در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رسانههای جریان اصلی انگلیسیزبان روایتی که برای داعش و پایانش ارائه میکنند تفاوت محسوسی دارد با آنچه که در عمل و در جغرافیای حاکمیت این دولت تروریستی - تکفیری رخ داده است.
گویی نظام رسانهای جریان اصلی تبدیل به یک آینه محدب یا مقعر شده است که با اعوجاج در واقعیت، تصویری کاریکاتوری از آن ارائه میدهند.
با کاریکاتوری توصیف کردن لزوما در پی مذمت حرفهای این رسانهها نیستیم هرچند این اقدامشان مذمتآمیز هم هست. عبارت و واژهای بهتر از «کاریکاتوری» برای توصیف این اعوجاج رسانهای پیدا نکردیم.
کاریکاتور، تصویری است که لزوما دروغ نیست بلکه ابعاد و نسبتهای آن با ابعاد و نسبتهای سوژه در دنیای واقعی تناسب ندارد.
کاریکاتور همان تصویر معوج شده واقعیت است. کاریکاتور دروغ نمیگوید اما بخشهایی از واقعیت را بزرگتر از آنچه که هست به تصویر میکشد و بخشهایی از واقعیت را هم کوچکتر. این همان کاری است که رسانههای جریان اصلی با موضوع «پایان داعش» انجام دادند.
آخرین قلعه آخرین پرچم
بیراه نیست که ظرف دو سه سال اخیر، اسم و اخبار داعش کمتر به گوشمان میخورد؛ نیرویی اهریمنی که لااقل یک دهه، سایه رعب و وحشت را روی سر منطقه نگه داشت از ماههای آخر سال 2017 به پستوهای بخش بینالملل رسانهها خزیده و حالا روایت پایان این کابوس از خودش مهمتر شده است. داستان داعش چطور تمام شد؟ آیا اصلا تمام شده یا سناریونویسانش، پایان آن را باز گذاشتهاند؟ چه کسی این قصه ترسناک را شروع کرد و چه کسی داشت پایان آن را رقم میزد؟ همهچیز به این برمیگردد که این قصه از کدام زبان بیشتر شنیده شده است. رسم است که در کلاسهای آموزش نوشتن داستان و نمایشنامه و فیلمنامه، شرح تفاوت «قصه» و «روایت» را با این مثل شروع میکنند: «شاه مُرد. ملکه مُرد.» این دو اتفاق پیاپی، ماجرا را شکل میدهد که قصه را میسازد اما راویان مختلف ممکن است این ماجرا را به ترتیب و شکل دلخواه بگویند. «شاه مرد و ملکه چند ماه بعد بر اثر غصه دق کرد و مرد.» یا «ملکه مرد چون از غصه دق کرد. چند روز پیش شاه مرده بود.» شما هم همین الان میتوانید بدون اینکه به این ساختار علی- معلولی دست بزنید و ماجرای «دق کردن ملکه بر اثر مرگ شاه» را تغییر دهید، «روایت» دلخواه خودتان را از ماجرا بسازید. این درست همان اتفاقی است که برای روایت «پایان داعش» افتاده است. اما کدام روایتها، چطور جهانگیر شدهاند؟ اصلا چرا؟
ماجرا چیست؟ دقیقا به چی میگوییم «پایان داعش»؟
نیمه دوم سال 2017 از اواخر ژوئن تا پایان نوامبر، زمانی است که بقایای سازمانیافته داعش در منطقهای مثلثیشکل با سه راس موصل، رقه و بوکمال توسط نیروهای نظامی وابسته به کشورهای مختلف به سختی تحت فشار قرار میگیرند. شکستهای پیاپی داعش زیر فشار هجوم نیروهای مختلف در این شش ماه، عملا آنچه را که «دولت خلافت اسلامی عراق و شام» خوانده میشد، درهم شکست. شش عملیات مهم؛ دو عملیات در «رقه» و دیگر عملیاتها در «موصل»، «میادین»، «دیرالزور» و «بوکمال» که در این فاصله زمانی انجام شده، نیروهای نظامی و طبعا رسانههای مرتبط را قانع میکند که داعش به پایان رسیده و پس از آن دیگر چیزی جز مقاومتهای پراکنده وجود نخواهد داشت.
اما نقطه عطف داستان اینجاست که به علت ماهیت داعش و وضعیت منطقه، عملیاتهای جاری نه توسط ارتش یک دولت بلکه توسط نیروهای نظامی کشورهای مختلف که بعضا در حوزههای سیاسی و امنیتی، تعارض منافع هم داشتهاند، صورت گرفته است. خصوصا بهعلت فقدان ثبات سیاسی لازم در دولتهای عراق و خصوصا سوریه، نیروهای مسلح مستقل از ارتش رسمی نیز در درگیریها حضور دارند. بنابراین در اوج تلاش برای پاکسازی منطقه از داعش، نیروی انسانی، تسلیحات و پشتیبانی از سوی کشورهای مختلف تامین شده و نیروهای نظامی کشورهایی چون آمریکا، فرانسه، آلمان، انگلیس، کانادا، هلند، استرالیا، روسیه، لبنان، ترکیه، کردستان، پاکستان و البته ایران به انحا و در سطوح مختلف در مبارزه با داعش مشارکت کردهاند.
کدام روایت از کیست؟
رقه، نمونه خوبی است. شهری مهم در شمالشرق سوریه که داعش آن را پایتخت خود اعلام کرده بود، قرار بود در گیرودار پایان سال 2017 آزاد شود. حالا دو عملیات توسط دو گروه داشت بهطور همزمان پیش میرفت. در فاصله ششم ژوئن تا 17 اکتبر 2017، نیروهای موسوم به ائتلاف بینالملل متشکل از آمریکا، فرانسه، بریتانیا و آلمان، یک نیروی نظامی تحتعنوان «ارتش دموکراتیک سوریه» یا همان SDF را -که سابقا در تقابل با دولت مرکزی، اعلام موجودیت و عرضاندام کرده بود- تجهیز کردند تا همزمان با عملیات در موصل، داعش را از رقه خارج کنند. بیانیه رسمی دولت آمریکا در بیستم اکتبر، پیروزی این کمپین را در برابر داعش تبریک گفت و از ارتش دموکراتیک سوریه بابت این پیروزی تشکر کرد. چهار روز بعد سخنگوی دولت، این پیروزی را فراتر از موفقیت آمریکا و متعلق به مردم سوریه دانست.
اما ایگور کوناشنکف، سخنگوی وزارت دفاع روسیه در سخنانی اعتراضی اعلام کرد: «رقه روح شهر درسدن آلمان در سال 1945 (پایان جنگ جهانی دوم) را به ارث برده و توسط بمباران سنگین نیروهای انگلو-آمریکایی، چهرهاش کاملا از زمین محو شده است.» دولت سوریه هم در بیانیهای در واکنش به شکل عملیات نیروهای ائتلاف و میزان تخریب در رقه گفت: «سوریه ادعای آمریکا و متحدانش درباره آزادی شهر رقه از داعش را دروغی میداند که به قصد منحرف کردن افکارعمومی از جرائمی گفته شده که متحدانش در رقه مرتکب شدهاند. بیش از 90درصد رقه به خاطر بمباران سنگین و بربرمآبانه آنها و شهرهای نزدیکش توسط متحدان آن با خاک یکسان شده که همه سیستمها و زیرساختها را نابود کرده و دهها هزار نفر از ساکنان را وادار به مهاجرت کرده است. سوریه همچنان رقه را شهری در تسخیر بیگانه میداند و تنها زمانی بر آزادی آن صحه خواهد گذاشت که ارتش سوریه کنترل آن را بهدست گیرد.»
بهطور همزمان در فاصله 14 جولای تا 21 اکتبر، ائتلاف دیگری با نام «ائتلاف مرکزی سوریه» متشکل از ارتش دولتی سوریه، روسیه و ایران بههمراه حزبا... و نیروهای فلسطینی، عملیاتی را در رقه پیش میبرند که هدف مشخص آن تسخیر شهر استراتژیک نفتخیز السخنه در جنوب استان رقه است؛ عملیاتی موفق که چندی بعد به بیرون راندن داعش از استان دیرالزور و عملیات موفق در المیادین هم منجر میشود.
کدام رسانهها، روایت مسلط را شکل دادهاند؟
اگر شما یک مخاطب «آنگلو-آمریکایی» باشید که در اروپا یا آمریکا زندگی میکند، اخبار عملیات ائتلاف موسوم به بینالملل را هرروز با جزئیات فراوان در رسانههای اصلی از روزنامههای اول مانند نیویورکتایمز و واشنگتنپست و ایندیپندنت گرفته تا مهمترین شبکههای کابلی نظیر CNN، PBS، BBC، فرانس24 و البته خبرگزاریهای اول جهان یعنی رویترز، AFP، آسوشیتدپرس دیده، شنیده و خواندهاید.
حجم پوشش خبری در هر یک از اینها بسیار بالاست اما روایت چندان تفاوتی ندارد. هم رسانههای ظاهرا دموکرات و چپ آمریکایی مثل CNN با تیتر «نیروهای تحت پشتیبانی آمریکا به دیوار قدیمی رقه رسیدند» موفقیتها را پوشش میدهند و هم شبکههای راست و هوادار جمهوریخواهان مانند فاکس، تصمیمات ترامپ و نگاه کاخ سفید را بازتاب میدهند. این جریان از اخبار داعش حتی برای تقویت نظرگاههای فرهنگی-اجتماعی سود میبرد و شبکههایی چون نیوزویک و ایندیپندنت، اخباری از حضور اولین گروه از کوئیرهای سراسر جهان در مبارزه با داعش را رسانهای میکنند. این میدان خبری با گزارشها و تحلیلهای سیاسی از «پایان اردوغان» یا «پایان بشار اسد» به عنوان خط سیاسی پشتیبانی میشوند. اما جستوجو برای یافتن اخبار حضور نیروهای روسی، ایرانی و حتی ارتش دولتی سوریه در رقه جز موارد انگشتشماری در رویترز و ایندیپندنت به نتیجه دیگری نمیرسد.
همین اتفاق برای عملیات موصل میافتد؛ عملیاتی که همه نیروهای مخالف داعش از آمریکا و فرانسه و بریتانیا تا عراق و ایران و حزبا... در آن حضور دارند اما عبارت «US-backed Iraqi forces» یعنی «نیروهای عراقی تحت حمایت آمریکا» مکررا در عناوین و مقدمههای اخبار و گزارشهای رسانههای اصلی دیده میشود. پیشرویها و موفقیتها با جزئیات پوشش داده میشوند تا اینکه در اواخر جولای 2017 داعش شکست خورده و عملیات موصل به اتمام میرسد.
روایت مسلط، چطور پوشش داده شده است؟
برتری رسانههای انگلیسیزبان در فضای رسانههای جهان، بخشی ناشی از تحرک و پویایی خبرنگاران حاضر در صحنه و بخش دیگر ناشی از قدرت مالی امپراتوران رسانههای آمریکایی و انگلیسی، از اولین عوامل قدرت و تفوق روایتپردازی آنهاست. از طرف دیگر اما میزان پرداختن به اخبار، حجم جزئیات پوشش داده شده در آنها، معرفی نامها و چهرههای اصلی ازجمله علل اثرگذاری در ساخت روایت است که شاید آنها را در فضای داستان و فیلم با نامهای فضاسازی و شخصیتپردازی به یاد بیاورید.
با این همه هیچ روایتی، بیخلل نیست. دستکم همیشه در همه روایتها، رخنههایی وجود دارد که جان میدهد برای کنجکاوی کردن! مثلا اینکه بعد از عملیات موصل و رقه (توسط ائتلاف بینالملل) که بهطورکلی پوشش داده شدند، داعش در حالی برای مخاطب رسانههای جریان اصلی تمام میشود که به اعتراف خود آنها، اهریمن هنوز در بخش وسیعی از استان دیرالزور در شرق سوریه تا مرز عراق حضور دارد. رود فرات از المیادین تا بوکمال در تسخیر داعش است و شمال و جنوب آن، ناحیهای وسیع را در اختیار داعش قرار داده تا خود را بازسازی و مناطق تحت کنترلش را توسعه دهد.
باگهای روایت مسلط
اما در یک عملیات همزمان یکماهه از 23 اکتبر تا ششم دسامبر 2017، نیروهای عراقی از شرق ناحیه در طول مرز سوریه به بوکمال نزدیک میشوند و ارتش سوریه با پشتیبانی ایران و سوریه رگ حیاتی داعش را در طول رود فرات قطع کرده و بوکمال را آزاد میکنند. این درحالی است که عملیات موفق کوتاهتری در هفته اول اکتبر به منظور آزادسازی المیادین توسط همین ائتلاف انجام شده و راه را برای توسعه پیروزیها تا پاکسازی استان دیرالزور از داعش، باز کرده است. در واقع یورش دوسویه به نیروهای باقیمانده در شرق سوریه، ضربه نهایی را به داعش وارد میکند و بدون این عملیات، ادعای «پایان داعش»، کوبیدن بر طبل توخالی است.
گزارش هفتگی «بنیاد کارتر» در نوامبر 2017 توضیح میدهد که «نیروهای دولتی سوریه و متحدانش، شرق استان دیرالزور را در روز سوم نوامبر از داعش پس گرفتهاند که به محاصره سه ساله داعش پایان میدهد.» این بنیاد در حالی در نقشه خود، پایان داعش را محصول عملیات بوکمال معرفی میکند که در رسانههای خبری، هیچ خبری از پوشش این اتفاق نه به عنوان «پایان داعش» بلکه حتی بهعنوان اطلاعرسانی هم وجود ندارد.
این گزارش ادامه میدهد: «همچنین نیروهای حامی دولت در طول رود فرات به سمت شرق پیشروی کردهاند که نهایتا با عبور از بوکمال در یک حمله هماهنگ با حشدالشعبی عراق، خود را به مرز رسانده و آن را خواهند گرفت.»
به نظر میرسد گزارش بنیاد کارتر، واقعبینانه به اهمیت این عملیات نظر دارد اما پس از آن ارزش سیاسی این عملیات را هم برای دولت سوریه از چشم نمیاندازد و مینویسد: «این پیروزی، این فرصت را به دولت سوریه میدهد تا پیروزی کامل بر داعش را ادعا کند.»
منافع روایت مغشوش
پس داستان همین است. اگر قرار است ادعای دولت سوریه برای پایان دادن به داعش، مسألهای کلیدی در روایت آنگلو-آمریکایی از این ماجرا باشد، پس چارهای جز بایکوت کردن این پیروزی و حتی کل عملیات بوکمال نیست. لاجرم افکارعمومی نباید اصلا چیزی بداند تا روایت «پایان داعش» به همان ماجرای رقه و حمله وحشیانه ائتلاف آمریکایی به مناطق تحت اشغال که پر از شهروندان بومی سوریه هستند، به نفع دیگران تصاحب و حتی سؤالبرانگیز هم نشود.
«موسسه خاورمیانه» که قدیمیترین موسسه تحقیقاتی واقع در واشنگتن تاسیس شده در سال 1945 به حساب میآید نیز در گزارشی سریع به تاریخ 8 نوامبر 2017 ذیل عنوان «تسخیر بوکمال توسط نیروهای سوری به رهبری ایران، تهدید برای تقابل با آمریکا و SDF» صراحتا پیروزی بر داعش را هرچند خوشایند اما خطر و عاملی برای تهدید قدرت ارتش دموکراتیک سوریه و نیروهای ضددولتی تحت حمایت آمریکا معرفی کرده و هشدار میدهد که پایان داعش در بوکمال میتواند پایان حضور آمریکا در منطقه نیز باشد. از همین جا ماجرای «پایان داعش» به ماجرای «پایان آمریکا» در منطقه هم گره میخورد و کار را برای راویان رسانههای غربی سختتر میکند. درست همان نکتهای که تنها در روایت سردار سلیمانی در نامه تبریکش به رهبر معظم انقلاب اشاره و از آزادسازی بوکمال به عنوان «فتح آخرین قلعه داعش با پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی-صهیونیستی» یاد میکند.
وقتی ماه از پشت ابر بیرون میآید
زمان اما خُلل و فُرج روایتها را سادهتر رو میکند و فقط کمی صبر میخواهد. دو سال زمان لازم است تا پس از آنکه آمریکا، سردار سلیمانی و ابومهدی مهندس را به شهادت میرساند و رئیسجمهور آمریکا رسما مسؤولیت ترور را برعهده میگیرد، گزارشهای خبری و پژوهشهای میدانی، صراحتا اذعان کنند که خطر داعش پس از این اقدام بازگشته و به دولت آمریکا هشدار دهند که چه حماقتی مرتکب شده است.
نیویورکتایمز درست فردای روز ترور سردار سلیمانی در مطلبی با عنوان «درگیریها با ایران، جنگ با داعش را تهدید میکند» مینویسد: «ترور فرمانده بلندپایه ایرانی توسط آمریکا، باقیماندن نیروهای آمریکایی در عراق را غیرممکن میکند. این اتفاق، بازگشت داعش را تسهیل خواهد کرد.» مقامات اطلاعاتی و نظامی متعددی در گفتوگو با این روزنامه تصریح میکنند که پس از سردار سلیمانی، امنیت یا دستکم کارآمدی نیروهای آمریکایی در برابر داعش نه در سوریه و نه در عراق، قابل تضمین نیست.
شبکه خبری NBC نیز در یکی از گزارشهایش پس از برشمردن برخی وجوه اهمیت سردار سلیمانی در مبارزه با داعش از او با عنوان «فرمانده در سایه» برای رسانههای غربی در سالهای طولانی پیشین یاد میکند. پایگاه بیزینس اینسایدر نزدیک به دولت آمریکا نیز چند روز پس از عملیات ترور، در گزارشی با عنوان «چگونه ایران و قاسم سلیمانی، جنگ با داعش را شکل دادند» با وجود تکیه بر شکافهای مذهبی و قومی و تلاش برای مصادره نقش سردار به عنوان رهبر یک جریان شیعی اما بر این موضوع صحه میگذارد که شهادت او دمیدن در آتش منطقه خواهد بود.
فاطمه ترکاشوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد