یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
گفتوگوی ما با او به بهانه اجرای برنامه «گذرنامه» شبکه افق است که شنبهها پخش میشود. نکته جالب، حضور مجری غیرایرانی در رسانه ملی است که بسیار مسلط و تخصصی درباره روابط بینالملل و سیاست صحبت میکند. بهتر است باقی را از زبان خودش بخوانید:
حدود چهار سال قبل در شبکه یک، برنامه «همقصه» را اجرا میکردم که موضوع برنامه بینالمللی بود و در 13قسمت روی آنتن رفت و مهمانهای بسیاری از سراسر دنیا داشت.
نکته جالب اینکه اغلب مهمانهای خارجی که در برنامه حضور داشتند، برای اولین و آخرین بار در تلویزیون حضور پیدا کردند. بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی یک هفتهای در برنامهای به نام «انتقام سخت» شبکه افق بهعنوان مهمان کارشناس دعوت شدم و در فرصتی که داشتم، یک سری ارتباطات اسکایپی با برخی فعالان در نقاط مختلف دنیا میگرفتم. بهدلیل بازخورد خوبی که آن برنامه داشت، ایده برنامه «گذرنامه» پیشنهاد شد.
در هر برنامهای که انتقاد و چالشی را مطرح کنیم، دچار موانعی هم خواهیم شد. وقتی هم این چالش به حوزه بینالملل مربوط میشود، مشکلات چند برابر میشود؛ چون اساسا حوزهای نبوده که خیلی به آن پرداخته شده باشد. خیلی صریح میگویم نوع نقدهایی که به حوزه بینالملل تا به امروز وارد بوده، نقدهای کاملا سیاسی بوده. یعنی نقد به دولت و عمدتا وزارت خارجه بوده. بهعنوان مثال آیا سازمان فرهنگ و ارتباطات که یک سازمان قابل توجه و اثرگذار در حوزه بینالملل است، عملکرد آنها مورد بررسی قرار گرفتهاست؟ آیا مجموعه رسانهای کشور که کار بینالمللی انجام میدهد، از جمله رسانههای برونمرزی که اخیرا دچار مشکلاتی هم شدهاند، عملکردشان مورد نقد و بررسی قرار گرفتهاست؟ خوب است که هم مشکلات آنها بیان شود و هم نقدهایی که وجود دارد گفته شود.
من از کودکی در ایران بزرگ شدم و خودم را از نظر فرهنگی ایرانی میدانم. تنها شناسنامه و هویت من است که ایرانی نیست. اتفاقا دغدغه من از همین جا شروع میشود. چون ایرانی نبودن من فرصتی را برای من فراهم میکرد که از بیرون به ایران نگاه کنم. هم اینکه فرصت سفرهای متعددی که در 15 سال گذشته به جاهای مختلف دنیا داشتم و هم ارتباط هر روزهای که من با غیرایرانیها داشتم. من میگویم جمهوری اسلامی ایران کشوری است که دوستش دارم. هر چند به هیچ کجای دنیا علقه ملی ندارم. حتی به جایی که به دنیا آمدم. به دلایل مختلفی که به اعتقاد و باور من برمیگردد، ایران کشوری است که هیچ کجای دنیا را به اندازه آن دوست ندارم. من میبینم این کشور در فضاهای بینالمللی در عین ظرفیتهایی که دارد، نقصان و کمبودهایی نیز دارد که قابل رفع است. ما نقدی را در برنامه مطرح میکنیم و بنده در این نقد تلاش میکنم که بیطرف باشم. من خودم را وامدار این کشور میدانم و اگر نقدی هم میکنم از سر علاقه و عشق به این کشور است.
من به ماندن در ایران علاقه دارم و باوجود مشکلاتی که برای کارتبانکی، گواهینامه و ... دارم اما با این حال در ایران ماندهام. چون گوهرهایی دیدهام که ارزش ماندن دارد. من رفقای متعددی با ادیان مختلف دارم و سفرهایم این فرصت را در اختیار من گذاشت با آدمهایی با ذهنیتهای مختلف آشنا شوم. معتقدم آدمهای تربیتیافته درست در انقلاباسلامی، آدمهای طلایی هستند که نمونه آنها در هیچ کجای دنیا نیست و همه شیفته آنها میشوند. ما باید از طریق رسانه حرفهای بنیادی این آدمها را به گوش دنیا برسانیم و در قالب برنامه گذرنامه و دعوت از مهمانان این کار را انجام میدهیم.
با وجود پیشنهادهای بسیاری که در زمینه اجرا داشتم، اما خودم را مجری نمیدانم. به همین دلیل پیشنهادها را نپذیرفتم، چون کار من چیز دیگری است و درگیریهای دیگری داشتم. برنامههایی هم که تا به امروز اجرا کردم به این دلیل بوده که به نوعی خودم در آن سهیم بودم و در بخش سردبیری و اتاقفکر برنامه هم فعالیت میکردم. در «گذرنامه» هم اساسا بهعنوان سردبیر برنامه هستم و چون مرتبط با حوزه بینالملل بوده و 10-15 سال است با آن درگیر هستم و بهعنوان فعال مردمی در این زمینه کار میکنم و دغدغههای بینالمللی دارم، پذیرفتم. طرحی که به شبکه ارائه شد، نگاه آسیبشناسانه نسبت به تناسب ما یعنی جمهوری اسلامی ایران با دنیای پیرامون بود. یعنی تمام ظرفیتهایی که در این چهار دهه در ارتباط با دنیای پیرامون داشته را مورد نقد و بررسی قرار بدهیم؛ ضمن اینکه این حوزه کمتر مورد نقد و کنکاش قرار گرفتهاست. بهعنوان مثال در حوزههای فرهنگی، اقتصادی و ورزشی برنامههای چالشی بسیاری تولید شده، اما ایده و اعتقاد من بر این اساس بود که فرصت ارتباط با دنیای پیرامون خیلی فراتر از وزارت خارجه است.
اولین موضوعی که در «گذرنامه» مطرح شد، موضوع فلسطین بود که از آن موضوعاتی است که خیلی به آن پرداخته میشود. ما میدانیم که در ساختار کشور قانونی تصویب شد و نهادهایی در این زمینه شکل گرفت که باید عملکرد این نهادها هم بررسی شود. میخواستیم در برنامه بگوییم این نهادهایی که رسما در این زمینه بودجه داشتند، چه عملکردی در این رابطه داشتهاند و از این نظر مورد بررسی و کنکاش قرار بگیرند یا اینکه ما تشکلهای مردم نهاد و دانشجویی را داریم که کنشگری بینالمللی میکنند. ما در برنامه به این سوالات پاسخ میدهیم و به این موضوعات میپردازیم. چون کنشگریهای دانشجویی در سطح جهان تاثیرات بسیاری داشتند و در خصوص اتفاقات مهم دنیا همین تشکلها بودند که تاثیرگذار شده و نقشآفرین بودند.
گاهی این بحث وجود دارد که خیلی از مجریان بزرگوار فقط وظیفه اجرا را برعهده دارند، اما اجرای من در تلویزیون از یک دغدغه شروع شد و من 10-12 سال زندگی را روی اعتقادم گذاشتم و همان ابتدا هم عنوان کردم که خودم را مجری نمیدانم. گرچه در رشته مهندسی دانشگاه علم و صنعت تحصیل کردم و خیلی هم به مهندسی علاقه داشتم و بدون هیچ سهمیهای قبول شدم و بعد از فوقلیسانس طلبه شدم، هیچ وقت دوست نداشتم به عنوان مهندس کار کنم. چون طلبگی را دوست داشتم و از سال 91 قم رفتم و طلبه شدم و هنوز هم ساکن قم هستم. طلبگی خیلی روی نگاه من تاثیر گذاشت. چون وقتی وارد این فضاها میشوی، یک سری سوالات اندیشهای مبنایی مطرح میشود که باید در جای دیگر عملی و حل شود.
مساله ماندن و نماندن در یك كشور نیست، بلكه مهم این است بدانیم در كجای دنیا میتوانیم نقشآفرینی مؤثرتر داشته باشیم. من به فرار مغزها اعتقاد ندارم، زیرا از این زاویه نگاه میكنم كه باید از ظرفیت ایرانیان در خارج از كشور بهره برد و دیدگاه انقلابی ایران را گسترش داد. ما باید از این ظرفیت بهره ببریم و در برنامههای رسانه به آن بپردازیم. معتقدم باید در حوزه بینالملل كار بیشتری در رسانه انجام بدهیم. من سفرهایی به اقصی نقاط دنیا داشتم و از طریق تریبونی كه در اختیارم بود كه از جنوب هند گرفته تا تونس و آمریكای لاتین... همیشه از ایران حمایت كردم، حتی من را به عنوان یك ایرانی میشناسند. در حالی كه كشمیری هستم و پاسپورت كشمیری دارم. گرچه ما با دولت استكباری آمریكا مشكل داریم، اما با بدنه 300 میلیونی مردم آمریكا مشكلی نداریم. حال این سؤال مطرح میشود كه برای تعامل با مردم آمریكا چه اقداماتی انجام دادهایم و برای معرفی انقلابمان چه كار كردهایم؟ بعد از تسخیر لانه جاسوسی آمریكا، امام خمینی(ره) زنان و سیاهپوستها را آزاد كردند تا به مردم آمریكا پیام بدهد كه ما كرامت زن و حقوق سیاهپوستان را در نظر داریم. حال این سؤال مطرح هست كه در این چهار دهه ما چه كارهایی برای پیامهایمان انجام دادهایم. حضرت آقا نامه به جوانان اروپا و آمریكا ارسال كردهاند، اما ما به اندازه كافی این موضوع را مورد بررسی قرار ندادهایم و حرفهایمان را به گوش مردم آمریكا نرساندیم و رسانه باید در این مسیر حركت كند.
من پیش از اجرای تلویزیونی در شبکههای اجتماعی مینوشتم تا اینکه طرحی را ارائه دادم و برنامه «هم قصه» شکل گرفت. من به واسطه ارتباطم آدمهایی را در برنامه دعوت میکردم که روایتهای جذابی داشتند و فقط یک بار در یک برنامه تلویزیونی حضور پیدا کردند. به عنوان مثال همبند بابی ساندز را از ایرلند پیدا کردیم و در برنامه آوردیم که قصه این شخصیت را برای ما تعریف کرد و آقای شهیدالعالم عکاس معروف بنگلادشی که به برنامه آمد. در یکی از برنامهها دو دختربچه سوری آوردیم که داستان آوارگیشان را برای ما تعریف کردند. یکی از آدمهای خاصی که دوستش داشتم و یک سال بعد از برنامه شهید شد، دکتر سید محمد علیشاه موسوی گردیزی نزدیک به چهل ماه زندانی آمریکاییها بود و داستان عجیبی داشت که در بمبگذاری مسجد توسط داعش شهید شد.
در برنامه گذرنامه روز شنبه هفت تیر ماه به موضوع اتحادیه دانشجویان ایرانی خارج از كشور میپردازیم. در این برنامه شكلگیری اتحادیه دانشجویان ایران خارج از كشور و نقشآفرینیشان را مورد بررسی قرار میدهیم. بهویژه در بحبوحه دهههای 60 و 70 میلادی كه در آن مقطع شاه ایران به آلمان سفر میكند و با جنبش كنفدراسیون دانشجویان روبهرو میشود، حتی دانشجویان آلمانی همراه با دانشجویان ایران شدند و جنبش بسیار قوی بود. بعد از آن به دوره انجمنهای اسلامی كه توسط شهید بهشتی شكل میگیرد، خواهیم پرداخت. در طول همه این سالها تشكلهای دانشجویان متفاوتی شكل گرفتهاست، اما در مجموع اعتقاد دارم كه هر جای دنیا باشیم باید برای كشور و انقلابمان تاثیرگذار باشیم. مرزها معنا ندارد.
ممكن است كسی برای تحصیل برود و به كشورش برنگردد، اما برای حفظ آرمان و اهداف انقلاب كشورش نقشآفرین مؤثر باشد، حتی من كسی را میشناسم كه ایرانی نیست و ساكن اسكاتلند است. او هرگز به ایران سفر نكرده، اما از اول انقلاب درگیر حمایت از ایران است. با این فرد در بیروت آشنا شدم و برایم تعریف میكرد كه اول انقلاب كتابهای فنی و مهندسی كه وارد ایران نمیشد برای دانشجویان میفرستاد تا بدون كتاب نمانند. این فرد انجمن مسلمانان اسكاتلندی را شكل داد تا از ایران دفاع كند. وقتی از او پرسیدم چرا به ایران نمیرود، تاكید كرد كه من تصوری در ذهن از ایران ساختم و نمیخواهم با سفر به این كشور تصورم از بین برود، بنابراین هیچ وقت مرزها برای برای نقشآفرینی معنا ندارد.
من برای تبلیغ در کشمیر ملبس هستم. خوشبختانه توانستم روی دوستانم تاثیر زیادی بگذارم. البته همسرم ایرانی نیستند و ایران هم نبودند و بعد از ازدواج وارد ایران شدند. 12سال از زندگی مشترکمان میگذرد و دو فرزند دارم. دخترم حنانهسادات و سیدمحمدحسین. سبقه اصالت سادات بودن ما به 300 تا 400 سال قبل برمیگردد که جد ما از ایران به کشمیر مهاجرت کرد و ما از سادات رضوی قم هستیم. البته تعداد سادات که از شهرهای یزد، نیشابور، قم، اصفهان و ... به کشمیر مهاجرت کردهاند، کم نیست. همچنین پدرم به خاطر علاقهای که داشت نام من را سرباز روحا... گذاشت که نام خاص محسوب میشود. افتخار میکنم چنین نامی دارم. خودم هم از زمانی که با امام(ره) و دیدگاههایشان آشنا شدم، تاثیر زیادی روی من گذاشتند.
بهمن دو سال قبل خدا توفیق داد تا دیداری با رهبری داشته باشم. در آن جمع بزرگان صاحب تالیف ادبی و فرهنگی حضور داشتند و من خاطراتم را از سفرهای خارجیام گفتم. البته ایشان سال 1358 سفری به کشمیر داشتند و من هم از خاطراتم از غزه و کمپ آوارگان روهینگیا تعریف کردم. ما جمعیت 150 نفری از نهادهای مختلف دنیا بودیم و کمک ایران را به نوار غزه و این کمپ بردیم. در آن مقطع عضو هیاتمدیره اتحادیه امتواحده مردم بودم. البته در سالهای اخیر به ناچار همکاریام کمتر شدهاست. به یاد دارم در سفر بنگلادش و دیدن آوارگان روهینگیا در آن زمان ما یک تکهزمین از مسؤولان اردوگاه گرفتیم و مدرسه ایرانیها را درست کردیم. بههرحال خاطرات از سفرهای خارجیام کم نیست، چون با آدمهایی با دیدگاههای مختلف آشنا شدم.
خاطرات 10 سال از سفرهایی که به کشورهای دیگر داشتم را با عنوان «از کشمیر تا کاراکاس» بهزودی به چاپ میرسانم که در مرحله طرح جلد است و فکر میکنم تا دو هفته دیگر به مرحله نهایی برسد. ضمن اینکه بخشی از دغدغه من درباره کشمیر است و به همین دلیل کتابی به نام «تولد یک تراژدی» را از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه کردم که جزو کتابهای مرجع تاریخ معاصر کشمیر است که بهزودی به چاپ خواهد رسید. کتابهای دیگری هم هست که برای آشنایی مردم ایران و کشمیر در دست ترجمه دارم. چون ارتباط ایران و کشمیر از قدیم ارتباط خوب و مستقیمی بوده و از کشمیر به عنوان ایران کوچک نام برده میشود. ارتباط فرهنگی بسیار عمیقی بین ایران و کشمیر بوده و اسلام از طریق ایران وارد کشمیر شده اما در مقطعی این ارتباط قطع شده و دغدغه من ارتباط دوباره این دو کشور است. شعرای ایرانی نیز علاقه بسیاری به فرهنگ کشمیر داشتند.
زینب علیپور طهرانی - فاطمه عودباشی / رسانه روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد