به گزارش گروه
حوادث جام جم آنلاین، روز و شبهای این هفتماه برایش تکراری شده و منتظر روزی است که باید در دادگاه از خود دفاع کند. در «پشت صحنه یک جنایت» این هفته پای حرفهای میلاد ۱۹ ساله نشستیم و حبیبا... صادقی، بازپرس دادسرای جنایی تهران در یادداشتی به ریشههای این جنایت پرداخت.
حسرت دیدن مادرم را دارم
دستها و پاهایش زنجیر شده و بهسختی تکان میخورد. روی پاهایش بهسختی راه میرود. آنقدر گریه کرده که حال درستی ندارد. زیر لب میگوید ایکاش او را نمیکشتم و قاتل نمیشدم. فرصتی دست داد تا با او صحبت کنیم که میخوانید.
قبل از زندان چهکاره بودی؟
با گاریام زبالهگردی میکردم.
چه کسی را کشتی؟
یک مرد معتاد.
چرا؟
او سرم کلاه گذاشته بود. ۲۰ هزار تومان به او دادم برایم شیشه بخرد که پول را برداشت و برای مصرف خودش شیشه خرید. چند شب بود مواد نداشتم که مصرف کنم و خمار بودم. مقتول چند بار برایم شیشه خریده و پولش را داده بودم، اما نمیدانم چرا ایندفعه نه مواد برایم خرید و نه پولم را پسداد. عصبانی شده و با چاقو او را کشتم.
از خانوادهات بگو.
وقتی بچه بودم پدرم از دنیا رفت و بعد از چند سال مادرم ازدواج کرد. من و خواهرم پیش مادرمان رفتیم و برادرم پیش خانواده پدریام. آن مرد با من رابطه خوبی نداشت و مجبور شدم از خانه فرار کنم.
بعد از فرار کجا رفتی؟
در بوستانها و ترمینال صبح را شب میکردم. گاهی با گدایی، اسپند دود کردن و پاک کردن شیشه خودروها. این اواخر هم زبالهجمعکن شدم. پلاستیک و کارتن جمع میکردم و به مردی میفروختم.
چطور دستگیر شدی؟
روی گاریام عکس زورو بود و در محل قتل جاماند. به همین خاطر خیلی زود شناسایی شدم. همه زبالهگردها به خاطر عکس زورو گاری مرا میشناختند.
از زندان بگو.
خمار بودم و شبهای اول به خودم میپیچیدم. دارو خوردم و حالم کمی بهتر شد. به دلیل اینکه سنم کمتر از بقیه بود، به من زور میگفتند و لباس زندانیان سابقهدار را میشستم و برایشان غذا درست میکردم. یکبار خواستم یکی از زندانیان زورگو را با چاقو بزنم که فهمید و با چاقو روی بدنم خراش انداخت تا ادب شوم.
در این مدت با خانوادهات ملاقات کردی؟
در این هشتماه که زندانم هیچکدام از اعضای خانوادهام به ملاقاتم نیامدند و برایم کلی حسرت مانده و مادرم حتی نمیخواهد مرا ببیند و یکبار هم به ملاقاتم نیامده است. حسرت دیدنش میترسم به دلم بماند.
فکر میکنی بخشیده شوی؟
امید ندارم. در دادسرا بچههای آن مرد گفتند که مرا اعدام میکنند. با شنیدن این حرفها بهشدت ترسیدم و هر شب خواب صحنه اعدام را میبینم.
شرایط شکننده فرزند در برابر ازدواج دوبارهحبیبا... صادقی / بازپرس دادسرای جنایی تهراندر این پرونده، متهمی ۱۹ ساله به اتهام قتل مردی که دو دهه از خودش بزرگتر است بازداشت شده. مصرف مخدر شیشه، نقطه مشترک ارتباط آنها بود و همین شیشه هم باعث قتل شد. متهم دارای یک گسیختگی خانواده است. پدرش فوت کرده و مادر نتوانسته بعد از آن با فرزندش رابطه عاطفی برقرار کند.
حتی برای بهتر شدن شرایط دوباره ازدواج کرده، بیآنکه به عواقب آن فکر کند و بفهمد که پسرش میتواند با ناپدری کنار بیاید یا نه؟ از سوی دیگر پسر غم پدر را داشته و نمیتوانسته تحمل کند که یک مرد غریبه جای پدر را در کنار مادر بگیرد. از وجود آن مرد بیم داشته که نکند او و مادرش را از هم جدا کند.
پسر نوجوان به فرار از خانه فکر و چند بار آن را اجرا کرده و آخرینبار تصمیم میگیرد دیگر به خانه برنگردد. برای اینکه دردهایش را فراموش کند به ارتباط با افراد غریبه و بزرگتر از خود رو میآورد و از طرفی برای فراموش کردن مشکلات خود اشتباهی به ورطه مصرف مواد میرود. همین باعث شده که سر مواد با فردی معتاد درگیر شود و او را به قتل برساند.
فرزندان تکسرپرست روحیه حساس و شکنندهای دارند و والدین برای ازدواج دوباره باید جوانب احتیاط را رعایت کرده و فرزندان را برای ازدواج دوباره خود آماده کنند.