گفتگو با امیرمحمد متقیان، مجری برنامه کودک

حاضر جوابی با پررو بودن فرق دارد

25 سال را تمام کرده و فردا وارد 26 سالگی می‌شود اما هنوز همان مهربانی و صداقت بچگی‌هایش را می‌توانی در صدایش بشنوی.امیرمحمد متقیان سال‌های زیادی است در کنار عمو پورنگ برای بچه‌ها برنامه اجرا می‌کند. اما آن اوایل که به تلویزیون آمده بود، نظر آدم‌بزرگ‌ها را هم جلب کرده بود.
کد خبر: ۱۲۹۱۴۷۱

 

حاضرجواب بود و دوست‌داشتنی با لبخندی که همیشه به لب داشت. حالا می‌گوید که آن زمان‌ها خودش بوده همان‌گونه که الان هم خودش است.

آن سال‌ها نقش بازی نمی‌کرده اما چند سالی است که تکنیک بازیگری را یاد گرفته و می‌داند چگونه باید بازی کند اما هنوز هم برای بیان حس و حالش و صداقتی که از کودکی در او باقی مانده نقش بازی نمی‌کند.

شاید به همین دلیل است که هم دوست‌داشتنی است و هم باورش می‌کنیم. امیرمحمد درس سینما می‌خواند و تصمیم دارد کارگردان شود. در آستانه روز تولدش با او هم‌صحبت شدم و او خیلی راحت به سوالاتم جواب داد.

کودکی شما را در تلویزیون دیده‌ام و یک‌بار که با آقای فرضیایی (عمو پورنگ) به روزنامه جام‌جم آمده بودید، از نزدیک دیدمتان و صدایتان را شنیدم. الان که با هم صحبت می‌کنیم به این نتیجه رسیدم که برخی از مردم درست می‌گویند؛ مجریان برنامه کودک سن‌شان تغییر نمی‌کند و از یک جایی به بعد دیگر ثابت می‌مانند....

(با خنده) بله! گویا این گفته اثبات شده و ما نباید تلاش کنیم که نقض آن را ثابت کنیم. تعدادی از بازیگران و مجریانی که برای بچه‌ها کار می‌کنند، زیاد تغییری در ظاهرشان پیدا نمی‌شود و اصطلاحا پیر نمی‌شوند. شاید به این دلیل که ما با کودکان سر و کار داریم و انرژی و حال خوب آنها به ما منتقل می‌شود. از طرفی وقتی کارت با بچه‌هاست باید بچه باشی تا آنها قبولت کرده و با تو ارتباط برقرار کنند. همه اینها دلایلی است که ما سن‌مان بالا نمی‌رود و کودک می‌مانیم.

یعنی کار برای بچه‌ها باعث می‌شود آدم‌ها جوان بمانند.اگر این‌جوری بود که معلم‌های دوره ابتدایی و مربیان مهدکودک هم باید مثل شما باشند.

معلم‌ها و مربیان را نمی‌دانم چون هیچ‌وقت در شرایط آنها نبوده‌ام اما حرفه ما شیرینی‌های خاص خودش را دارد. تولید برنامه برای کودکان به‌نظرم از ساخت برنامه برای بزرگسالان سخت‌تر است اما وقتی رضایت بچه‌ها را می‌بینیم، خیلی روحیه‌مان خوب می‌شود. بچه‌ها در خیابان وقتی مرا می‌بینند چنان لبخند عمیقی می‌زنند که تا روزها حالم خوب است.

روحیه سر و کله زدن با بچه‌ها را دارید چون مثلا خود من برای مدت مشخصی حوصله بچه‌ها را دارم و بعد خسته می‌شوم چون آنها سرشار از انرژی هستند و هم‌پای آنها آمدن کار هرکسی نیست.

به نظرم آقای فرضیایی یکی از خالص‌ترین آدم‌هاست که سال‌هاست برای بچه‌ها کار می‌کند. او هنوز هم بچگی را زندگی می‌کند و برای همین است برنامه‌هایش این‌همه مخاطب دارد و همه راضی‌اند از او. من بازیگرم اما چون از بچگی وارد برنامه‌های کودک شدم و خیلی دلی کار کردم همچنان دلم همراه بچه‌هاست. بچه‌ها به‌دلیل صداقتی که دارند، صداقت را متوجه می‌شوند و آن را درک می‌کنند، برای همین کسانی که در برنامه‌های تلویزیون صادقانه کار می‌کنند، می‌توانند همراهی بچه‌ها را به‌دست آورده و در کارشان موفق شوند.

وقتی به تلویزیون آمدید، خیلی زود با مخاطب ارتباط برقرار کردید، خودتان می‌دانستید بچه‌ای دوست‌داشتنی هستید؟

آن زمان که متوجه نمی‌شدم ! می‌شنیدم که از من تعریف می‌کنند اما متوجه نوع حضورم نمی‌شدم اما الان که فیلم‌های آن زمان را می‌بینم به خودم می‌گویم ماشاءا… چقدر خوب بودم ! اما به نظرم یکی از دلایل ماندگاری‌ام در برنامه و به قول دیگران موفقیتم همین بود که خودم بودم، بدون این‌که دچار غرور و خودبزرگ‌بینی شوم.

آقای فرضیایی از شما حمایت کردند برای ماندن در برنامه عمو پورنگ؟

آقای آقاجان‌زاده مرا برای حضور در برنامه انتخاب کرد. اما اگر آقای فرضیایی دلش با من نبود، می‌توانست از من حمایت نکند. اما از همان اول مانند یک پدر هوایم را داشت. در بازیگری و اجرا مهم است که پارتنر و شخص مقابلت بخواهد تو رشد کنی یا نه. اما آقای فرضیایی همیشه از من حمایت کرد و همه چیز را یادم داد. آن زمان حوصله نداشتم متن را حفظ کنم اما آقای فرضیایی با صبر و حوصله به من می‌گفت که روی آنتن چه بگویم. یک‌جورایی مهرم به دل او نشست به قول معروف «آهسته و پیوسته مهرم به دلش نشست.»

از همان اول که به تلویزیون آمدید ویژگی که در شما زیاد دیده شد و به دل نشست، بداهه‌گویی و حاضرجوابی بود.متن را حفظ می‌کردید و به شما می‌گفتند که چه بگویید؟

نه ! حدود 30 درصد دیالوگ‌ها طبق متن بود و بقیه بداهه بود. فقط قبل ضبط به من خط قرمزها را می‌گفتند و این که بداهه‌ها روی خط قصه باشد. الان که به آن زمان فکر می‌کنم، متوجه می‌شوم که همه این‌ها کار خدا بود و این حاضرجوابی ذاتی بود در من، وگرنه یک بچه به سن و سال من چطور می‌توانست این‌همه جواب در آستین داشته باشد.

با تجربه‌ای که دارید، فرق بین حاضرجوابی و بچه پرو بودن را در چه می‌دانید؟

برخی از خانواده‌ها فیلم‌هایی از بچه‌هایشان در اینستاگرام منتشر می‌کنند و اسم آن را بامزگی می‌گذارند اما به نظرم بیشتر بی‌ادبی است تا با مزه‌گی. مرز شوخی و بی‌ادبی را خانواده‌ها برای بچه‌ها مشخص می‌کنند. خط قرمزها باید برای بچه‌ها مشخص شود مثلا من از همان اول با سایز و لهجه افراد شوخی نمی‌کردم. همیشه حواسم بود که حرفم یا شوخی‌ام به کسی بر نخورد. حاضرجوابی و این‌که کودکی بتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد با بی‌ادبی از زمین تا آسمان فرق دارد.

در دوره شبکه‌های اجتماعی زندگی می‌کنیم و برخی از خانواده‌ها مدام از فرزندان خود در اینستاگرام فیلم و عکس می‌گذارند به نظرتان عادت دادن بچه‌ها به تایید گرفتن از شبکه‌های اجتماعی چه چالش‌هایی را برای آنها به وجود می‌آورد؟

آنها که با فرزندانشان تبلیغ می‌گیرند، فرزندشان را تبدیل به کودک کار می‌کنند. فرق نمی‌کند از چه راهی با بچه پول به دست بیاوری. همه این راه‌ها اشتباه است. دو سه سال قبل یک کودک اهل مازندران با یک کلیپ در اینستاگرام به شهرت رسید. او برای مدت مشخصی در اوج معروفیت ماند و به جاهای مختلف دعوت شد و احتمالا پولی هم به دست آورد، هم خودش و هم خانواده‌اش. اما مدتی است دیگر اصلا نیست.گاهی با خودم فکر می‌کنم، الان کجاست و چه سرش آمد؟ آن حجم از شهرت و دیده شدن یکباره صفر شد. به نظرم روان بچه‌ها تخریب می‌شود با چنین رفتارهایی. خیلی باید مراقب حضور بچه‌ها در شبکه‌های اجتماعی بود. پدر و مادرها باید حواسشان باشد چه بر سر فرزند خود می‌آورند و حتی شاید آینده بچه خود را خراب کنند؛ بچه‌ای که می‌توانست آدم عادی باشد در قرار گرفتن در چنین شرایطی می‌تواند منزوی و منفعل شود.

شما که از کودکی وارد کار شدید، روحیه‌تان خراب نشد؟

من وارد کار حرفه‌ای شدم. یعنی کارم و نوع فعالیتم مشخص بود و خدا را شکر ادامه پیدا کرد. با همه اینها راستش را بخواهید من هم کودکی نکردم. بازی‌هایی که بچه‌ها انجام می‌دهند حسرت شد برایم. شاید به همین دلیل است هنوز هم که یک توپ می‌بینم دنبال آن می‌دوم و بازی می‌کنم. از راهی که رفته‌ام و به اینجا رسیده‌ام، راضی‌ام؛ اما باورم این است که بچه باید بچگی کند.

قرار است کار برای بچه‌ها را همچنان ادامه دهید؟

درس کارگردانی سینما می‌خوانم و تصمیم دارم کارگردان شوم. تا وقتی با آقای فرضیایی همکاری کنم، برای بچه‌ها کار خواهم کرد، اما زمانی که مستقل شوم دیگر برای بچه‌ها کار نخواهم ساخت. برای حضور در سینما موضوعات اجتماعی را می‌پسندم و تصمیم دارم فیلم‌هایم اجتماعی باشند.

کارگردان ایرانی و خارجی که کارهایش را می‌پسندید؟

از میان کارگردانان ایرانی، سینمای آقای کیایی را بیشتر دوست دارم. قصه و نوع روایتش سرراست است و ادا و اصول خاصی ندارد. از کارگردانان خارجی هم نولان را دوست دارم، هر چند می‌دانم عموم مردم ایران زیاد از سینمای او سردرنمی‌آورند. هر فیلمش را چند بار باید دید تا فهمید چه می‌گوید.

از بچگی کار کرده‌اید. باید پولدار باشید.

پول زیاد درآورده‌ام اما پولدار نیستم. بیشتر پول‌هایم را خرج کرده‌ام. خدا را شکر که نیازمند کسی نیستم و به اندازه‌ای که امورات زندگی بگذرد پول دارم. هم‌سن و سال‌های من تازه دنبال کار می‌گردند، اما من سال‌هاست کار می‌کنم و همین جای شکر دارد.

باران باستانی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
سهم پزشکان سهمیه‌ای

ضرورت اصلاح سهمیه‌های کنکور در گفت‌وگوی «جام‌جم»‌با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت

سهم پزشکان سهمیه‌ای

نیازمندی ها