به گزارش جام جم آنلاین ، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در روایتی می فرمایند : «كسی كه نعمتهای خدا را برخود مستدام میبیند باید كه بسیار شكور و سپاسگذار باشد». سعدی در باب هشتم بوستان حکایتی شیرین و دلنشین را با موضوع شکر نعمت می آورد که باهم متن و خلاصه معنی آن را می خوانیم :
ملک زادهای ز اسب ادهم فتاد
به گردن درش مهره بر هم فتاد
چو پیلش فرو رفت گردن به تن
پزشکان بماندند حیران در این
سرش باز پیچید و رگ راست شد
وگر وی نبودی زمن خواست شد
دگر نوبت آمد به نزدیک شاه
خردمند را سر فرو شد به شرم
شنیدم که میرفت و میگفت نرم
که باید که بر عودسوزش نهی
ملک را یکی عطسه آمد ز دود
سر و گردنش همچنان شد که بود
به عذر از پی مرد بشتافتند
مکن، گردن از شکر منعم مپیچ
که روز پسین سر بر آری به هیچ
شنیدم که پیری پسر را به خشم
ملامت همی کرد کای شوخ چشم
تو را تیشه دادم که هیزم شکن
زبان آمد از بهر شکر و سپاس
گذرگاه قرآن و پند است گوش
به بهتان و باطل شنیدن مکوش
دو چشم از پی صنع باری نکوست
ز عیب برادر فرو گیر و دوست
معنی و مفهوم حکایت به زبان ساده:
شاهزاده جوانی از اسب روی زمین افتاد و مهره های گردن او دچار آسیب شدند به گونه ای که مانند فیل گردنش در داخل بدنش فرو رفت. یعنی شاهزاده برای برگرداندن سرش مجبور بود بدنش را هم بچرخاند. پزشکان و طبیبان نیز از مداوای شاهزاده عاجز شده بودند تا اینکه حکیمی یونانی پیدا شد که علاج این بیماری را می دانست. حکیم یونانی توانست با چند حرکت گردن شاهزاده را جا بیندازد و وی مداوا شد.
فردای آن روز حکیم دوباره به پیش شاهزاده رفت تا جویای احوال او شود ، اما شاهزاده که سرش خیلی شلوغ بود با بی محلی از حکیم رو برگرداند. حکیم احساس تحقیر شدن می کرد و در راه برگشتن از نزد شاهزاده با ناراحتی با خودش می گفت اگر گردن شاهزاده را جا نمی انداختم الان نمی توانست گردنش را بچرخاند تا بخواهد به من بی احترامی کند.
چندروز گذشت و حکیم دانه ی کوچکی شبیه به اسفند را به خدمتکارش داد تا به شاهزاده تحویل دهد و به شاهزاده بگوید این دانه را دود کند تا حالش خوب بماند. شاهزاده دانه را دود کرد و بلافاصله عطسه ای کرد و گردنش را برگرداند و گردنش به همان حالت قبل برگشت و بازهم مثل فیل شد ! خدمتکاران شاهزاده دوباره به دنبال حکیم رفتند اما هرچه گشتند نتوانستند حکیم را پیدا کنند و حکیم شهر را ترک کرده بود.
سعدی با بیان این حکایت سعی در یادآوری اهمیت شکر عافیت و سلامتی دارد و ناسپاسی باعث از ببن رفتن نعمت ها می شود. سعدی در پایان می گوید چشم و زبان و گوش برای گناه کردن و غیبت و عیب جویی آفریده نشده بلکه باید از آن ها در راه خیر و مسیری که خداوند بیان کرده استفاده کرد