با ترانه‌ای از شمس لنگرودی؛

نوید نوروزی برای «روح باران» خواند

سرانجام اشعار "نیما یوشیج" که زمان حیاتش مننتشر نشد

اگر کمی اهل خواندن اشعار نیما یوشیج باشیم متوجه می‌شویم که نیما مجموعه‌ای از اشعارش را در زمان حیاتش منتشر نکرده است و آنچه از او باقی مانده، نتیجه سال‌ها تلاش و کوشش انسان‌های مختلفی است که در دوره‌های متعدد به این امر مهم پرداخته‌اند.
کد خبر: ۱۲۸۶۸۶۰

به گزارش جام جم آنلاین به نقل ایبنا ، سامان جواهریان در گفت‌وگویی که به همت کانون ادبی دانشگاه شیراز برگزار شد، به واکاوی دلایل و زمینه‌های این مسئله پرداخته است و نشان داده چرا نیما نتوانست آثارش را خودش به چاپ برساند و این اشعار و دست‌نوشته‌ها چه سرنوشتی داشتند. 

سامان جواهریان سخنان خود را با توصیف وضع نشریات و صنعت چاپ در دوره زندگی نیما یوشیج آغاز کرد. او درباره این موضوع توضیح داد: شاید برای مخاطبان این مسئله که چرا نیما خودش در زمان حیاتش اشعارش را منتشر نکرد، جای سوال باشد. در پاسخ به این پرسش باید بگوییم در دوره حکومت رضا خان نشریات زیادی منتشر نمی‌شد. یکی از علل کم بودن تعداد نشریات، مسئله سانسور بود. سانسورهای دوره رضا شاه بسیار وسیع و تقریبا بدون حد و مرز بود. خانلری درباره شرایط سانسور در این دوره می‌گوید یکی از نمونه‌های آن، سانسور اشعار غمگین بوده است. در دوره‌ای هیچ نشریه‌ای اجازه نداشت که شعر غمگین منتشر کند. سانسورچی‌ها برخی کلمات را هم قدغن کرده بودند. استفاده کلماتی مانند درخت، جنگل و... که ممکن بود قیام میرزا کوچک خان را به یاد خواننده بیاورد ممنوع بود و شعری که این کلمه‌ها را در خود داشت، منتشر نمی‌شد. این نظارت بر کتاب‌های چاپی هم وجود داشت. بنا بر همین شرایط، نیما نمی‌توانست اشعار زیادی را از خود منتشر کند. به همین دلیل است که ما اشعار کمی از نیما را در نشریات زمان می‌بینیم.
بخش‌هایی از شعر افسانه نیما در نشریه قرن بیستم میرزاده عشقی منتشر شد که این روزنامه هم بعد از انتشار این شعر توقیف شد. بعدها که نشریه دولتی موسیقی از طرف وزارت فرهنگ منتشر شد، نیما فرصت یافت که تعدادی از اشعارش را منتشر کند. مشکل دیگر نیما مسائل مالی‌اش بود که اجازه چاپ کتاب را به او نمی‌داد. او در نامه‌ای به برادرش لادبن این مسئله را ذکر می‌کند. در آغاز کار اقبال عمومی هم به شعر او وجود نداشت. بعد از شهریور 1320 که اوضاع نشریات و چاپ کتاب‌ها بهتر می‌شود، باز هم چاپ کتابی از نیما نمی‌بینیم. در این دوره دو جریان شعری وجود داشت. جریان اول که می‌توان به آن‌ها نوگراهای محافظه‌کار گفت، شامل افرادی مانند خانلری و گلچین می‌شدند و تریبون مهم آن‌ها هم نشریه سخن بود. جریان دوم هم شاعران حزب توده بودند که بیشتر به اشعار سیاسی مایل بودند. اتفاقا بعضی از اشعار سیاسی نیما می‌توانست باب میل آن‌ها باشد، اما نیما ارتباط خوبی با این افراد نداشت؛ آن‌ها ابهام و دشواری‌های شعرهای نیما را نمی‌پسنیدند. مثلا احسان طبری بعد از چاپ شعری از نیما در نامه مردم مقاله‌ای نوشت و ضعف‌های زبان نیما در شعر را مراحل بدوی شعر نو در ایران خواند که بسیار نیما را ناراحت کرد.

جواهریان بعد این مقدمه به رابطه نیما به نسل شاعران جوان بعد از خود که تحت‌تاثیرش بودند پرداخت و توضیح داد: این رابطه بسیار کژدار و مریز بود. به نقل از یادداشت‌های نیما گویا آن‌ها امانت‌دار نبودند و تنها به این دلیل که بگویند با نیما در ارتباط بوده‌اند به خدمت وی می‌رسیدند. نیما یوشیج مردی اجتماعی و به‌اصطلاح به‌جوش نبود. او در اجتماعات زیادی حاضر نمی‌شد و در یادداشت‌هایش هم آمده است که ترجیح می‌دهد تنها باشد تا ایده و فکر خود درباره شعر نو را پرورش دهد.

سامان جواهریان سپس به نحوه جمع‌آوری اشعار و آثار نیما بعد از مرگش پرداخت و گفت: درباره چگونگی جمع‌آوری آثار نیما دو روایت موجود است. در یادداشت‌های نیما می‌بینیم که هیچ‌کدام از بستگان و حتی فرزندش را در آن مقام نمی‌بیند که بتوانند اشعار و آثارش را بعد از مرگ ویرایش و منتشر کنند آنچه مشهور و معروف است، همان وصیت نیما یوشیج به دکتر محمد معین، جلال آل‌احمد و ابوالقاسم جنتی عطایی است. دقت علمی دکتر معین، بااینکه نیما و او هیچ‌گاه یکدیگر را ندیده بودند، باعث شده بود که نیما او را انتخاب کند. شرط همکاری دو نفر دیگر هم این بود که هر دو با هم به این کار بپردازند و در صورت انصراف یکی از آن دو تن، دیگری هم از کار کنار گذاشته می‌شد.



سرانجام اشعار

افسانه و رباعیات با نظارت دکتر معین منتشر می‌شود و پروژه همین جا متوقف می‌شود. جلسه‌ای گذاشته می‌شود که اعضای آن سیروس طاهباز، جلال آل احمد، دکتر ساعدی و م. آزاد بوده‌اند. در آن جلسه تصمیم گرفته می‌شود که طاهباز مسئول انتشار اشعار نیما باشد. او تقریبا هر سال دفتری از اشعار یوشیج را منتشر می‌کند تا اینکه در سال 1364 مجموعه کامل اشعار نیما توسط نشر نگاه منتشر می‌شود. مرحوم گلشیری بعد از چاپ این مجموعه کامل، مقاله‌ای می‌نویسد و غلط‌های بسیار زیاد این چاپ را به طاهباز گوشزد می‌کند و او نیز در چاپ‌های بعدی بسیاری از غلط‌ها را اصلاح می‌کند، اما این مجموعه باز هم مغلوط است.

جواهریان درباره روایت دوم گفت: روایت دوم از زبان شراگیم، پسر نیما است. او می‌گوید بعد از مرگ نیما ما وصیتی را پیدا کردیم که معین، آل‌احمد و عطایی مسئول چاپ و تنظیم اشعار تعیین شده بودند. شراگیم می‌گوید دکتر معین آمد و نگاهی به آن مجموعه‌های پیچیده انداخت و بسیار مستاصل شد. بعد از آن به سراغ آل‌احمد رفتم. او صریح به من گفت که من خودم را بزرگ‌تر از این می‌دانم که نسخه‌پرداز آثار دیگری شوم و نمی‌توانم به این کار بپردازم. این گروه نهایتا همان افسانه و رباعیات را منتشر کردند. بعدها طاهباز توسط شاملو به من معرفی شد و به خاطر پیگیری‌های مصرانه‌اش من همکاری او را قبول کردم. البته بعدها به علت حضور نداشتنم در ایران نتوانستم بر کار طاهباز نظارتی داشته باشم و او مجموعه‌ای پر از غلط را منتشر کرد.

سامان جواهریان بعد از معرفی چاپ‌های قدیمی به معرفی چاپ جدیدی از اشعار نیما پرداخت: اخیرا انتشارات رشدیه مجموعه‌ای از اشعار نیما منتشر کرده است که با نظارت شراگیم یوشیج انجام شده است. این چاپ چند ویژگی مهم دارد. از ظاهر و فهرست‌بندی این کتاب برمی‌آید که نظم زیادی در تدوین آن وجود دارد. نکته دیگر این است که این کتاب مجموعه‌به‌مجموعه است. در مقدمه آمده است که این مجموعه‌ها را بر اساس یادداشت‌های نیما و ارجاعشان به مجموعه‌های مختلفش آماده کرده‌ایم. تنظیم‌کنندگان در این کتاب بسیار به یادداشت‌های نیما رجوع کرده‌اند و تعداد زیادی از آن‌ها را به همراه کتاب چاپ کرده‌اند. همچنین رجوعشان به همان اشعار اندک منتشرشده نیما در نشریه‌ها قابل‌توجه است. غلط‌های چاپ سیروس طاهباز در انتشارات نگاه نیز در این کتاب اصلاح شده است. این چاپ حتی می‌تواند بسیاری از تحقیقات درباره شعر نیما را زیر سوال ببرد. زیرا آن محققان به متن معتبری دسترسی نداشتند. البته باید بگوییم این مجموعه هم کامل نیست و برخی از اشعار نیما را ندارد.»

جواهریان در ادامه کتاب‌هایی که فرهنگستان زبان و ادب فارسی از اشعار نیما منتشر کرده‌اند را معرفی کرد و گفت: آقای رضوانی و آقای علیایی تعدادی از دست‌نویس‌های نیما را که جنبه اتود داشتند را در دو دفتر به نام صد سال دگر و نوای کاروان منتشر کردند. این دست‌نویس‌ها قبلا توسط شراگیم یوشیج به فرهنگستان فروخته شده بود.

بخشی از این برنامه نیز به پرسش و پاسخ اختصاص یافت.

جواهریان در پاسخ به این سوال که موضوع دقیق شعر افسانه چیست، گفت: منبع الهام نیما برای سرودن شعر افسانه عشقش به دختری چادرنشین به نام صفورا بوده است. در این شعر یکدستی در جریان دیده نمی‌شود. یعنی حوادث شعر در یک زمان خطی پیش نمی‌رود و شاید نتوان این شعر را گفت‌وگوی محض بین افسانه و عاشق دانست. من فکر می‌کنم شعر افسانه تجلی عشق محض است. یعنی تجسد عشق در نظر نیما یعنی شعر افسانه.

برخی از شرکت‌کنندگان این برنامه از جواهریان درخواست معرفی کتاب‌های برای مطالعه درباره نیما را داشتند. جواهریان در پاسخ به این درخواست توضیح داد: اولین منبع کتاب ازجان‌گذشته به مقصود می‎رسد آقای شمس لنگرودی است. در این کتاب اطلاعات و مشهورات غلط درباره نیما اصلاح شده است. مثلا آمده است که در هیچ سندی نام خانوادگی اسفندیاری برای نیما ذکر نشده است و این ادعا کاملا اشتباه است. کتاب داستان دگردیسی حمیدیان و خانه‌ام ابریست پورنامداریان هم کتاب‌های مفیدی هستند.

آخرین سوال برنامه نیز درباره فصیح نبودن زبان نیما و میزان سواد ادبی‌اش بود. جواهریان با توضیح درباره این مسئله به سخنان خود پایان داد: بخشی از ادعاها و تفاسیر درباره سواد ادبی نیما ممکن است به خاطر دسترسی نداشتن به متن متقن از اشعار او باشد. اما باید این نکته را بدانیم که فارسی زبان مادری نیما نبوده است. او هیچ‌گاه زبان فصیحی در تکلم فارسی نداشته و این در شعر و نثرش مشخص است. بعدها هم که به تهران می‌آید به مدرسه سن‌لویی فرانسوی می‌رود و با زبان فرانسه آشنا می‌شود نه فارسی. شاید بعضی اوقات او تصمیم می‌گیرد هنجارشکنی نحوی کند؛ اما بیشتر اوقات این مسئله به همان دلیلی برمی‌گردد که در آغاز اشاره کردیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها