بفرمایید سوریه
هر نشستی که ابراهیم حاتمیکیا در آن حضور داشته باشد، فارغ از این که موافق یا مخالف او باشیم، جذابیتهای فراوانی دارد؛ بویژه از منظر ژورنالیستی حرفهای او پرتیتر است و هرچقدر میزان حساسیت سوالاتی که از این فیلمساز پرسیده میشود، بیشتر باشد، با حرفهای مهمتر و صریح تری از طرف او روبهرو میشویم. اتفاقی که کم و بیش و تا حدی در نشست خبری به وقت شام هم رخ داد.
بامزهترین بخش نشست، قطعا به گاف محمود گبرلو، مجری نشستهای پرسش و پاسخ این دوره جشنواره مربوط میشود که ابتدای جلسه به اشتباه اسم فیلم را بفرمایید شام عنوان کرد که باعث خنده جمعی حاضران شد.
ابراهیم حاتمیکیا صحبتهایش را در نشست خبری به وقت شام اینطور آغاز کرد: من اولین فیلمم با نام «هویت» را همزمان با کربلای 5 ساختم. آن زمان همه بچهها رفته بودند منطقه و به من سخت گذشت که نرفتم. این موضوع را برای این میگویم که فیلم به وقت شام را یک سرباز ساخته است. من خودم را سرباز این نظام و کشور میدانم و دلم میتپد برای کسانی که جهاد میکنند. من را یک سرباز بدانید. این فیلمساز درباره مظلومیت مدافعان حرم که فیلم به نوعی درباره آنهاست، گفت: در مظلومیت مدافعان حرم همین بس که حتی وقتی این عزیزان شهید میشدند، این امکان که اسمشان مطرح شود، وجود نداشت. من میان این عزیزان زندگی کردهام و با احوالاتشان آشنا هستم. من هم دلم میخواست بیشتر به این عزیزان بپردازم، اما مصلحت این بود نگاه کلیتری داشته باشم و کلیتر به آنها بپردازم.
حاتمیکیا در پاسخ به سوالی مبنی براین که چرا تماشاگران در سالهای اخیر چندان با قهرمانان فیلمهای او که حرفهای گل درشت میزنند، ارتباط برقرار نمیکنند هم گفت: من با مخاطبان بسیاری ارتباط دارم. نظام 40 سال است جلو میرود. آیا همه سرجایشان هستند؟ من فقط سرجای خود نیستم. من در این فیلم میخواستم بچههای مظلومی را که به سوریه میروند، نشان دهم و در این مسیر با مشکلات و محدودیتهای زیادی روبهرو بودم. در جشنواره سال قبل، این طعنه به من زده شد که چرا اینجا نشستهای و سوریه نمیروی و آنجا فیلم نمیسازی. اف به این زبانهایی که طعنه میزنند و طعنه هایشان از سر خیرخواهی نیست. من سراغ حاج قاسم (سردار سلیمانی) رفتم و گفتم اینها را به من میگویند. چرا نمیگذارید من بروم و چرا محدودیت برای رفتن ما وجود دارد. من با وجود بسیاری از خط قرمزها خواستم فیلمی با چنین موضوعی بسازم. برای ساخت به وقت شام من باید از لابیرنتهایی بسیار پیچیده بگذرم. این مظلومیت شیعه است و من نمیتوانم وارد خیلی از حرفها شوم. من دلم نمیخواهد شعار بدهم. شرایط بسیار پیچیده است و حتی برای یک پلان چهار ثانیهای هم محدودیت زیادی داشتم. حاتمیکیا در بخشی دیگر از صحبتهایش بیان کرد: هرچقدر بیشتر درباره داعش تحقیق کردم، بیشتر به این نتیجه رسیدم که این گروه بسیار پستمدرن است. من تحقیقات زیادی کردم و حتی از نزدیک شرایط را رصد کردم که ببینم میتوانم قصه ذهنی خود را روایت کنم یا نه.
او درباره صحنههای خشن فیلم و جنایات داعش هم توضیح داد: در زندگیام حتی یک مرغ را سر نبریدهام و برای این سکانس همه تنم میلرزید و شدیدترین فشارهای روانی را تحمل کردم. سعی من بر این بود فیلم خشن نسازم.
حاتمیکیا درباره ضعف جلوههای ویژه در بخشهایی از فیلم هم گفت: افتخار میکنم این فیلم را بچههای ایرانی ساختند و دلاری را خرج استفاده از جلوههای ویژه در خارج از کشور نکردم. این موضوع برای من حائز اهمیت است که حتی طعنهها را به جان بخرم، اما فیلم را با همکاران ایرانی کار کنم.
محمد خزاعی، تهیهکننده فیلم به وقت شام هم در بخشی از این نشست گفت: همه ما سازندگان به وقت شام، این فیلم را به خانوادهها و بازماندگان مدافع حرم تقدیم کردیم. جای چنین آثاری در سینمای ایران خالی بود و امیدواریم ادای دین کرده باشیم و این خانوادهها از این کار راضی باشند و توشهای برای آخرت ما باشد. یکی از نکات قابل اشاره این نشست، غیبت بابک حمیدیان، بازیگر نقش اصلی فیلم بود. اما هادی حجازی فر، کارن همایونفر، مهدی جعفری، محمد شعبان و شهرام خلج از جمله عوامل فیلم به وقت شام بودند که در نشست پرسش و پاسخ فیلم حاضر شدند.
داعش؛ جاده خشم
کنجکاوی همیشگی که درباره سینمای ابراهیم حاتمیکیا و عطشی جمعی که همواره برای تماشای آثار او وجود دارد، برگ برنده این فیلمساز است. گو این که چنین تمایلی به دلایل مختلف به سرانجامی رضایتبخش هم منجر نشود.
اما هرچه هست نمیتوان منکر جایگاه و اهمیت حاتمی کیا در سینمای ایران شد و حتی مخالفان هم نمیتوانند او را نادیده بگیرند.
از اولین خبر منتشر شده درباره به وقت شام، خیلیها منتظر تماشای نتیجه نهایی کار بودند. انتظاری که بتازگی به پایان رسید، اما آنطور که باید رضایت کامل اهل سینما و حتی علاقهمندان سینمای حاتمیکیا را در پی نداشت. حاتمیکیا اگر فیلمنامه ظریفتری برای مظلومیت مدافعان حرم و مردم تحت ستم داعش در سوریه داشت، با فیلمی بمراتب بهتر روبهرو بودیم و رضایتمندی جمعی بیشتری در مواجهه با آن حاصل میشد. اما الان به دلایل مختلف از جمله اشتباه در انتخاب هادی حجازیفر و بابک حمیدیان بهعنوان پدر و پسر و درنیامدن رابطه آنها و گل درشت بودن دیالوگهای رد و بدل شده و اجرای ضعیف برخی صحنههای مهم فیلم، به وقت شام پاشنه آشیل کم ندارد. حاتمیکیا که اتفاقا یکی از نقاط قوتش در فیلمهای خوب کارنامهاش همین فاصله ناخواسته نسلها و عدم ارتباط پدران و فرزندان بوده، در این فیلم و در آن نمای ضدنور فرودگاه، دیالوگهای نچسبی برای پدر و پسر مینویسد.
با این حال فیلم بهدلیل جسارت فیلمساز و نفس پرداختن به پدیده شوم داعش و روایتی در راستای مظلومیت مدافعان حرم و مردم تحت ستم گروههای تکفیری در سوریه، واجد ویژگیهای مثبتی بویژه در فرامتن است. برخی صحنههای فیلم هم بخوبی آن ترس و وحشت ناشی از خوی شیطانی داعش را به تماشاگر منتقل میکند؛ بخصوص سکانس فرودگاه تدمر سوریه و صحنههای قبل از پرواز هواپیمای ایلوشین که تعلیق نفسگیری دارد. آن هجمه داعشیها در باند فرودگاه و توحش و جنونشان بشدت یادآور سکانسی از فیلم آخرالزمانی «مدمکس؛ جاده خشم» است. وقتی حاتمی کیا در نشست پرسش و پاسخ فیلم در جشنواره فیلم فجر هم اسم این فیلم را به زبان میآورد، نشان میدهد او سینمای روز جهان را دنبال میکند و برای تاثیرگذاری بیشتر و تقویت زبان جهانی آثارش، برنامههایی دارد.
اگر پخش بینالمللی فیلم بخوبی کار کند و با رایزنی دیپلماتیک، امکان اکران عمومی فیلم را دستکم در کشورهای همسایه و منطقه فراهم کند، میتوان امیدوار بود پیام مهم فیلم درباره شکلگیری و گسترش چنین فرقههای منحط و مخربی، به سران حکومتی و دولتها منتقل و بهعنوان یک هشدار جدی گرفته شود. اینکه در صورت سهلانگاری در این زمینه و عدم مبارزه و مقاومتی جدی و همهجانبه و اتحاد کشورهای مسلمان، بزودی شاهد به وقتهای دیگری هم باشیم؛ از به وقت بغداد و به وقت کویت گرفته تا به وقت آنکارا و به وقت تهران.
اهالی هیبتآباد در پایتخت
نشست رسانهای فیلم «خجالت نکش» با حضور برخی عوامل فیلم از جمله رضا مقصودی، احمد مهرانفر، شبنم مقدمی، امیر پروین حسینی، افرا جورابلو، محسن دارسنج، مهدی جعفری، لیندا کیانی و الناز حبیبی در روز چهارم جشنواره در پردیس ملت برگزار شد. فیلم خجالت نکش قصه بانمکی را در روستایی به نام هیبتآباد روایت میکند که البته وجود خارجی ندارد.
رضا مقصودی که او را پیش از این به عنوان فیلمنامهنویس آثاری چون لیلی با من است، مهر مادری و شیدا میشناسیم، در این نشست درباره فیلم کمدی خود و راهیابی آن به جشنواره فیلم فجر گفت: سالها پیش طرح فیلمنامه این فیلم را خانم جورابلو ارائه کردند و مدتها طول کشید شرایط ساخت آن فراهم شد. آقای حسینی هم برای ساخت این فیلم به ما اعتماد کردند. آنچه به عنوان نکات مثبت در فیلم وجود دارد، قطعا زحمت همه دوستان است و نکات منفی هم احتمالا به دلیل نواقص من بوده است. ما فیلم را ساختیم و در اختیار دفتر جشنواره گذاشتیم و اعضای هیأت انتخاب فکر کردند که برای جشنواره مناسب است. احتمالا این فیلم ویژگیهایی داشته که قبول شده است و من از پذیرفته شدن آن خوشحالم. درباره عبور از خط قرمزها هم باید بگویم که ما تابع قوانین هستیم و طبق قانون فیلمنامه را به وزارت ارشاد ارائه کردیم و هیچ مسالهای وجود نداشته است. مقصودی درباره تغییر مسیر از فیلمنامهنویسی به کارگردانی هم توضیح داد: نزدیک بیست و چند سال است که فیلمنامه مینویسم. باید بدانید وقتی فیلمنامه مینویسید و تحویل میدهید، دیگر کارتان با آن تمام شده است، اما این من را اذیت میکرد. من تجربههایی در سینما و تلویزیون داشتم، بنابراین همه آن تجربیات را جمع کردم تا فیلمنامهای ارائه دهم که تهیهکننده راغب باشد که کنار آن بایستد.
احمد مهرانفر هم در بخشی از این نشست گفت: از آقایان مقصودی و پروین حسینی تشکر میکنم که به من اعتماد کردند. اگر مخاطبان کاراکتر من را دوست دارند بشدت مدیون گریم عالی بود که انجام شد.
شبنم مقدمی هم که نقش زنی مسن را در این فیلم بازی میکند، گفت: ابتدا میترسیدم این نقش را قبول کنم، اما آقایان مقصودی و پروین حسینی به من لطف داشتند و به من اعتماد کردند. این نقش از آن بختهایی بود که سراغ هر بازیگری نمیرود و خوشحالم که توانستم در آن خودم را محک بزنم.
قنبر میتواند!
«خجالت نکش» ساخته رضا مقصودی، یکی از دو فیلم کمدی جشنواره امسال فیلم فجر است. از این نظر و پیش از ورود به خود فیلم و کیفیت و ساختار آن، حضور هر فیلمی را که در فضای عموما تیره و تار و سیاه فیلمهای جشنواره در این سال ها، موقعیتی برای تنفس و تبسم ایجاد کند، باید به فال نیک گرفت و به استقبال آن رفت.
خجالت نکش، ایده درخشانی دارد و قصه یک مرد روستایی به نام قنبر را روایت میکند که تنظیم خانوادهاش بشدت تحتتاثیر سخنان روسای جمهور دورههای مختلف و سیاستهای مقطعی کشور است. نتیجه این میشود که او ابتدا فرزند کمتر، زندگی بهتر را سرلوحه کار خود قرار میدهد و از وجود فرزند سومش راضی نیست. اما وقتی 20 سال بعد، سخنان پرشور رئیس جمهور قبلی کشور را درباره فرزندآوری و افزایش جمعیت میشنود، سیاست زندگی اش را عوض میکند و با شعار «ما میتوانیم» تصمیم میگیرد برای پیشرفت سرزمینش قدمی بردارد و باوجود سه پسر بزرگ و داشتن عروس، یک دختر «به قول خودشان یک گریه کن» بیاورند!
فیلم تا جایی خوب پیش میرود، اما با آمدن پسرها و عروسها و دزیده شدن نوزاد، وارد فازی میشود که چندان بامزه نیست. مقصودی اگر همان نمک اولیه فیلم را حفظ میکرد و پیش میرفت و از خلق شوخیهای بامزه دریغ نمیکرد، خجالت نکش به یک کمدی سرحال و به دور از شبه کمدیهای مبتذل اخیر سینمای ایران تبدیل میشد، اما فیلم کم مایه میشود و بدجور از رمق میافتد. پسران قنبر و صنم (احمد مهرانفر و شبنم مقدمی) به جای این که با پدر و مادر خود به خاطر بچه دارشدن سر پیری وارد چالش شوند و درام کمدی را قویتر کنند، نچسب هستند و شور و حالی در قصه ایجاد نمیکنند. حشمت، برادر صنم (سام درخشانی) هم که از اول فیلم به عنوان مخالف خوان دیده شده، در پایان به شکل بیمنطقی تغییر موضع میدهد و طرف خواهر و شوهرخواهرش میایستد. ضمن اینکه آن سکانس پرت شدن بچه داخل رودخانه خروشان هم به هیچ وجه با فضای فیلم همخوانی ندارد و بیش از حد درباره آن تخیل شده است!
با این حال خجالت نکش لحظات خوبی برای خنده گرفتن از تماشاگر دارد و از حالا میتوان فروش خوبی را در اکران عمومی برای آن پیشبینی کرد.
پرسش و پاسخ «امیر» و دوستان
میلاد کیمرام، سحر دولتشاهی، نیما اقلیما، مستانه مهاجر و مصطفی قدیری از جمله عوامل فیلم «امیر» بودند که در نشست پرسش و پاسخ این فیلم حاضر شدند.
نیما اقلیما کارگردان فیلم امیر درباره فضای متفاوت این فیلم نسبت به برخی آثار توضیح داد: ما عادت کردهایم مخاطب را به هیجان بیاوریم و از این هیجان پول به دست آوریم. ما این را نمیخواهیم. برای ما مهم بود برای لحظههای مختلف فیلم کیفیت ایجاد کنیم. تلاش کنیم مخاطب، سوی دیگر خودش را ببیند و ارتباط برقرار کند. شاید از یک سری فرمولهای سینمایی عمومیتر مثل سایه مثلث عشقی استفاده کردیم اما سعی کردیم با این کار هم حس و هم فکر او درگیر شده باشد. میلاد کیمرام، بازیگر نقش امیر هم درباره حضور در این فیلم گفت: هدف من این بود که بعد از 30 سالگی وارد چنین نقشها و فضاهایی شوم. در این فیلم به سمت شخصیتپردازی رفتم و سعی نکردم بازی کنم. از محیط اطراف وام گرفتم و وقتی شخصیت را ساختم، سعی من متفاوت بودن بود. جنس بازیگری ای که من دوست دارم همین است. سحر دولتشاهی، بازیگر نقش ریما، خواهر امیر در این فیلم هم بیان کرد: من با احساس درباره فیلمهایم تصمیم میگیرم که کار کنم یا نه. فیلمهایی که به من پیشنهاد شد (و در این دوره جشنواره فیلم فجر حضور دارند) هم با فاصله بودند. یعنی من قانونی ندارم که سالی چند فیلم کار کنم. من برای بازی در این نقش، اسکیزوفرنیها را دیدم و با نزدیکان آنها صحبت کردم. در ابتدا از اقلیما خواستم او حملههای بیشتری داشته باشد، اما به دلیل کمبود وقت، نقش را کمی سبکتر کردیم.
آدمهای کنج قاب
«امیر» همه امتیازش را از فضاسازی خوب و قاببندی درستش میگیرد؛ رنگ فیلم همچون وضعیت آدمهای گرفتار و به ته خط رسیده فیلم، از رو رفته و نشانی از شادابی و زندگی در آن وجود ندارد. شخصیتها هم در بیشتر وقتها بهصورت انفرادی و در کنج قاب تصویر، لانه کردهاند و با دیگرانی مثل خودشان وارد مکالمهای سرد میشوند.
اما امتیازات فیلم به همینجا ختم میشود و زبانی به قصه گشوده نمیشود. در این حالت مبهم و مرموز بودن شخصیت اصلی و سکوت همراه عصبیت او، کمکی به همراهی تماشاگر و جلب نظر او نمیکند. همه چیز فقط فضاسازی و توجه بیش از حد به فیلمبرداری و طراحی صحنه و لباس فیلم نیست، برای پیشبرد اثر به قصه خوب هم نیاز است. ما حال و هوای فیلم و شخصیتها را میفهمیم، اما به دلیل ضعف فیلمنامه و روایت مبهم، خیلی نمیتوانیم به شخصیتها نزدیک شویم.
در این میان فیلم جایی بیشتر باعث تعجب میشود که از هادی کاظمی با آن شخصیت طناز و بانمک عموما همیشگی اش ظاهرا برای تلطیف فضای تلخ و تیره استفاده میکند، اما اساسا جایی برای این کاراکتر در چنین فضایی نمیشود متصور باشیم. «امیر» درمجموع مخاطبان را راضی نمیکند و فقط به رخ کشیدنهای تصویری اش و فضای سرد و غمگینش در ذهن میماند.
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: