خورشید، شنای پروانه، شبی که ماه کامل شد، سرخپوست، ماجرای نیمروز: رد خون، متری شیشونیم، قصر شیرین، تنگه ابوقریب، مغزهای کوچک زنگزده و شعلهور؛ اینها بهترین، جذابترین و پرسروصداترین فیلمهای سه دوره اخیر جشنواره فیلم فجر هستند.
آثاری که نظر مردم و منتقدان را به خود جلب کردند و فارغ از برخی نقدها، کیفیت و استاندارد قابل قبولی داشتند. سی و نهمین جشنواره فیلم فجر که به آخر راه رسیده، با نگاه سختگیرانه و در مقام مقایسه، حتی یک فیلم هم با چنین مختصات، ویژگیها وجذابیتهایی ندارد.
باوجوداینکه فیلمهایی چون ابلق و بیهمهچیز، جذابیتهایی دارند و توجهها را به خود جلب کردهاند و در اکران مردمی هم جزو صدرنشینها هستند اما در یکدستی و کلیت و جذابیت بهاندازه آن فیلمهای مهم دو سه دوره اخیر جشنواره فیلم فجر، با نظرات مثبت و رضایتمندی کامل روبهرو نشدهاند.
نتیجه اینکه سی و نهمین جشنواره فیلم فجر در نبود یک فیلم سراسر جذاب و ششدانگ کامل به کار خود پایان میدهد. ظاهرا چارهای نیست و نباید از یک سال کرونایی، توقعی بیش از این میداشتیم. خط فرضی به کارگردانی فرنوش صمدی و گیجگاه به کارگردانی عادل تبریزی به عنوان اولین فیلمهای سینمایی دو فیلمساز جوان هم باوجود امیدواریها و انتظارات و تعاریف کاذبی که وجود داشت درمجموع ناامیدکننده بود.
خط فرضی
فرنوش صمدی یکی از سه کارگردان خانم سی و نهمین جشنواره فیلم فجر است و باوجود سابقه موفق ساخت فیلم کوتاه و البته حضورهای جهانی موفق همین فیلم خط فرضی، توقعات را از اولین ساخته سینماییاش (خط فرضی) بالابرده بود. فیلم شروع خوبی دارد و بیحالی دختربچه و تأکیدهای پدر (حامد با بازی پژمان جمشیدی) به سارا (مادر با بازی سحر دولتشاهی)، خبر از اتفاقی در ادامه میدهد.
خودکشی ناموفق یکی از دختران دانشآموز مدرسهای که سارا معلم آنجاست هم این گمانهزنی را تشدید میکند. بازی دولتشاهی و دختربچه فیلم، آیلین جاهد از نقاط قوت فیلم است اما پژمان جمشیدی باوجود تلاشی که برای ایفای نقش یک مرد جدی، گوشتتلخ و بیاعتماد به همسرش انجام میدهد، انتخاب چندان مناسبی برای نقش حامد به نظر نمیرسد.
باوجود نهی حامد که با رفتن سارا و دخترشان به مراسم عروسی در شمال مخالفت میکند، سارا و دخترش عازم این سفر میشوند و اتفاقی که نباید، میافتد. فضای خاص عروسی تا حدودی یادآور عروسی غریب و کابوس وار اول فیلمهامون است، منتها اینجا همهچیز پاکیزهتر و رویاگونتر است اما میتوان حتی در پس این زیبایی ، آرامش و سپیدی (که همه مهمانان جامگانی سفید به تن دارند)، هشدارهایی چون زخم پیشانی دختربچه و مرگ پرنده را جدی گرفت و منتظر آن حادثه تلخ ماند.
اما آزمون و چالش اصلی فیلم و نویسنده و کارگردان ازاینجا به بعد شروع میشود؛ دروغ و پنهانکاری و صحنهسازی سارا و خانوادهاش که حقیقت ماجرا را طور دیگری جلوه دهند. فضایی که تا حدی برخی آثار اصغر فرهادی را به یاد میآورد اما بهجز یکی دو سکانس که سارا با برنامهریزی روی حقیقت را میپوشاند، حامد متوجه میشود و بعدازآن با شکرآب شدن رابطه زوج داغدار قصه روبهرو هستیم و تلاش برای فیصله دادن به دعوای قضایی آنها و آشتی دادنشان از سمت خانوادهها. درحالیکه اگر سارا طراحی هوشمندانهتری برای دروغ و پنهانکاریاش داشت با درام غیرانسانیتر اما جذابتر و سینماییتری مواجه میشدیم و میشد گرهگشایی و ندامت سارا را تا اواخر قصه به تعویق انداخت.
ضمن اینکه قصه خودکشی آن دختر دانشآموز هم از جای نامناسب و بیربطی، پی گرفته میشود. همچنین تأکید کارگردان بهویژه درصحنههای دادگاه و اصرار روی کلمه ولی قهری، انگیزههای برابری حقوق زن و مرد را به شکل اغراقآمیزی مطرح میکند. درمجموع، خط فرضی به ایده و فرصتی هدررفته تبدیل میشود که تنها دلخوشی هایش، بازیهای خوب سحر دولتشاهی و آیلین جاهد است.
گیجگاه
یکی از دستاوردهای دهه ۹۰ سینمای ایران، بهرهبرداری تمام و کمال از دهههای ۶۰ و ۷۰ است! بهویژه در فیلمهای کمدی، مراجعه به سالهای گذشته و اشاره به ممنوعیتها و محدودیتها و خطوط قرمز و نوع پوشش و سبک زندگیها، تبدیل به فرمولی ساده برای فروش شد که نمونههای آن کم نیست: مطرب، هزارپا، نهنگ عنبر و نهگ عنبر ۲: سلکشن رویا و ... .
گیجگاه به عنوان اولین ساخته سینمایی عادل تبریزی حتی اگر به این سمت هم میرفت، جای گله و دلخوری و سرخوردگی نبود، اما هرگونه تلاش فیلم برای حرکت در این مسیر به در بسته میخورد و با وجود ظرفیت عظیم و امتحانهای پسدادهشده در این مسیر، دریغ از یکی دو سکانس درست درمان و جذاب و خندهدار. در گیجگاه هم نوستالژی و هم کمدی در سطحیترین شکل خود حرکت میکند و چون فیلمنامه دقیق و جذاب و بانمکی وجود ندارد، حضور انبوهی بازیگر درجه یک هم کمکی به فیلم نمیکند و تصنع و لوسبازی و ادا درآوردن، حرف اول و آخر را میزند. به وضعیت و تلاشهای باران کوثری و حامد بهداد نگاه کنید که برای درآوردن نقشهایی بیریشه، دست به چه حرکاتی میزنند.
وقتی خبر ساخت فیلم با حضور برخی چهرهها و شمایلهای سینمای اکشن دهه ۶۰ و ۷۰ مثل جمشید هاشمپور (آریا)، رضا صفاییپور (توفان) و حسن رضایی در فیلم و ترکیب آنها با بازیگرانی چون بهداد، کوثری، بهرنگ علوی، سروش صحت، امیرحسین رستمی، سیاوش چراغیپور، فرهاد آئیش، بیژن بنفشهخواه و نادر سلیمانی مطرح شد، چقدر توقعمان از یک فیلم نوستالژیک و جذاب بالا رفت اما همه آن عشق به سینما و ادای دین به سینمای دهههای ۶۰ و ۷۰ که در خبرهای منتشرشده درباره فیلم عنوان میشد، به خروجی ضعیفی منجر شد که با هیچ توضیح و ضمیمههای ارادتمندانه به سینما و اشاره به شانیت و جایگاه سینمایی امثال هاشمپور هم جبران و رفع و رجوع نمیشود.
نقش شاهرخ با بازی بهرنگ علوی ظاهرا قرار است تجمیع همه نقش منفیهای سالهای دور باشد، اما با کمکاری فیلمنامه و شخصیتپردازی، تلاش علوی هم ناکام میماند. تکلیف تماشاگر با نقش سروش صحت مشخص نیست و نمیتوان او را جدی گرفت و نه حتی مایههای کمیک دارد که بشود به او خندید. استفاده از قهرمانها و ضدقهرمانهای مورد اشاره یعنی هاشمپور، صفاییپور و رضایی هم سطحی و سردستی است و در یک سکانس مضحک و بیرمق اتفاق میافتد، درحالیکه انتظار میرفت از چنین چهرههایی در طول قصه استفاده شود. در چنین شرایطی آن تراشیدن سر بهداد و بدلکاری بهجای هاشمپور هم تلاش حیف و هدررفتهای است.
هرچند به نظر میرسد این سکانس، به دل خود بهداد به عنوان بازیگر نشسته و حتی شباهتش با سر تراشیده به سرهنگ کورتز (مارلون براندو در فیلم اینک آخرالزمان)، این دلبستگی و خشنودی را برای او تقویت هم میکند، اما دستاورد چنین صحنههایی برای تماشاگران تقریبا هیچ است.
نکته قابل اشاره دیگر، بیزمان بودن فیلم بوده و مشخص نیست قصه گیجگاه در چه سالی اتفاق میافتد و این چه سالی است که فیلمهای عروس بهروز افخمی (همان کارگردانی که اعتقادی به ماسک ندارد) و تایتانیک به کارگردانی جیمز کامرون، به عنوان فیلمهای تازهرسیده در یک سال و تقریبا بهطور همزمان در ویدئوکلوب عرضه میشوند.
گیجگاه با همه این حرفها، یکی از بزرگترین سرخوردگیهای جشنواره امسال است و کیفیت فیلم به قدری نازل است که حتی راهیابی آن به بخش سودای سیمرغ جشنواره هم عجیب به نظر میرسد. ضمن اینکه فیلم در اکرانهای مردمی جشنواره هم اوضاع خوبی ندارد و نشان میدهد در صورت اکران عمومی در آینده هم چندان نمیتوان به پرفروش بودن آن امیدوار بود.
علی رستگار / روزنامه جام جم