همین قصه را میتوان از روایت مسافران به عراق هم شنید، اینکه ماسک زدن آنها در شهر نجف به نوعی آنها را متمایز از دیگران کرده و سبب شده بود آنها را با انگشت به یکدیگر نشان دهند.
جستوجویی در ویدئوهای منتشر شده در پاکستان هم شباهت غریبی با آنچه در سوریه و عراق در جریان است دارد.
پای روایت دوستی که نشستیم از سفر اخیرش به افغانستان هم چیزی جز این نگفت، انگار که ما در حباب یک بیماری ناشناخته گیر کرده باشیم و این کشورها رها از این بیماری به زندگی عادیشان مشغول باشند!
استنادهای علمی هم نکتهای جز این روایتهای عینی را نشان نمیدهد، به این مفهوم که همان آمار و ارقامهای رسمی منتشر شده هم نشان از تایید این روایتها دارد.
تعداد قربانیان کرونایی دیروز سوریه صفر بوده و عراق هم که حالا یکی از کانونهای شیوع ویروس جهش یافته در منطقه معرفی شده تنها ۱۱ نفر مرگ روزانه را به ثبت رسانده است.
همه اینها در حالی است که ما از هراس ابتلا شب و روز به خود میلرزیم! اگر این اتفاق در شرق دور یا در آمریکای جنوبی بود حتما که میشد توجیهی به نام اقلیم را دلیل دانست اما فاصله برخی از شهرهای ما با بغداد کمتر از تهران است.
در این کشورها چه میگذرد که آمارشان پایین و زندگی معمول در جریان است؟ با سنجه آمارهای رسمی که پیش برویم اوضاع از روایت شاهدان عینی ماجرا هم عجیبتر است.
۲۶آبان امسال تعداد کشتههای روزانه ایران در حالی به عدد هولناک ۴۸۲ نفر رسید که در همان روز عراق با ۴۲ کشته و پاکستان با تنها ۲۰ کشته رو در رو بود.
از چگونگی وضعیت بهداشت عمومی و نظام درمانی این کشورها که بگذریم همین بس که جمعیت پاکستان تقریبا سه برابر جمعیت ایران است در حالی که کشتههایش حتی در فهرست سازمان جهانی بهداشت هم به چشم نمیآید.
افغانستان در فهرست ثبت شده سازمان جهانی بهداشت دیروز فقط ۷ مبتلای تازه داشت و در ردیف کشتههایش هیچ عددی ثبت نشده است.
نه تصاویر آرشیوی که حکایت مسافران این کشور حاکی از آن است که رعایت پروتکلهای بهداشتی در شهرهای بزرگ این کشور هم چیزی شبیه شوخی است.
گزارشهای مختلف سازمان جهانی بهداشت پیش از فراگیری کرونا هم نشان میدهد این کشور از نظر سطح دسترسی عمومی به خدمات اساسی بهداشتی بسیار در رتبه نازلی قرار دارد.
فقط در یکی از این گزارشها آمده است نرخ مرگ و میر کودکان در سال ۲۰۱۶ این کشور ۵۳.۲مرگ به ازای هر ۱۰۰۰ تولد است که فاصله معناداری با استانداردهای جهانی دارد.
آنطور که رسانههای افغانستان نوشتهاند اکثر مردمی که علائم بیماری کرونا دارند به بیمارستانها مراجعه نمیکنند و باور دارند دولت توانایی همکاری و گرفتن تست به موقع را ندارد.
به این مفهوم که مردم هم به همین نظام درمانی موجود بیاعتمادند. آبان امسال وقتی مسوولان وزارت صحت این کشور نسبت به ورود موج تازه کرونا دادند به شکل عجیبی با بیتفاوتی گسترده شهروندان رو به رو شدند.
این قصه آنقدر عجیب بود که حتی دولت برای فرار از این بیتدبیری تنها دستور به اجباری شدن ماسک برای کارکنان دولت داد که البته همان هم به درستی اجرا نشد!
یک فرضیه غالب برای شهروندان افغانستانی این است که در دوره اولیه گسترش ویروس کرونا در سطح جهان از جمله افغانستان، به دلیل بیاعتنایی به تدابیر بهداشتی از جمله قرنطینه و استفاده از ابزاری که مانع گسترش ویروس شود، بخش عمدهای از مردم افغانستان یک دوره به این ویروس مبتلا شدهاند و آنچه در افغانستان به آن معافیت جمعی میگویند و جامعه پزشکی از آن به ایمنی جمعی یاد میکند صورت گرفته و امکان ابتلا برای بار دوم کمتر وجود دارد.
رعایت پروتکلهای بهداشتی در افغانستان آنقدر ماجرای عجیبی است که افرادی که پروتکلها را رعایت میکنند انگشت نما میشوند. این را مرد جوانی که بهتازگی از این کشور به ایران بازگشته است، میگوید. او خاطرهای شنیدنی از اجرای پروتکلهای بهداشتی در هرات دارد.
مرد جوان تعریف میکند، پس از چند ساعت رانندگی وقتی به هرات رسیدیم کمی استراحت کردیم و بعد برای خرید به یک پاساژ رفتیم.
او میگوید برای پیشگیری از ابتلا به کرونا ماسک زده بود، اما وقتی با نگهبان پاساژ روبهرو شد جملهای شنید که برایش خیلی عجیب بوده است.
مرد جوان میگوید: جالب بوده هیچکس در پاساژ ماسک نزده بود. برای همین من که ماسک زده بودم برایشان عجیب میآمد. آنقدر عجیب که نگهبان پاساژ به من گفت یا ماسکت را بردار یا از پاساژ برو بیرون!
او ادامه میدهد: استدلال نگهبان این بود که چون ماسک زدهام سبب ترس دیگران میشوم.
مرد جوان میگوید برخی جوانان افغانستان ادعا میکنند به کرونا مبتلا نمیشوند، چون تغذیهشان ارگانیک است و هنوز مانند مردم ایران به خوردن غذاهای آماده رو نیاوردهاند.
زائری بازگشته از سفر به عتبات برای ما تعریف میکند رعایت معمول پروتکل های بهداشتی اعم از زدن ماسک و ضدعفونی کردن دستها آنقدر برای مردمان آن شهر عجیب است که گمان میرود هنوز خبر فراگیری کرونا به این کشور نرسیده است.
او از بازار شلوغ نجف میگوید. اینکه اگر هم کسی را با ماسک مشاهده کرده مسافر بوده، آنقدر که به شوخی میگوید ماسکها به نوعی تبدیل به پاسپورت افراد شده است.
زائر بازگشته میگوید همه فعالیتها در عراق مثل سابق در جریان است. قلیانسراها و کبابیها مانند همیشه پذیرای مشتریهایی هستند که به قول معروف سبیل به سبیل هم نشستهاند. حتی افراد بیش از ظرفیت خودروها سوار میشوند و اصلا خبری از فاصلهگذاری اجتماعی نیست.
او میگوید: کمتر شخصی را در عراق دیدم که پروتکلها را رعایت کند. دربازار همه کنار هم میایستند با هم چای مینوشند و سیگار میکشند اما کرونا نمیگیرند.
این موضوع آنقدر به چشم آمده که باعث سوال زائر ما هم شده و جالب اینکه او میگوید وقتی از یکی از عراقیها دلیل را جویا شده پاسخ شنیده که «ما از نظر ژنتیک قوی هستیم و سختیهای فراوانی را گذراندهایم. به دلیل جنگ و تحریم مسائل بهداشتی در کشور ما همیشه مشکل بوده است، فکر میکنم این سختیها سبب قویتر شدن بدن بسیاری از عراقیها شده است.»
او خاطره عجیبی هم از سفر اخیرش دارد: «شاید باورتان نشود ولی وقتی مقابل یک آبمیوه فروشی ایستاده بودیم دیدم مرد صاحب مغازه که مشغول تمیز کردن هویج بود با یک اسپری به هویجهای گلآلود آب میپاشید و بعد با دستمال آنها را پاک میکرد. به نظرم اگر ما از این آبهویج مینوشیدیم، بیمار میشدیم اما خود عراقیها به این مسائل عادت دارند.»
تا ۴۰سال پیش این کشور از جمله کشورهای پیشرو در حوزه سلامت، بهداشت و درمان در خاورمیانه محسوب میشد. اما تحمیل تحریمها بر عراق در دهه ۹۰میلادی و وجود جنگها و تنشهای داخلی در دو دهه اخیر، سبب کاهش شدید سطح بهداشت و درمان در این کشور شده است.
نظرسنجیهای انجام شده توسط یک شبکه عراقی در سال ۲۰۱۱ نشان میدهد ۹۶درصد خانوادههای عراقی بیمه درمانی ندارند و ۴۰درصد مردم کیفیت خدمات بهداشتی در منطقه خود را بد یا خیلی بد میدانند.
براساس گزارشهای منتشر شده برخی مردم این کشور به دلیل نبود زیرساختهای بهداشتی مناسب در عراق برای دستیابی به خدمات درمانی بهتر به کشورهایی همچون لبنان، ایران، هند و ترکیه سفر میکنند.
سوریه، زندگی ادامه دارد
روایت شاهد عینی ما از وضعیت سوریه تاریخ نزدیکتری نسبت به روایت مشابه در دیگر کشورهای مورد اشاره دارد. بازارهای شلوغ، رفتوآمدهای معمول، ماسکی در کار نیست و جالبتر اینکه بیمارستانها از ثبات و پایداری نسبی برخوردارند.
در گورستانها نه خبری از تصاویر آخرالزمانی انباشت جنازه است و نه حتی ازدحامی برای مراجعان بسیار به این مکان وجود دارد.
آنطور که او تعریف میکند فاصله گذاری اجتماعی اصلا معنایی برای آنها ندارد. آنقدر که چند نفر بیش از ظرفیت سوار خودروها میشوند آن هم بدون پوشیدن ماسک.
همه اینها در حالی است که طبیعتا شیوع یک بیماری عفونی فراگیر همچون کرونا باید در کشوری مثل سوریه هول و هراس بیشتری به همراه داشته باشد؛ چرا که جنگ چند ساله در این کشور تقریبا تمام زیرساختهای مهم اقتصادی و بهداشتی آن را نابود کرده است البته که یک نکته مهم در این کشور این است که هنوز آمار مستند ورسمی از سوی مسؤولان این کشور منتشر نمیشود.
به این مفهوم که وقتی آمار نیست چندان نمیتوان به وضعیت موجود در این کشور استناد کرد. اما آنچه شاهد عینی ما میگوید وضعیت در این کشور درگیر با جنگ قابل مقایسه با کشورهای وحشتزده پیشرفته امروزی ندارد.
تفاوت ژنتیک؟ جوان بودن جامعه؟ قدرت بالای سیستم ایمنی بدن؟ هر چه هست آنچه در این کشور جریان دارد با تصویر هولناک فراگیری کرونا حداقل در ایران تفاوتهای آشکاریدارد.
سیستم شناسایی بهتر؛ مبتلای بالاتر
فرضیههای دیگری هم در این تفاوت آماری وجود دارد. چرا که با هیچ متر و معیاری نمیتوان پذیرفت کشور پاکستان با جمعیت ۲۲۸ میلیونی و البته عدم سطح بهداشت عمومی صاحب یکی از کمترین آمار ابتلا و مرگ باشد.
فرضیهای که اتفاقا میتواند نزدیک به واقعیت باشد. مسعود یونسیان معتقد است تعداد مواردی که گزارش میشود هم تابعی از مواردی است که رخ میدهد و هم تابعی از سیستم شناسایی این کشورهاست.
او به ما میگوید: «در کشورهای پیشرفته به طور متوسط هر فرد بیش از یکبار تست داده است، هر چند ممکن است فردی ۴ بار تست داده باشد و فردی هنوز تست نداده باشد اما به طور میانگین در کشوری مثل آمریکا یا انگلیس این میانگین بالاتر از یک نفر است. به این مفهوم که نسبت به جمعیت آن کشور تعداد تستهای صورت گرفته بیشتر است. اما این عدد برای کشوری مثل پاکستان ۴۰هزار نفر است،به این مفهوم که به ازای هر ۴۰ هزار نفر تست انجام شده است و همین عدد در کشوری مثل سوریه اصلا اعلام نشده است.»
گفتههای این اپیدمیولوژیست به این معناست چیزی که گزارش میشود الزاما تعداد موارد تشخیص کووید ۱۹ نیست و تنها مواردی است که طبق دستورالعمل سازمان جهانی بهداشت مبتلا محسوب میشوند. همه این عوامل باعث میشود بدانیم در مقایسه شرایط بین کشورها باید خیلی احتیاط کرد.
یونسیان میگوید: «اگر همه از یک استاندارد واحد در شناخت و تشخیص کووید ۱۹ استفاده میکردند، میشد نظامهایی از این مقایسه استخراج کرد اما به دلیل اینکه هیچ دستورالعمل واحدی در کشورها اجرا نمیشود این مقایسه داده قابل استنادی به همراه ندارد.»
سن؛ متهم اصلی تفاوت آمار
با وجود گذشت یکسال از پاندمی کرونا هنوز این ویروس برای جامعه پزشکی ناشناخته است، هنوز اتفاقهایی در این حوزه رخ میدهد که به نوعی برای جامعه پزشکی شوکآور است بنابراین هر اظهارنظری در این رابطه در دسته یک فرضیه یا تئوری قرار میگیرد و نمیتوان آن را به عنوان یک اصل پذیرفت.
یکی از سنجههای مهم در فهم ماجرای موجود اما آمارها هستند. مقایسه وضعیت بین کشورهای مختلف هم نه محدود به ما که به نظر میرسد در کشورهای دیگر هم وجود دارد.
در فراوانی این فرضیهها اما یک اصل تقریبا تایید شده در ماجرای تفاوت آشکار آمارها در کشورهای مختلف وجود دارد و آن هم توزیع سنی جمعیت این کشورهاست.
مسعود یونسیان، اپیدمیولوژیست در این رابطه به جامجم میگوید: «یکی از مولفههای بسیار مهمی که کرونا به آن وابسته است موضوع سن است. بیش از نیمی از فوتیهای کرونا در ایران را هم افراد بالای ۷۵ سال تشکیل میدهند، همین موضوع در مورد کشورهای آلمان، انگلیس و ایتالیا هم صدق میکند. با این حال همه دلایل این اختلافها را نمیتوان به این مولفه نسبت داد.»
توزیع سنی جمعیت متهم ردیف اول ابتلا به کووید ۱۹ است. این نکته را میتوان در گفتههای علیرضا ناجی، رئیس مرکز تحقیقات و آزمایشگاه ویروسشناسی دانشگاه علوم پزشکی بهشتی هم شنید.
او هم باور دارد میان سالمند بودن یک جامعه و آمار مرگومیر نسبت مستقیمی وجود دارد. او معتقد است بیماریهای زمینهای هم در دسته سالمندی محسوب میشود.
ناجی به جامجم میگوید: «موضوع بیماریهای زمینهای و سلامت عمومی نقش مهمی در این پاندمی داشته است، در همین کشور خودمان میزان چاقی و بیماری دیابت که دو مولفه موثر در این بیماری است در حد بالاتری از استانداردهای موجود است. به این مفهوم که درصد بالای مرگ و میر در ایران میتواند چنین دلایلی هم داشته باشد هر چند نه دلیل اصلی اما در افزایش این آمار حتما نقش دارد.»
پنهانکاری در گزارشدهی
نظام گزارشدهی کشورهای مختلف هم در این تفاوت آماری نقش بسیار مهمی بازی میکند. علیرضا ناجی اما معتقد است در مقام مقایسه بین کشورهایی همچون پاکستان و عراق با ایران میتوان به دریافتهایی رسید.
او به ما میگوید: « وضعیت فراگیری در این دو کشور حاصل ندیدن و کاری نکردن است که در بزنگاههایی این روزها سر باز میکند. شیوع گسترده کرونای انگلیسی در عراق یک نشانه از آن چیزی است که در مقایسه شهروندان به اشتباه گمان میکردند حاصل موفقیت آنهاست در حالی که همین شیوع اخیر نشان میدهد وضعیت ظاهرا خوب گذشته آنها حاصل عدم اطلاعرسانی و عدم اجرای پروتکلهای مناسب بهداشتی بوده است.»
عدم استفاده عراق از واکسن، عدم اجرای پروتکلهای بهداشتی، سطح بهداشت عمومی پایین و مولفههای دیگر در کشوری مثل عراق نشان میدهد آمارها تفاوت فاحشی با آنچه در این کشور میگذرد دارد و نباید به دنبال دلایل پزشکی و منطقی در این رابطه بود.
این ویروسشناس به ما میگوید: «نمیتوان گفت کشوری به هیچ کدام از این موارد مقید نیست اما وضعیت مناسبی در رابطه با پیشگیری از کرونا دارد. تنها نکته قطعی در رابطه با وضعیت کشورهایی همچون پاکستان، سوریه و عراق این است که دلایل این آمار هیچکدام پزشکی نیست.» علیرضا ناجی با مثال وضعیت افغانستان معتقد است آمارهای اعلام شده سنجه مناسبی برای وضعیت کشور افغانستان نیست، آن هم با آگاهی از وضعیت بهداشت اجتماعی و رعایت پروتکلهای بهداشتی. بنابراین دلایل این امر را نباید با فرضیههایی همچون کد ژنتیکی یا توزیع جمعیتی پیگیری کرد.
میثم اسماعیلی - جامعه / روزنامه جام جم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد