اتفاقی که تا حدودی برای این دوره و در واقع بخش دوم سی و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران رخ داده و اگر از نشستهای تخصصی که همواره برای فعالان و علاقهمندان این عرصه مفید است بگذریم، خود فیلمها در مجموع جذابیت و استاندارد و کیفیت لازم را برای حضور در رویداد مهم و معتبری چون جشنواره فیلم کوتاه تهران ندارند، به ویژه فیلمهای اکران آنلاین این دوره اخیر که حتی حضور بیشتر این آثار در چنین رویدادی باعث تعجب شد و این سوال را مطرح کرد که چرا فیلمهای ضعیف، امکان حضور در جشنواره فیلم کوتاه را یافتند و آیا نمایش و رقابت چنین فیلمهایی، اعتبار این جشنواره را زیر سوال نمیبرد؟ مورد مهم و قابل اشاره دیگر اینکه صاحبان برخی آثار احتمالا کمی بهتر و جذابتر، با نمایش فیلمهایشان در سامانههای آنلاین جشنواره موافقت نکردند و این فیلمها تنها در پردیس سینمایی ایران مال برای علاقهمندان و اهالی رسانه به نمایش درآمد. این وضعیت دقیقا مصداق حال و روز اکران آنلاین سینمای ایران است که از آغاز به کار در اوایل امسال، بسیاری از تهیهکنندگان و کارگردانهای فیلمهایی که ظرفیت اقبال تماشاگر زیادی دارند، حاضر به اکران آنلاین آثارشان نشدند. نتیجه این تصمیم خودخواسته که به خاطر ترس از قاچاق فیلمها در اینترنت اتخاذ میشود، خلوتی اکران آنلاین و کیفیت پایین اغلب فیلمها در این زمینه است. این اتفاق به شکل دیگری در سی و هفتمین جشنواره فیلم کوتاه تهران افتاد و بیشتر فیلمها ویژگی قابل اشاره و کیفیت خوبی نداشتند. اینکه میگوییم بیشتر فیلمها اغراق نمیکنیم و حتی با نگاه منصفانه و دیدن نیمه پر لیوان هم نتوانستیم به جز دو سه فیلم خوب، فیلم جذاب و مهمی شکار کنیم. در این وضعیت آن بحث جلوگیری از خمودگی سینما و روشن نگهداشتن چراغ سینما که دبیر جشنواره فیلم کوتاه مدتی قبل در گفت و گو با جامجم مطرح کرد، اگر قرار باشد از پشتوانه فیلمهای خوب برخوردار نباشد، یک جای کار- اتفاقا یک جای اساسی کار- میلنگد و این همه هزینهکرد یا صرف هر رقم بودجهای، وقتی منجر به خروجی نامناسبی میشود، تاسفبار است. گاهی همچون همین موقع، دست به لامپ بودن و تلاش برای روشنایی، لزوما به معنی نورانیشدن یک جشنواره و ادامه حیات با کیفیت سینما نیست. به بهانه پایان سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم کوتاه تهران، نگاهی به برخی فیلمهایی داریم که در این چند روز اخیر به صورت آنلاین به نمایش درآمدند.
روحکارگردان: سامان خیراندیشمکث: یک فیلم دو دقیقهای که روایتگر قصه یک روح است که به خانه متروکهاش برمیگردد و زندگی گذشتهاش را مرور میکند. احتمالا میتوان حتی در یک اثر با این مقدار زمان اندک، چنین روایتی داشت، اما قطعا «روح»، این کار را نکرد و این خلاصه قصه را هم ما از همان یک خط موجود در سایت جشنواره دریافت کردیم! الان با فیلمی طرفیم که خانه متروکی را به ما نشان میدهد و دوربین با نمای نقطه نظر، چرخی در اتاقها میزند و تمام.
شاهدکارگردان: علی عسگریمکث: پوستر بعضی فیلمها هم به جای اینکه خلاقانه و رمزآمیز باشد، قصه فیلم و حتی آن ضربه پایانی را لو میدهد. این اتفاقی است که در پوستر شاهد هم رخ داد؛ شاهد اتفاقا یکی از معدود فیلمهای خوب این دوره جشنواره بود و قصه زن جوان و دختربچهاش را در یک مجتمع خرید روایت میکند. بازی خوب آناهیتا افشار در نقش مادر و بازیهای نسرین کردی و سلنا مرادی از جمله امتیازات فیلم است.
پناهجویانکارگردان: مهسا تکش، محمدامین فلاحمکث: فضای آخرالزمانی فیلم که روایتگر جهانی ویرانشده بر اثر جنگ است، حال و روز زمانه را منتقل میکند، اما جذابیت نسبی فیلم در همین حد فضاسازی است و کیفیت فیلم فراتر نمیرود. علی باقری که از پرکارترین بازیگران این دوره جشنواره فیلم کوتاه بود و محمود نظرعلیان که چهره خاصش با فیلمهای تجربی و نامتعارف همخوانی دارد، حضور ویژهای در این روایت نچسب ندارند.
اکسپو پاندمیککارگردان: فرهاد دل آراممکث: یک فیلم تجربی که فضا و اشیای مختلف را به تصویر میکشد که آلوده به ویروس هستند. این فیلم، کارش را با ترفندهای گرافیکی پیش میبرد و حرفش را درباره تاثیر شیوع کرونا در جهان مطرح میکند. منتهی دستاورد تازهای ندارد و بیشتر یادآور تصاویری است که همان اوایل دوران کرونا در فضای مجازی منتشر شده و با رنگ زرد، انتقال کرونا را از طریق سطوح و فضاها و اشیای مختلف نشانهگذاری کرده بود.
دستکارگردان: عابدین رمضانیمکث: روایتی از دستها از تولد تا مرگ. با این حال این سوال پیش میآید که چقدر وجود یک روایت ساده و بدیهی از دستها که در طول زندگی کارهای مختلفی انجام میدهند، به کار جشنواره فیلم کوتاه تهران میآید؟ در ضمن فیلم که در همه مسیر روی دستها تمرکز کرده بود، در پایان برای انتقال مفهوم مرگ، تقلب میکند و سراغ چشمها میرود.
مردی بدون رنگکارگردان: مرتضی رشیدمکث: پوستر بعضی فیلمها فریبنده است و مخاطب فکر میکند با آثار جذابی روبهرو میشود، اما به وقت مواجهه با خود فیلمها ماجرا طور دیگری است و خبری از جذابیت نیست. مردی بدون رنگ همین کار را میکند و بازیگوشیهای شخصیت اصلی فیلم، مردی عجیب و غریب و تارک دنیا، پرداخت ضعیفی دارد.
یونسکارگردان: سیامک سلیمانیمکث: این اثر داستانی شروع مستندگونهای دارد، اما در ادامه جنس بازیها با فضای اولیه همخوانی ندارد و به کیفیت اثر ضربه میزند. قصه پدری که پیشنماز روستای کوچکی است و برای یافتن پسر تحت تعقیبش سفری را آغاز میکند، میتوانست در فضایی جذابتر روایت میشود، اما فیلم یونس، به جز لحظاتی چندان موفق عمل نمیکند.
همیشه گمشدهای هستکارگردان: مسعود صفویمکث: این فیلم انیمیشنی قصه انحصارطلبی یک مرد لجنی را روایت میکند که آب را در تسخیر خودش گرفته و نمیگذارد مرد درختی سیراب شود. فیلم تکنیک بدی ندارد و میتواند آن گل و لجن قصه را خوب از کار دربیاورد و موضوعی چون محیطزیست و مفاهیمی چون انحصارطلبی و زیادهخواهی را پیش میکشد.
بلیتی برای بهشتکارگردان: پویا بادکوبهمکث: پوبا بادکوبه که پیشتر فیلم سینمایی درساژ را ساخته، در این فیلم قصه یک خانواده سوری را در کانادا روایت میکند. اما نه موقعیت، چیز تازهای است (غذا خوردن در رستورانی که توان پرداخت مبلغ بالای آن وجود ندارد) و نه بازیهای خوبی میبینیم.
البته بحث دشواری وضعیت مهاجران و بحث اختلاف فرهنگی دریافت میشود، اما انتظار داشتیم در قالب قصه جذابی این اتفاق بیفتد. شاید یکی از حسنهای فیلم نسبت به انبوه آثار این دوره جشنواره، همین نفس قصهگویی سرراست باشد که به هرحال در این فیلم اتفاق میافتد. استفاده از آن آهنگ عربی هم در اول و پایان فیلم، حال و هوای دوگانهای دارد که خوب است.
روزهای بیخبریکارگردان: ابوالفضل تاجیکمکث: این مستند که محصول خانه مستند انقلاب اسلامی است، زندگی علی محمد، پیرمرد ۸۴ سالهای را روایت میکند که از آخرین بازماندههای نمدمالی روستایی در حوالی نیشابور است. او البته طبق شرح آخر فیلم، ۴ ماه پس از پایان تصویربرداری کار از دنیا رفت، اما شخصیت و گویش خراسانی او تا حدودی مخاطب را
با اثر همراه میکند.
اگر این فیلم را میبینید، هنوز زندهاید!کارگردان: امید کریممکث: اسم فیلم عملکردی همچون عنوان فیلم «دیدن این فیلم جرم است» دارد و همان بدو امر جلب توجه میکند! با این حال این فیلم تجربی که گذر یک جوان از جهان ماشینی به دنیای ذهنی پس از مرگ را روایت میکند، باوجود برخی امتیازات مثل استفاده مناسب از اقلیم زاهدان و صداهای نامفهوم و احتمالا برعکس شده، ویژگی جذاب قابل اشاره دیگری ندارد.
ماهرکارگردان: مسعود دهنویمکث: در خلاصه قصه این مستند، از آن به عنوان پرترهای متفاوت در دل سیل آققلا نام برده شده، اما واقعا فیلم چه تعریف متفاوتی ارائه میدهد؟ البته تلاش قهرمان فیلم (جوانی ۲۷ ساله به نام ماهر) که قصد دارد هر طور شده عروسی خواهرش را بعد از سیل برگزار کند، برخی لحظات خوبی دارد و اقدام ارزشمند او هم دریافت میشود، اما تمرکز روی «تفاوت» درباره این فیلم اغراق آمیز است.
کاک ئیرجکارگردان: جمشید فرجوند فردامکث: مستندی درباره باغبانی که حافظ محیطزیست است؛ آنچه تا حدودی این فیلم را بامزه میکند، استفادههای متفاوت شخصیت اصلی از تلویزیونهای خراب است، هم از آنها برای بافت دیوار خانهاش بهره میبرد و هم به عنوان گلدان از آنها استفاده میکند.
باغ بی برگیکارگردان: فاطمه رضائیانمکث: مستندی درباره چند جانباز دوران جنگ تحمیلی که حالا با خشکسالی نبرد میکنند. در این فیلم هم ویژگی چشمگیری نمیبینیم، به جز همان ربط دادن موضوع فیلم به ایده جبهه و جنگ که جالب است.
نوستالژیاکارگردان: دنیا کرم زادهمکث: یک اثر پویانمایی محصول انجمن سینمای جوان بوشهر که باوجود اینکه قصه اش را سرراست تعریف میکند، اما به دلیل دستگذاشتن روی شهدای دانشآموز، تا حدودی یادآور فیلم نفس ساخته نرگس آبیار است و ویژگی چندان خاصی ندارد.
سکوتکارگردان: امیرعلی نواییمکث: وجود بازیگری چون مریم پالیزبان و بازیگران دیگری چون علی باقری، سعید چنگیزیان و رامین صدیقی، در ابتدای امر نوید یک فیلم خوب و جذاب را میدهد، اما ربط قصه منصور حلاج به فضای امروزی چفت و بست محکمی ندارد و همه آن فضاسازی و استفاده از صحنه تئاتر و تمرین و اجرای نمایشنامه اعدام حلاج، منجر به قصه جذابی نمیشود و با فضای مبهمی روبهرو هستیم که ناتوان از ارتباط موثر با مخاطب است. بازیهای فیلم هم نمایشی به نظر میرسد، این ممکن است عامدانه باشد و به خصوص در سکانسهای سالن تئاتر توجیه داشته باشد، اما در سکانس بیرونی و راه رفتن شخصیتها در خیابان،حالتی تصنعی دارد.
راز پیجامه باباکارگردان: حسین جمشیدی و علی تقواییمکث: این انیمیشن، طراحی جذابی دارد و نسبتا بانمک است. فیلم، درباره دختر خردسالی است که میخواهد از میان لباسهای موجود کمد یکی را انتخاب کند. در این میان و طی خیالپردازیهایی، لباس اقلیمها و شخصیتهای مختلف را میبینیم. اما باز فیلم در همین حد و کارهای گرافیکی با شرحنوشت باقی میماند و قصه مهمتر و افزوده جذابتری ندارد.
پارک دوبلکارگردان: دریا آذریمکث: یکی دیگر از معدود فیلمهای خوب این دوره جشنواره که قصه پسر دانش آموزی را روایت میکند که دوست ندارد مادرش با ماشین جلوی مدرسه او حاضر شود. فیلم، فضاسازی و بازیهای خوبی دارد و غافگلیری پایانیاش هم متناسب است و به سهم خود، شکاف طبقاتی را موجز و مختصر و در حد یک فیلم کوتاه مطرح میکند. نسیم کیانی، آرشام شجاعی و البرز کروبه بازیگران این فیلم هستند. کروبه، این روزها یکی از نقشهای اصلی فیلم سینمایی لاکپشت و حلزون به کارگردانی رضا حماسی را بازی میکند.
آداپتکارگردان: کمال کچوئیانمکث: این فیلم داستانی، ایده و فرم خوبی دارد و عدم تفاهم یک زوج جوان را با روش خوبی به ما نشان میدهد؛ آنها هیچ وقت همدیگر را نمیبینند، به جز لحظاتی که یکی روی زمین افتاده و همسرش او را در همان وضعیت روی زمین میکشد. با این حال بازیهای فیلم، تعریف چندانی ندارد. یکی از دلخوشیهای فیلم، حضور علیرضا برازنده (فیلمبردار خوب سینما) به عنوان مدیر تصویربرداری است.