهای بلندتری بردارد.
ضمیمه قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد