در روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی، عملکرد دولت‌های یازدهم و دوازدهم را در این‌خصوص بررسی کرده‌ایم

سیاست‌های خشکیده

اولویت‌های دولت‌ سیزدهم برای حفظ جنگل‌های کشور چه باید باشد؟

قانون برای جنگل

تا پیش از انتخاب رئیس‌ جمهور، پررنگ‌ترین اشاره نامزدهای انتخابات ریاست‌ جمهوری به وضعیت جنگل‌ ها مربوط می‌شد به اظهار تاسف یکی از آنها از حریق جنگل‌ های زاگرس در یک توئیت چند کلمه‌ای.
کد خبر: ۱۳۲۲۰۰۳

وضعیت معیشت مردم در روزگار کنونی جای زیادی برای گلایه به نامزدهای انتخاباتی در این زمینه نمی‌گذارد اما بدون شک پس از پایان فعالیت دولت دوازدهم دولت آینده باید در زمینه جنگل‌ها هم صاحب ایده و برنامه‌ای باشد و باید اولویتی در تصمیم‌ها و سیاست‌هایش داشته باشد.

برای فهم کامل این موضوع البته لازم است به بررسی کنونی وضعیت جنگل‌ها و مراتع و البته عرصه‌های طبیعی هم بپردازیم اما آنچه در این گزارش از کارشناسان این حوزه پرسیدیم معطوف به اولویت‌های اولیه دولت آینده در این زمینه است چرا که خواه ناخواه با فهرست این اولویت‌ها به جایگاه کنونی وضعیت جنگل‌ها هم اشرافی حداقلی پیدا می‌کنیم.

نمایه نهایی این گزارش کوتاه اما حکم به نامطلوبی جایگاه ما می‌دهد،‌ اینکه در زمینه حفظ و نگهداری از جنگل‌ها هم نتوانستیم در نقطه مطلوبی باشیم و شتاب تخریب در پوششی به نام توسعه آنقدر زیاد است که اگر فکر و برنامه‌ای برای آن نداشته باشیم رد همین اندک سرمایه موجود را هم دیگر باید در عکس‌های خانوادگی سفرهایمان بگیریم و بس.

از همان ابتدای گزارش، تصور اولیه بر این بود که با فهرستی جزئی از برنامه‌هایی روبه‌رو خواهیم شد که در کلام کارشناسان باید اولویت بالاتری داشته باشند اما در نهایت متوجه شدیم فعالیت اجرایی و کاربردی در این حوزه منوط به تغییر نگرش اساسی در این حوزه است و آن‌طور که کارشناس جنگل به ما می‌گویند دولت آینده باید در ابتدا نگاهش به عرصه‌های طبیعی را از اساس تغییر دهد، کاری دشوار که عدم انجامش به از میان رفتن پوششی طبیعی به نام جنگل خواهد انجامید.

اولویت اول؛ لزوم جنگل‌ها را باور کنیم

تلخ است این نکته که در زمانه حاضر به سیاستگذاران و دولتمردان بگوییم پیش از اخذ هر تصمیمی و اجرای هر سیاستی باور کنید که وجود جنگل‌ها به مفهوم وجود حیات و زندگی ساکنان ایران زمین است اما این حقیقت تلخ وجود دارد و آنقدر آشکار است که حتی در صدر فهرست اولویت‌های مورد درخواست کارشناسان این حوزه از دولت آینده قرار دارد.

کاظم نصرتی‌ نصرآبادی، کارشناس جنگل معتقد است اساسا محیط‌زیست و منابع طبیعی جزو موارد فراموش‌شده دولت‌هاست. او به جام‌جم می‌گوید: «باوجود اینکه عرصه‌های منابع طبیعی بستر زندگی است ولی فراموش‌شده و از دید کلان دولت‌ها و در اقتصاد،‌ بودجه‌ریزی و برنامه‌ریزی کلان کشور جایگاه مناسب خود را نداشته و ندارد.» مصداق این فراموشی تاریخی از نگاه این کارشناس «فهم اشتباه ما از معنای توسعه» عنوان می‌شود.

او معتقد است ما از ابتدا با شعار توسعه دست به تخریب عرصه‌های جنگلی و منابع طبیعی زده‌ایم و «نتیجه این رویکرد این شده که ما اراضی کشاورزی حاصلخیز را از دست دادیم و تبدیلشان کردیم به محلی برای ساخت‌وساز.»

توسعه در تضاد با عرصه‌های طبیعی است؟

اگر قائل باشیم که حوضه آبخیز یک واحد یکپارچه است باید قبول کنیم که از همان ابتدا تا انتهای این حوضه باید تعادل و توازنی برقرار باشد اما طی سال‌ها با رواج نهضت سدسازی تمام این یکپارچگی واحد حوضه‌های آبخیز را از بین برده‌ایم.

نهضت سدسازی اما با پیوست پررنگی به نام توسعه صورت گرفته است. مشابه همین اتفاق در بسیاری دیگر از عرصه‌های طبیعی تکرار شده است، به نام معیشت دامداری در مراتع طبیعی را افزایش داده‌ایم و رویشگاه‌ها را از بین برده‌ایم به نام کشت اراضی شیب‌دار جنگلی را واگذار کرده‌ایم و... اما سوال تاریخی و محوری در همین جا شکل می‌گیرد.

اینکه آیا توسعه با منافع طبیعی در تضاد است؟ کاظم نصرتی‌نصرآبادی، کارشناس جنگل می‌گوید حفظ آب و خاک درست مثل حفظ مرزهای ایران اهمیت دارد.

او معتقد است این مقوله از آنجا که بستر حیات و زندگی ما را تشکیل می‌دهد باید جزو اولویت دولت‌ها باشد.

او به جام‌جم می‌گوید: «حفظ منابع طبیعی مانع توسعه نیست، به این مفهوم که بر خلاف باور بسیاری توسعه هیچ تضادی با منابع طبیعی ندارد. توسعه و حفظ محیط‌زیست در هر کشوری در امتداد یکدیگر قرار دارند. کشوری توسعه یافته که منابع طبیعی توسعه یافته‌ای داشته باشد. اولویت ابتدایی هر دولتی در این زمینه باید ارجح قرار‌دادن همین مفهوم باشد.

توسعه به عهده چه کسی است؟

هنوز در بدنه نظام مدیریتی ایران سخت است پذیرفته شود که توسعه را می‌توان با حفظ منابع پایه و طبیعی ایران شکل داد. این گزاره نیازی به آمار و داده و نمودار ندارد و وضعیت کنونی ما در عرصه منابع پایه خود گویای چنین ذهنیتی است.

هادی کیادلیری، رئیس پیشین انجمن جنگلبانی هم معتقد است دولت آینده پیش از هر اقدامی در زمینه جنگل‌ها باید تکلیفش را با یک پرسش مهم و محوری مشخص کند. او این پرسش را «یک تغییر کلان» و مهم می‌داند.

کیادلیری به جام‌جم می‌گوید: « باید مشخص شود توسعه کشور روی دوش کدام بخش است. در حال حاضر توسعه در بخش کشاورزی قرار دارد و هر چند به دلیل مباحثی همچون امنیت غذایی، کشاورزی اهمیت بالایی دارد اما از آنجایی که کشاورزی پاسخگوی این توسعه نیست بار اصلی این بخش روی دوش منابع طبیعی افتاده است. از استفاده بی‌رویه آب‌های زیرزمینی بگیرید تا قوانین بسیاری که هر روز اجازه استفاده از عرصه‌های طبیعی را گسترده‌تر می‌کند و سطح کشاورزی را افزایش می‌هد.» وضعیت منابع پایه از جمله جنگل‌های ایران بسته به پاسخ به همین پرسش است.

کیادلیری می‌گوید: «این تصمیمی کلان است، شاید به همین دلیل است که ما با گذشت چهار دهه هنوز آمایش سرزمینی انجام نداده‌ایم، چون نتیجه این آمایش تناقض مهمی نشان می دهد. به این مفهوم که با آمایش سرزمین باید تن به تغییر کاربری بسیاری از این اراضی بدهیم و در بسیاری از جاها اجازه کشاورزی ندهیم.» آن‌طور که از حرف‌های رئیس پیشین انجمن جنگلبانی می‌توان متوجه شد اولویت‌های بعدی هر دولتی با مشخص‌شدن پاسخش به این سوال مهم شکل می‌گیرد و در صورت عدم رسیدن به نتیجه مشخص برنامه‌های دیگر در این زمینه کارایی لازم را نخواهد داشت.

برنامه و سیاست معقول

«سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی معقول و مبتنی بر واقعیت‌های کنونی طبیعت» همانقدر که خواسته‌ای بدیهی به نظر می‌رسد خواسته‌ای کلی است اما وقتی مصداق‌های این خواسته از زبان کارشناسان مطرح می‌شود متوجه می‌شویم چقدر برنامه‌های چند دهه اخیر پیرامون این موضوع با واقعیت‌های موجود در طبیعت در تضاد بوده است. باید بدانیم ایران ازجمله کشورهایی در خاورمیانه است که در استفاده از دانش‌های بومی و وارداتی پیشرو بوده اما آرام‌آرام با تغییر نگرش کلی از اهمیت محیط‌زیست کاسته‌شده و حالا به جایی رسیده‌ایم که هر کمبودی را با استفاده از عرصه‌های طبیعی جبران می‌کنیم.

کاظم نصرتی می‌گوید: «وقتی این اهمیت کاهش یافت سیاست‌های غلط بسیاری روی طبیعت پیاده شد. مصداق‌های این سیاست‌های اشتباه بسیار است از اجرای طرح طوبی توسط وزارت جهاد کشاورزی بگیرید تا واگذاری اراضی شیب‌دار برای توسعه باغات که همه آنها به تخریب عرصه‌های طبیعی ختم شد.»

این کارشناس جنگل معتقد است تاثیرات بلندمدت این سیاست‌ها آنقدر زیاد است که حتی ما مجبور خواهیم شد برخی از زیستگاه‌هایمان را تخلیه کنیم.

این نکته در اعلام اولویت مورد اشاره هادی کیادلیری هم قرار گرفته است. او هم معتقد است اولویت مهم دولت آینده باید «جراحی ساختاری» در این حوزه باشد.

او به جام‌جم می‌گوید: «در حال حاضر منابع طبیعی و جنگل‌ها زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی قرار دارد به این مفهوم که وزارتخانه‌ای که به دنبال تولید و کشاورزی است هیچ همخوانی با اداره‌ای که به دنبال حفظ منابع طبیعی است ندارد در واقع می‌توان گفت این دو نهاد به شکل مشخصی تضاد منافع دارند.

وقتی اعتقادی به طرح نداریم

اولویت دیگر دولت آینده در نگاه هر دو کارشناس مشترک است. هادی کیادلیری معتقد است باید راه ورود کارشناس جنگل را به حوزه مدیریتی باز کرد. او از این انتقاد دارد که مدیران کنونی اغلب با رابطه وارد شده‌اند و حتی در اجرای طرح‌های موثری همچون «تنفس جنگل» به دلیل نبود درک درست، کارایی لازم را نداشتند. کاظم نصرتی هم وجود طرح و اجرا و عملیات را لازم می‌داند و معتقد است آنقدر خلأ این موضوعات آشکار است که باید در اولویت دولت آینده قرار بگیرد.

در حال حاضر ما پنج منطقه رویشی در کشور داریم. در راس آنها جنگل‌های شمال قرار دارد،‌ پس از آن ارسباران، زاگرس، مانگروهای خلیج‌فارس و منطقه ایران - تورانی که در نواحی مرکزی ایران قرار دارد. قانون به‌صراحت عنوان کرده که عرصه‌های جنگلی باید بر اساس طرحی اداره شود که سازمان جنگل‌ها تهیه‌کرده و توسط خود این سازمان یا افراد حقیقی و حقوقی و شرکت‌هایی که توسط این سازمان تاسیس شده‌اند اجرا شود.

کاظم نصرتی، کارشناس جنگل می‌گوید: «ما در این چند دهه نتوانستیم این عرصه‌ها را تحت پوشش طرح قرار بدهیم. در ارسباران و زاگرس طرح‌های پراکنده‌ای تهیه شد که پایش و ارزیابی درستی روی آن صورت نگرفت و کار به جایی رسیده که در حال حاضر استان‌هایی که 45تا50درصد منابع آبی کشور را شامل می‌شدند حالا با تانکر به آنها آبرسانی می‌شود!»

به گفته او، تهیه طرح برای جنگل‌های شمال ایران از اواخر دهه30 آغاز و طرح‌هایی هم عملیاتی شد و این طرح‌ها هم به طور نسبی موفقیت آمیز بود. همین طرح‌ها که قابل پایش و ارزیابی و مدیریت بود در سال95 با یک مصوبه مجلس تعطیل و رها شد! آن‌طور که از حرف‌های این کارشناسان می‌توان متوجه شد امروزه جنگل‌های شمال ایران به نوعی رها شده و به جز یک برنامه حفاظتی محدود ( طرح تنفس جنگل ) طرحی برای حفظ و نجات آنها وجود ندارد.

نصرتی می‌گوید: «نتیجه این رویکرد منجر به این اتفاق شده که کارشناسان جنگل ما از این عرصه‌ها خارج شده‌اند و وظیفه حراست به یک عده قرقبان و جنگل‌بانانی سپرده‌شده که تعداد آنها هم با استانداردهای معمول جهانی فاصله معناداری دارد.»

میثم اسماعیلی - جامعه / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها