حسین دارد تلویزیون نگاه میکند و مریم رفته است برای همه چای درست کند که زنگ موبایلش به صدا درمیآید. مریم تلفن را برمیدارد و به اتاق خواب میرود چند لحظه بعد حسین از جایش برمیخیزد تا از یخچال آب بردارد که از کنار اتاق خواب رد میشود. صدای همسرش را میشنود که دارد به خواهرش میگوید: آره آبجی دیگر خسته شدم اینقدر به همسرم گفتم که دلم یه خونه بزرگتر میخواد، خسته شدم. گفتم اگر خانه را عوض نکنی قهر میکنم او هم افتاده دنبال وام که پول خانه را جور کند.
کد خبر: ۱۰۴۴۱۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۴/۰۱