دستی با یک تکه کاغذ از لا به لای گردنها و شانهها دراز شد و صدایی از همان سمت گفت:«ببخشید کدوم ایستگاه پیاده بشم؟» مردی عینکش را تا چانه پایین آورد و گفت:«بیمارستانِ...»، یکی داد زد: «آقا چکار داری میکنی دندهم فرو رفت آخ آخ آخ». «داشتم این آقا رو راهنمایی میکردم». «راهنمایی کن، راهنمایی چیز خوبیه ولی هوای آرنجت رو هم داشته باش».
کد خبر: ۷۱۶۴۹۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۲