سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
وقتی میخواهد جوابم را بدهد، نه دستپاچه میشود و نه از کوره در میرود و از صدایش معلوم است که قصد توجیه و توضیح هم ندارد، میخندد و میگوید: «در ماجرای جبهه رفتنم میتوان ردپای ماجراجویی را دید اما در ازدواجم اصلا! 18 سالم بود و با خانوادهام در تنکابن زندگی میکردیم. اصالتا و ریشهای مذهبی بودیم، جنگ که شروع شد به همت بچههای بسیج مسجد، کمکهای اولیه پزشکی و چگونگی استفاده از اسلحه را یاد گرفتم. دوست داشتم به جبهه بروم و به رزمندهها کمک کنم. تا اینکه روزی یکی از رزمندهها که به مسجد آمده بود گفت،هستند خانمهایی که در بیمارستانهای سرپل ذهاب، از مجروحان جنگ پرستاری میکنند. همین باعث شده راهی خوزستان شوم؛ اولین زنی بودم که از استان مازندران به جبهه رفتم. به پادگان ابوذر در سر پلذهاب. بعد هم به بیمارستان ولیعصر لشگر25کربلا. آنجا بود که مجرحان جنگی را دیدم و همان زمان بود که تصمیم گرفتم با یک جانباز ازدواج کنم. حتی چند باری به حوزه علمیه نامه نوشتم که آمادهام با یک جانباز ازدواج کنم. تا اینکه از طریق یکی از دوستان با آقای مجتبی شاکری آشنا شدم؛ جانبازی که دو دست و دو چشم ندارد. به واسطه یکی از پاسداران خطبه عقدمان را امام راحل خواند. یکی از بهترین اتفاقاتی که در زندگیمان رخ داد؛ امام خمینی(ره) به ما سفارش کرد با هم رفیق باشیم و یکدیگر را دوست داشته باشیم. همین نصیحتها شد دلگرمی زندگیمان و هرچه جلوتر رفتیم معنای سخنان ایشان را بیشتر فهمیدم که یعنی چی و چقدر عمل کردن به آنها میتواند زندگی را راحتتر کند.»
جشنواره گوهرشاد دو سالی است که با هدف معرفی زنان موفق مسلمان برگزار میشود و مهری یزدانی یکی از زنانی بوده که یکی از جایزههای دوره دوم این جشنواره را از آن خود کرده. یزدانی که همسر جانباز است و مشکلات خانواده جانبازان را خوب درک میکند، سالهاست تلاش میکند به این خانوادهها کمک کند. روحیه خوبی دارد و همیشه بنا به اعتقاداتش تصمیم میگیرد، انتخاب میکند و مسیر زندگیاش را شکل میدهد. به او میگویم، یعنی آقای شاکری هیچوقت صورت شما را ندیده است؟ در جواب باز هم میخندد و میگوید: «نه، ندیده است! اما ما همدیگر را دوست داریم؛ همانطور که امام خمینی به ما توصیه کرد؛ راستش با چشمدل یکدیگر را میبینیم و آنقدر اعتقاداتمان به هم نزدیک است که همه سختیها و مشکلات را تحمل کرده و میکنیم. چشم ظاهر که مهم نیست ! دلها و اعتقادات باید بههم نزدیک باشد. ما 37 سال است با هم زندگی میکنیم؛ سه پسر داریم و همیشه حامی هم بودهایم. ازدواجهای امروزی دوام زیادی ندارد چون آدمها فقط ظاهر یکدیگر را میبینند اما آنچه مهم است باطن آدمهاست و آنچه در دلشان اتفاق میافتد.»
یکی از دلایلی که جایزه گوهرشاد به مهری یزدانی تعلق گرفته، حمایت او از خانواده جانبازان است. وقتی از او در اینباره میپرسم، میگوید، با خودم قرار گذاشته بودم مصاحبه نکنم اما در این بعد از ظهر جمعهای نمیدانم چطور سر صحبت را باز کردی که دارم تند تند به سوالاتت جواب میدهم ! حداقل فرصت بده بروم به غذایم سربزنم الان میسوزد و همه گرسنه میمانند در این روز تعطیل! به غذایش سر میزند و وقتی برمیگردد در جواب سوالم که درباره چگونگی حمایت از خانواده جانبازان است، میگوید: «جانبازان واقعا شرایط خوبی ندارند؛ نه خودشان نه خانوادههایشان، بخصوص جانبازان اعصاب و روان. در شرایط سخت اقتصادی چطور یک خانواده باید با ماهی 800 یا 900 هزار تومان حقوق زندگی کند؟ جانبازان خیلی مظلوم هستند، هیچکس به فکر آنها نیست. من سالها قبل در اوایل دهه 70 به مسئولان بنیاد جانبازان گفتم به فکر روزی باشید که جانبازان جنگ سالمند میشوند و دیگر نمیتوانند کار کنند و مراقبت از آنها دشوار میشود اما واقعیت این است کسی گوشش نشنید. از همان دوران جنگ با چند نفر از دوستانم که آنها هم همسر جانباز هستند، گروهی را راهاندازی کردیم و ماهانه پولی جمعآوری میکردیم و آن را به خانواده جانبازان که مشکل مالی و معیشتی داشتند، میرساندیم. الان گروهمان بزرگتر شده و هنوز هم فعالیت میکنیم. گروهی داریم به نام قربانی، پول جمعآوری میکنیم و آخر ماه سه، چهار تا گوسفند میخریم، قربانی میکنیم و گوشتش را به خانواده جانبازانی که میدانیم نیازمند هستند و در تهران و حاشیه تهران زندگی میکنند، میرسانیم. اما این کمکها برای رفع مشکلات آنها واقعا ناچیز است.
ما مرتب به جانبازان اعصاب و روان که در آسایشگاهها هستند سر میزنیم و آنها هم شرایط خوبی ندارند، سنشان بالا رفته و بیماریشان شدت یافته.
خانوادههایشان قادر به نگهداری از آنها نیستند. همین مشکلات را جانبازان شیمیایی هم دارند. شما یادتان نمیآید اما در زمان جنگ حتی بنیاد شهید، اجازه دفن برخی از شهدای شیمیایی را در بهشت زهرا نمیداد. نمیدانم به چه دلیل، اما این شهدا و خانوادههایشان همیشه مظلوم بوده و هستند. دارو بشدت گران شده و هیچکس به فکر جانبازان نیست. آدمهای معمولی بعد از 30سال کار بازنشسته میشوند و حقوق دریافت میکنند، اما جانبازی که بیشتر از 30سال است بخشی از بدن خود را در جبهه از دست داده، نه حقوق منصفانهای دارد و نه مزایایی که بتواند زندگیاش را با آنها تامین کند.»
فقط خانواده جانبازان هستند که میدانند زندگی آنها با زندگی آدمهای معمولی از زمین تا آسمان فرق دارد. مرد یا پسر خانواده در روزگاری که کشور به دفاع نیاز داشته به جبهه رفته و معلول و ناتوان جسمی برگشته. سالهاست جنگ تمام شده و این روزها مشکلات کشور آنقدر عمیق شده که شاید دیگر کسی به یاد نیاورد که جانبازان حقی به گردن ما دارند؛ حقی که معمولا آن را نادیده میگیریم و فقط گاهی داد و فریاد برخی به آسمان میرود کهای وای فرزندان جانبازان سهمیه دانشگاه و استخدام و . .. دارند! آنها دارند حق ما را میخورند ! اما ایکاش مایی که فریادمان به آسمان میرود فقط چند روز به خانه یک جانباز برویم و زندگی آنها را از نزدیک تجربه کنیم. مهری یزدانی میگوید: «زندگی با جانباز سخت است، مگر میشود با مردی که پا، دست، چشم و... ندارد زندگی کرد و گفت هیچ مشکلی وجود ندارد و همه چیز خوب پیش میرود. باید رفت و از نزدیک سختیها را دید چون به زبان نمیآیند.»
مجتبی شاکری، همسر مهری خانم یکی از جانبازان فعال در حوزه فرهنگ و هنر و سیاست است. او سالها عضو شورای تصویب فیلمنامه در سینما و تلویزیون بوده و چند سالی هم عضو شورای شهر تهران. اگر آن جمله معروف که میگوید: پشت هر مرد موفق یک زن ایستاده را قبول کنیم؛ راحتتر میتوانیم بپذیریم که پشت همه موفقیتهای شاکری زنی به نام مهری یزدانی ایستاده، زنی که هم غمخوار همسر جانبازش است و هم غمخوار همه جانبازانی که به گفته مهری خانم روزگار سختی را سپری میکنند بدون این که یاوری داشته باشند.
طاهره آشیانی
روزنامهنگار
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد