به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم ، تحلیلهای شخصی هواداران از بازیها، مربیان، بازیکنان و داوری، زبان و واژگان مثبت و منفی این عشاق، اشتیاق جمعی برای پیروزی و دلشورههای گروهی برای سرنوشت تیمشان، کُریخوانیها، سوتها و هو کشیدنها مجموعه فرهنگ نانوشته هواداری را تشکیل میدهد. شوری که در این فرهنگ وجود دارد ناشناسها را با هم دوست و آشنا میکند و افراد را از قومیتهای مختلف با هر سطحی از دانش و آگاهی و تحصیلات به هم پیوند میدهد و البته همه اینها بیشتر از عشق سرچشمه میگیرد.
هواداری
هواداری فوتبال در گذر زمان تغییر کرده و آدمها و ابزارهای بسیاری را به خود دیده است. از دیروز و حضور افرادی مانند ممد بوقی که تا جان داشتند، دمیدند، عاشقانه شعار ساختند، بدون چشمداشت هماهنگی هواداران را بر عهده گرفتند و همیشه از آنها با احترام یاد میشود تا امروز و حضور لیدرها، رشد شبکههای اجتماعی و عضویت در باشگاههای بزرگ هواداری.
در فوتبال، هواداران، برخلاف بازیکنان گمناماند و تنها تعدادی اندک در موقعیتهای خاص فرصت
شناخته شدن پیدا میکنند. هر هوادار از زمانی که عاشق تیمی میشود تا پایان راه، قصه خودش را دارد که معمولا ناگفته میماند اما بعضی ماجراها بارها روایت شدهاند. راه دوری نرویم. در همین کشور خودمان، فوتبال و علاقهمندانش از وزیر و وکیل تا شهروندان عادی، داستانهای بسیاری داشتهاند. نقل خاطره مرحوم مرتضی احمدی در جوانی و همه حقوقی که نذر شش گل پرسپولیس در دربی کرد را بارها شنیدهایم. البته این یکی از شیرینهاست. هواداری فوتبال کشورمان، خاطرات تلخی مانند مجروحیت، معلولیت یا مرگ ناگهانی هوادارانش را هم داشته است. در همین سالهای اخیر، عاشقانی را دیدهایم که تاب شکست تیم محبوبشان را نیاوردند و در لحظه، جان سپردند.
داستان کودک آبیدل
انتشار ویدئوی هوادار کوچک استقلالی، بازخوردهای مختلفی را در جامعه، ورزش، فوتبال و میان فعالان حقوق کودک به دنبال داشت که در نهایت منجر به دستگیری و برخورد قضایی با کودکآزارها شد. در چند روز گذشته، شاهد بازتابهای مختلفی در شبکههای اجتماعی و رسانه ملی از ماجرای پسر وفادار فوتبالی بودیم. از واکنش اولیه افشین پیروانی که نمیتوانست واقعیت ماجرا را باور کند، حمایت همه جانبه استقلالیها، ایجاد هشتگ من تیمم را نمیفروشم، تقبیح کودک آزاری توسط مدیران باشگاه استقلال و پرسپولیس تا حمایت آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و بازخوردهای مشابه، همه ریشه در هواداری فوتبال و ماجراهای آن دارد.
در روزگاری که فوتبال کرونازده حضور فیزیکی تماشاگرانش را از دست داده، این یک داستان کوتاه کوتاه واقعی است، از کودکی که ناخودآگاه انگشت اشارهاش را به سوی خلأ عمیق ارزشهای اخلاقی هواداری گرفت. محمدمهدی، کودکی است که با خشونت و تهدید دو بزرگسال روبهرو میشود اما از استقلالی بودن خود دست نمیکشد و با وجود ادامه آزار و اذیت آنها شجاعانه نظرش را تکرار میکند.
به نظر میرسد بسیاری از هواداران فوتبالی در این ماجرا توافق دارند، آن دو بزرگسال که میخواهند رنگ تیم محبوبشان را به پسرک تحمیل کنند پا را از چارچوب هواداری بیرون گذاشته و به سوی هولیگانیسم رفتهاند. اما باور کنید این دو، خیلی هم غریبه نیستند، آنها را بارها دیدهایم! در سنگپراکنیهای داخل زمین مسابقه، نزاعهای بعد از دربی در شهرهای مختلف و یکی از جدیدترین نمونههای خشونت کلامی در همین شبها که با برگزاری رقابتهای قهرمانی باشگاههای آسیا اتفاق افتاد؛ توهین و ناسزا به بازیکنان ایرانی که در ترکیب تیمهای باشگاهی حریف، مقابل نمایندگان ایران به میدان میروند.
آن روی سکه
اتفاقی که برای محمدمهدی افتاد، نیاز جدی به آموزش رفتار مسؤولانه اجتماعی و فرهنگسازی در باب هواداری سالم را یادآوری کرد. تصمیم این روزهای فوتبال انگلیس، برای تحریم رسانههای اجتماعی نیز اگر اجرایی شود شاید گامی مؤثر و آغازگر حرکتی برای مبارزه با این سوءرفتارها و تبعیضها باشد. در هر صورت، باید بین هواداری و افراطیگری، هم در دنیای واقعی و هم در فضای مجازی، تمایز قائل شد. مرز هواداری ورزشی و هولیگانیسم گاهی به باریکی یک ناسزاست. از خشونت کلامی نسبت به بازیکنان، مربیان و خانوادههای آنها، نژادپرستی و توهینهای قومیتی تا درگیری و نزاعهایی که از ورزشگاهها به کوچه و خیابانها کشیده میشود. وقتی عشق رنگ ببازد، آن سوی سکه نفرتپراکنی است. لذت ورزش در کسری از ثانیه جای خود را به جاهطلبی و تعصب میدهد. خشونت و خطر هولیگان شدن برای هر هواداری وجود دارد.
آرزو قنبری - گروه ورزش / روزنامه جام جم