دغدغه مهم آموزش و پرورش فرزندان در فضای آکادمیک دقیقا از همین نقطه برای خانوادهها آغاز میشود و در طول سال نیز ادامه مییابد. شاید تصور كنید انتخاب یك مدرسه خوب بستگى به میزان درآمد والدین دارد و هرچه پول بیشترى باشد، امكانات موجود در مدرسه بیشتر و در نتیجه رفاه و موفقیت بیشتری نیز حاصل خواهد شد. از ملاكهاى انتخاب مدرسه در بعضی از خانوادهها میتواند زبان خارجی، نظم، كلاسهای فوقبرنامه، شهریه بالا، مذهبی بودن و... نیز باشد. شاید این معیارها در نظر والدین معیار یك مدرسه خوب باشد اما معیار یك مدرسه خوب از نظر كودكان چه چیزی است؟ اصلا چه مدرسهای از لحاظ روانى مدرسه خوبی محسوب میشود؟ دراین گزارش تلاش میکنیم که بهاین سوالات پاسخ دهیم.
كودكی و خاطرات مدرسه را به ذهنتان بیاورید. یادتان میآید در ترم یا ثلث فلان نمره فلان درستان چند بوده؟ در سالهای اخیر از بعضی فشارهاى بیدلیل آموزشی بر كودكان به طور كلی كاسته شده است و نمرات جنبه كیفى گرفتهاند. اما با این حال فشار آموزشی بر اساس متر و معیارهاى مدرسه و والدین میتواند كم و زیاد شود. شاید ما نمرات درسهای دبستان و راهنمایى و دبیرستانمان را به خاطر نداشته باشیم اما احساساتى كه از كسب بعضی نمرات، رفتار دانشآموزان و معلمان با ما، رفتار والدین در خصوص درس با ما و حسی كه از این ناكامیها در خصوص خودمان تجربه كردهایم در ما احساساتی را ایجاد میكند كه ممكن است تا آخر عمر فراموش نكنیم.
نوع ارتباط مدرسه با كودك میتواند بهویژه در سن ابتدایى - كه طبق نظریه اریكسون كودك دراین سن در مرحله «سختكوشی در برابر احساس حقارت» قرار دارد - بسیار مهم باشد. یعنى اگر كودك كه به طور ذاتی تمایل به یادگیرى دارد در برابر تلاشها و شایستگیهایش مورد تشویق قرار بگیرد، نسبت به خود احساس غرور و كفایت خواهد كرد و نسبت به توانمندیهای خود مطمئن میشود. اما اگر به طور مداوم حس ناكامی و شكست را در برابر تلاشهایش تجربه كند و نتواند مهارتهای به خصوصی را در خود ایجاد كند و جامعهای كه در آن قرار گرفته است آیینهای از توانمندی او نباشد، كودك احساس حقارت را درك خواهد كرد.
رقابت یا مشاركت؟
نقش معلم و همسالان در این سن از اهمیت ویژهای در سلامت روان كودك برخوردار است. اصولا در مدارسى كه نقش رقابت پررنگ است كودكان دائما در حال شركت در مسابقاتی هستند كه دو سر باخت محسوب میشود. كودكى كه همیشه برنده است ممكن است درگیر احساس خود بزرگبینی و كمالگرایى و كودكی كه دائم در حال باخت است دچار خود كمبینی شود. در فضایى كه برنده شدن به هر قیمتی اهمیت پیدا كند، اضطراب و استرس دائمى وجود خواهد داشت. پس اگر وارد مدرسهاى شدید و روی دیوارها اسامى برندگان را دیدید، كمى مكث كنید و دقیقتر شوید! البته در سن دبستان میتوانیم تیم برنده و تلاش جمعی را تجربه كنیم زیرا حس ناكامی ناشی از باخت و حس غرور ناشی از برد در یك كار مشاركتی و جمعى بسیار تعدیل مییابد و بین اعضا تقسیم میشود اما در بسیارى از كارها و برنامههاى درسى ایجاد روحیه مشاركت بسیار مفیدتر از رقابت است.
تشویق و تنبیه یا ریشهیابی؟
زمانى كه وارد یك مدرسه میشوید به دیوارها و كمدها نگاه كنید آیا كمد جوایز و ستاره و برچسب روی دیوار میبینید؟ در سیستم تشویق و تنبیه دانشآموزان بابت رفتار و نمرات خوب جایزه و برچسب و امتیاز دریافت میكنند و در مقابل رفتار غلط و نمرات پایین از امتیاز برخوردار نخواهند شد و یا امتیازشان كسر خواهد شد. اما در سیستمهایى كه براساس نیازسنجی جلو میروند، ریشهیابى یك مساله در اولویت است و مدیران مجموعه معتقدند تنبیه و تشویق كنترل بیرونی و موقت محسوب میشود و كودك آن كار یا رفتار را به دلیل جایزه و تا زمان دریافت آن انجام میدهد و علت و معناى آن را ممكن است درك نكرده باشد و یا هنوز آن رفتار را انتخاب نكرده است و در نتیجه آن رفتار یا عمل را درونی نمیكند.
اما اگر ما با نگاه نیازسنجی جلو برویم، به این موضوع آگاه خواهیم بود كه در صورتی كه یك دانشآموز دارد سر و صدا میكند آیا نیاز به استراحت دارد و خسته شده است؟ آیا نیاز به دیده شدن دارد؟ آیا نیاز به تفریح دارد؟
در این شرایط بر اساس نیازى كه دانشآموز دارد سعى میكنیم با او گفتوگو كنیم و به توافق برسیم.
موضع از بالا به پایین یا برابر؟
در نگاه كنترلگرایانه و از بالا به پایین، كودك، كمتر حق ابراز نظر دارد و كودك خوب كودك چشمگوست! در این نگاه كودكى كه حس واقعى و نیازش را بگوید سركوب شده و بیادب خوانده میشود. شیوه چیدمان میز و صندلیها از بالا به پایین است و معلم به عنوان دانای كل در بالا قرار دارد، هر آنچه كه او میگوید صحیح است و برای همه سوالها یك جواب وجود دارد، آموزشها بیشتر به صورت مستقیم است.
اما در موضع برابر نظر كودك هم محترم شمرده میشود و با كودك مانند یك بزرگسال با احترام رفتار میشود و اعتقاد بر این است كه شخصیت كودك و بزرگسال از جهت نیاز به احترام تفاوتی ندارند. با كودك از موضع بالا صحبت نمیشود یعنی «چون من میگویم پس درست است!» وجود ندارد، بلكه معیار و ملاك گفت و گو و منطق است. بیشتر آموزشها به صورت غیرمستقیم است و بیشتر از مسیر كارهای عملى و درگیرى كودك در پروژهها به درك و اندیشیدن كودك كمك میشود. نقش معلم بیشتر ایجاد كننده سوال در ذهن كودكان است و كودكان را نیز پرسشگر و كنجكاو پرورش میدهند. كودك توانایى ابراز نظر و بیان احساسش را دارد.
فرآیندگرا یا نتیجهگرا؟
در مدارس نتیجهگرا نمایش نتایج كارهای دانشآموزان از اهمیت فراوانی برخوردار است. گاه این نمایشگاهها و نتایج باعث ایجاد رقابت برای بهترین بودن میشود و گاه دانش آموزان برای رقابت در این بهترین بودن حتی نتایجی را ارائه میدهند كه كار خودشان نیست و معلم یا بزرگسالان دیگر به وسیله دانشآموز میخواهند بهترین نتیجه كار خودشان را ارائه دهند! بهتر است یك كار به هر شكلی كه ارائه میشود حاصل عملكرد خود دانشآموز باشد و گروهی باشد تا انفرادى.
آسیب نتیجهگرا بودن این است كه برای رسیدن به یك نتیجه در زمانی مشخص ممكن است دانشآموزان در براى ارائه تحت فشار باشند و دلزدگی و تحمل اضطراب یكی از آفات نتیجهگرایی است. اما در سیستم فرآیندمحور، لذت بردن از روند یك فعالیت فارغ از حاصل شدن نتیجه یا حاصل نشدن آن اهمیت دارد و ما نیاز به فشار مضاعف براى رسیدن به نتیجهاى كه انتخاب دانشآموز نیست، نداریم.
آموزشمحور یا رابطهمحور؟
در سیستمهاى آموزشمحور علاوه بر تمام نكاتی که گفته شد، به طور اهمیت و اولویت اول با رسیدن به بالاترین نمرات بدون توجه به تفاوتهاى فردى است و معیار یك معلم خوب هم معلمی است كه نمرات دانشآموزانش بالا باشد. اما در یك مدرسه رابطهمحور، اولویت در ارتباط بین دانشآموزان، ارتباط دانشآموز با معلم و كادر مدرسه، سلامت روان و توانایی بیان احساس، شناخت بهتر خود و برقراری ارتباط موثر با همسالان است.
در یك مدرسه رابطه محور تفاوتهاى فردى لحاظ و به نیازها و انتخابهاى كودكان اهمیت داده میشود. دانشآموز بسیاری از فعالیتهای مدرسه را بر اساس علایقش انتخاب میكند و براى او حق انتخاب قائل میشوند. در این مدارس دانشآموزان از حضور در مدرسه لذت بیشترى میبرند، روان سالمترى دارند و به طور كلى شادتر خواهند بود.
نگارنده معتقد است تعداد مدارس با ملاكهاى ذكر شده در حال حاضر در كشور كم بوده اما امید است با اگاهی و مطالبهگری والدین اصلاحات بیشترى در ساختار مدارس ایجاد شود.
زینب ملایی - روانشناس حوزه کودک / روزنامه جام جم