یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
سرمایه اجتماعی، آن دسته از ویژگیهای یک جامعه یا گروه اجتماعی را شامل میشود که ظرفیت سازماندهی جمعی و داوطلبانه را برای حل مشکلات متقابل یا مسائل عمومی افزایش میدهد.
از جنبه تحلیلی، سرمایه اجتماعی دارای سه سطح است؛ سطح خرد (متوجه روابط و تعلاملات در سطح فردی است)، سطح میانی (اشاره به تعاملات افراد در گروهها و سازمانها و نهادها دارد) و سطح کلان (اشاره به مشارکت سیاسی و اعتماد مردم به حاکمیت و دولت دارد.)
به صورت کلی و مطابق یک قاعده عام، در جامعهای که از میزان مناسبی سرمایه اجتماعی برخوردار باشد، مردم در تعاملات و ارتباطات خود با یکدیگر و با نهادها و سازمانها بر پایه اعتماد و صداقت عمل میکنند که این خود موجبات مشارکت اجتماعی بیشتر آنها را فراهم میکند. برعکس در جامعهای که سرمایه اجتماعی آن اندک و پایین باشد، اعتماد و مشارکت مردمی کمرنگ شده که موجب اختلال در نظم و سامان اجتماعی و عملکرد مناسب آن میشود.
تحقیقات انجام شده نشان میدهد، میزان سرمایه اجتماعی در ایران در حد مناسبی قرار نداشته و روند آن نیز در 10 سال گذشته روبه کاهش بوده است. از نشانههای بارز چنین وضعیتی، افزایش آسیبهای اجتماعی، فزونی پروندههای قضایی و افزایش سطح خشونت در جامعه است.
یکی از علل عمده این کاهش سرمایه اجتماعی مربوط به کارآمدی پایین و محقق نشدن وعدههای داده شده دولتمردان و حاکمیت به مردم است. در حال حاضر، جامعه سرشار از مطالبات برآورده نشده در حوزههای مختلف است، رفع و کاهش بیکاری، اصلاح ساختارهای اقتصادی و بانکی، بهبود معیشت مردم، توجه به جایگاه و وضعیت زنان، استفاده از نخبگان علمی در واگذاری مناصب، رفع تبعیضهای قومی و دینی، کاهش آسیبهای اجتماعی، بهبود وضعیت محیطزیست و کاهش آلودگی هوا نمونههایی از این مطالبات هستند، مطالباتی که دولتهای وقت در برهههای زمانی مختلف، بارها و بویژه در زمان انتخابات و برای به دست آوردن آرای مردمی قول انجام و حل آنها را دادهاند، اما با نگاهی گذرا به آنچه واقعا اتفاق افتاده و محقق شده است، متوجه میشویم بسیاری از این قول ها، وعدههایی بیش نبوده که با توجه به ساختار و وضعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور تحقق بسیاری از آنها از قبل ناممکن بوده است. امروزه پیدا کردن و معرفی مسئولانی در ردههای مختلف، در سطح شورای شهر یا به عنوان نماینده مجلس یا در مقام ریاستجمهوری ـ که پس از کسب رای مردم از شعارهای اعلامی خود رویگردان شدهاند یا در بیان علت ناکامی خود از صحبت شفاف و صادقانه با مردم خودداری کردهاند ـ کارسخت و دشواری نیست. از نظر بسیاری از مردم مشخص شده که گویا مساله اصلی، گذشتن خر مراد از پل انتخابات بوده است، نه برآورده کردن واقعی خواست رایدهندگان!
بهطور قطع چنین عملکردی موجبات بی اعتمادی، ناامیدی و دلسردی مردم را فراهم آورده که پیامد آن از دست رفتن پشتیبانی و حمایت مردمی و رویگردانی آنها از این مسئولان میشود. ضمن این که دادن این وعدههای پوچ به توسعه سیاسی مناسب لطمه وارد میکند و با بالابردن انتظارات و توقعات، کار را برای منتخبان دورههای بعد مشکلتر میسازد. کاهش اعتماد به سیاستمداران، موجب تعامل کمتر و ضعیفتر مردم با آنها شده، مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم را کاهش میدهد. این سبب میشود کمتر کسی به وعده یا حرف مسئولی اعتماد کند و نسبت به تحقق قولی که داده میشود، اطمینان کند. نتیجه و پیامد چنین وضعیتی پیدایش بیگانگی سیاســی در سطح جامعه و کاهش مشروعیت نظام سیاسی خواهد بود. این موضوع میتواند، موجب ایجاد اعتراضات اجتماعی یا در وضعیت شدیدتر شورش اجتماعی شود که در هر صورت کاهش انسجام و همبستگی اجتماعی را در پی خواهد داشت.
در شرایط شکاف میان حاکمیت و جامعه، سرمایه اجتماعی در سطح خرد و میانی آسیبدیده، مردم آن چنان که شایسته و لازم است با دولت و نهادها و سازمانها همدلی و همراهی ندارند و از این رو قوانین و مقررات را رعایت نمیکنند و دولت را به عنوان پدیدهای در مقابل خود تصور میکنند که منافع خاص خود را دارد، منافعی که با منافع مردم هم جهت و همسو نیست. در نهایت، بیاخلاقی مدیران سیاسی موجب تسری بیاخلاقی در سطح اجتماع میشود و دروغ، ریاکاری و فرصتطلبی را یک فرهنگ موجه نشان میدهد.
مازیار طلایی
جامعهشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد